امتیاز موضوع:
  • 29 رأی - میانگین امتیازات: 4.79
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاعره

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم / زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
شکــر خدا کــه از مــدد بــخت کــار ساز / بر حسب آرزوست همه کار و بــار دوست
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !
 سپاس شده توسط niloofar joon
آگهی
تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا اید به جوش؟
 سپاس شده توسط j0oj0o
شـــراب ارغـــوانـــی را گــــلـاب انــــدر قــــدح ریــــزیــــم / نــسیم عطر گــــردان را شــــکر در مــــجمــــر انـــدازیــــم
چون در دست است رودی خوش ، بزن مطرب سرودی خوش / که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !
 سپاس شده توسط niloofar joon
من درد تو را ز دست اسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
 سپاس شده توسط j0oj0o
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخوام شد
دوسال وهشت ماهه که کنارهمیم Heart
 سپاس شده توسط j0oj0o
در این چمن چو در آید خزان به یغمایی / رهش به سرو سهی قامتت بلند مباد
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !
وای هردوتامو توی یه زمان اومده.اشکال نداره.

دیشب اورا به خواب بوسیدم
خوابها بد بود از عالم بیداری ما...
دوسال وهشت ماهه که کنارهمیم Heart
 سپاس شده توسط j0oj0o
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !
الا ای همنشین دل که یارانت برفت ازیاد
مرا روزی مباد آن دم هم که بی یاد توبنشینم
دوسال وهشت ماهه که کنارهمیم Heart
 سپاس شده توسط j0oj0o
ملول از همرهان بودن طریق کاروانی نیست / بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ▪◆▪مشاعره با شعر نو▪◆▪
  مشاعره با اشعار خودمان
  مشاعره (نسخه دوم)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 193 مهمان