امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاعره (نسخه دوم)

ای چراغ شام تار بینوایان درکویر تیرگی هارهنوردی پیرورنجورم
دیده ام هرسوکه میچرخد نشان کورسویی نیست
میزنم فریاد اما ضجه ام رابازگویی نیست
آگهی
تني آلوده درد و لبريز غم دارم

ز اسباب پريشاني تو را اي عشق كم دارم
ماندی و من ماندنت را عشق معناکرده ام
خانه ای از ارزو هایم مهیا کرده ام
رازعشقت رانگاه بی وفایت فاش کرد
من همان چشمان عاشق راتمنا کرده ام
مــــرا عهدیست بـا جانـان کــــه تـا جــان در بــدن دارم
هــواداران کـویش را چو جان خویشتن دارم
ملکا ذکر تو گو یم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
 سپاس شده توسط S H A Y A N
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
 سپاس شده توسط Nυмв
دارم جهان را دور میریزم
من قوم و خویش شمس تبریزم
نانت نبود..؟ آبت نبود ای مرد ؟
ول کن جهان را.. قهوه ات یخ کرد
 سپاس شده توسط S H A Y A N
در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست
دیگر اکنون با جواننان ناز کن با ما چرا
ای چراغ شام تار بینوایان درکویر تیرگی هارهنوردی پیرورنجورم
دیده ام هرسوکه میچرخد نشان کورسویی نیست
میزنم فریاد اما ضجه ام رابازگویی نیست
 سپاس شده توسط S H A Y A N


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان