07-01-2015، 22:26
(آخرین ویرایش در این ارسال: 21-05-2015، 13:30، توسط niloofarf80.)
◘بـــــــــــه نـــــــام خــــــــــــــــالق عــــشــــق◘
داستـــــــــــان از زبــــــــان دخـــــــــتر گفتــــــه میشــــــه
خلاصه داستان:
آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه .
به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن.
بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان یه پرستار برای یه خانم سالمند توی یه خونه ی بزرگ که وسط یه باغه کار کنه که بتونه از باغش برای یادگیری رشته اش استفاده کنه.
آنید مخصوصا" دنبال خونه ای میگرده که بدون عنصر ذکور باشه و خونه خانم احتشام بهترین جاست چون سالهاست که بچه های خانم احتشام خارج از کشور زندگی میکنن.
همه چیز خوب پیش میره تا روزی که آنید از مرخصی میاد و .....