05-01-2015، 18:18
عثمان بن عیسى ،از محدثى كه وى را حدیث كرده از ابى عبد الله ،امام صادق ، علیه السلام روایت كرد كه خدمت امام عرضه داشتم كه دو آیه در كتاب خداست كه معناى آن دورا مى جویم ، ولى نمى یابم ؟ امام علیه السلام فرمود:آن دو آیه كدام است ؟ عرضه داشت آیه ادعونى استجب لكم زیرا دعا مى كنم ولى اجابت را نمى بینم امام فرمود :آیا نظر تو این است كه خداى تعالى خلف وعده كرده است ؟ عرضه داشتم :خیر ،فرمود: پس براى چه اجابت نمى شود؟ عرض كردم : نمى دانم .فرمود: ولى من با تو مى گویم :هر كس اطاعت اوامر الهى كند سپس او را از راه دعا بخواند ،حق تعالى اجابت مى كند. پرسیدم :راه دعا كدام است ؟ فرمود:دعا را به ستایش و حمد خداى شروع مى كنى و نعمت هایى را كه به تو داده یادآور مى شوى ، سپس شكرش مى نمایى ، آنگاه بر پیامبر و آلش درود مى فرستى (صلوات مى فرستى ) و سسپس یاد آور گناهانت مى شوى و بدان اقرار مى كنى ، سپس از آنها استغفار مى نمایى . این راه دعاست سپس آن حضرت پرسید :آیه دیگر كدام است ؟ عرضه داشتم گفتار حق سبحان :
وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین : 1 آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان . و من خرج مى كنم و درجاى آن چیزى نمى بینم حضرت پرسید :آیا مى پندارى كه خدیا تعالى خلف وعده كرده است عرض كردم :خیر، فرمود:پ س علت عدم جایگزینى چیست ؟ عرض كردم : نمى دانم . فرمود: اگر كسى از راه حلال كسب مال كند، و در راه حلال خرج كند ،درهمى خرج نمى كرد جز آنكه خداى به جایش درهمى دیگر مى داد. ویا اینكه چیزى را در خواست كرده است كه صلاح او در آن نیست و آن چیز براى او یا دیگران مفسده دارد. زیرا هیچكس خداى تعالى را بر طبق حكمتش در مورد صلاح خود نخوانده جز آنكه حق سبحانه آنرا اجابت كرد،و وظیفه دعا كننده آن است كه صلاحیت دعا را در زبان یا در نیت قلبى خویش در نظر بگیرد، پس اگر مصلحت در اجابت آن است ، خداى تعالى آنرا اجابت مى كند. با آنكه اگر مصلحت در تاخیر اجابت است آنرا به تاخیر مى اندازد و خداى تعالى فرمود: ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضى الیهم اجلهم . 2و اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و دعاى شرى كه در حق خود مى كنند بمانند خیرات تعجیل مى فرمود همه دستخوش مرگ و هلاكت مى شدند. و در دعاى ائمه علیه السلام آمده است :یا من لا یغیر حكمته الوسائل اى كسى كه وسایل ،حكمت او را تغییر نمى دهند ،و چون علم غیب از بنده پوشیده است ، چه بسا قواى شهویه با عقل مشتبه شده آنگاه بنده امر موجب فساد خود را صلاح مى پندارد و از خدا مى خواهد و در سؤ ال اصرار مى ورزد.
وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین: آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان و اگر خداى تعالى در اجابت تعجیل كند و آنرا بر آورده نماید ،بنده به هلاكت مى رسد. و این بر همگان روشن است و بیان نمى خواهد. و زیاد هم واقع شده است .چه بسا خواسته هایى داریم ، سپس از آن به خدا پناه مى بریم . و از چه امورى دورى مى جوییم .سپس آنرا مى خواهیم . و بر همین معنى این سخن على (ع ) حمل شده است كه فرمود:چه بسا كار كه انسان حریص بر آن است اما وقتى به آن مى رسد دوست دارد كه بدان نرسیده بود. و گفتار حق سبحانه تو را كفى است كه عسى ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لكم والله یعلم و انتم لا تعلمون 3چه بسا از چیزى بدتان بیاید ولى خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست بدارید و بد شما در آن است و خداى مى داند و شما نمى دانید.
پس خداى تعالى ، از كرم فراوان و نعمت هاى بسیار خود ،آن را اجابت نمیكند. یا به خاطر اینكه رحمت او سبقت گرفته ، زیرا رحمت الهى قبل از غضب اوست و دعا را به این خاطر آورده است كه به او رحمت كرده ، و او را در معرض ثواب و جزاء قرار داده باشد و او بى نیاز از خلق و عقاب ایشان است یا آنكه مى داند كه مقصود بنده از دعا اصلاح حال خویش است گویا آنچه را كه در ظاهر طلب كرده است به طور مطلق مقصودش نیست ،بلكه در صورتى كه آن چیز براى او منفعت داشته باشد پس این شرط در قلب او مركوز است ، گرچه در حال دعا آنرا به زبان نیاورده و یا حتى به قلبش خطور نكرده باشد. پس این چنین بنده اى مثل عجمى است كه لفظ عربى به تلقین شده و او معناى آنرا نمى داند یا لفظى را شنیده و گمان كرده كه نام چیزى است و آنرا از دانایى كه مقصودش را مى داند خواسته آن دانا وقتى مقصودش را بداند همان مقصود را به اوو مى دهد نه آنچه ظاهر لفظش بر او دلالت دارد و این وجه معناى همان دعاى مغلوط است كه خداى تعالى آنرا قبول نمى كند بنابر آنچه كه در بعضى از اخبار آمده است .
وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین : 1 آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان . و من خرج مى كنم و درجاى آن چیزى نمى بینم حضرت پرسید :آیا مى پندارى كه خدیا تعالى خلف وعده كرده است عرض كردم :خیر، فرمود:پ س علت عدم جایگزینى چیست ؟ عرض كردم : نمى دانم . فرمود: اگر كسى از راه حلال كسب مال كند، و در راه حلال خرج كند ،درهمى خرج نمى كرد جز آنكه خداى به جایش درهمى دیگر مى داد. ویا اینكه چیزى را در خواست كرده است كه صلاح او در آن نیست و آن چیز براى او یا دیگران مفسده دارد. زیرا هیچكس خداى تعالى را بر طبق حكمتش در مورد صلاح خود نخوانده جز آنكه حق سبحانه آنرا اجابت كرد،و وظیفه دعا كننده آن است كه صلاحیت دعا را در زبان یا در نیت قلبى خویش در نظر بگیرد، پس اگر مصلحت در اجابت آن است ، خداى تعالى آنرا اجابت مى كند. با آنكه اگر مصلحت در تاخیر اجابت است آنرا به تاخیر مى اندازد و خداى تعالى فرمود: ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضى الیهم اجلهم . 2و اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و دعاى شرى كه در حق خود مى كنند بمانند خیرات تعجیل مى فرمود همه دستخوش مرگ و هلاكت مى شدند. و در دعاى ائمه علیه السلام آمده است :یا من لا یغیر حكمته الوسائل اى كسى كه وسایل ،حكمت او را تغییر نمى دهند ،و چون علم غیب از بنده پوشیده است ، چه بسا قواى شهویه با عقل مشتبه شده آنگاه بنده امر موجب فساد خود را صلاح مى پندارد و از خدا مى خواهد و در سؤ ال اصرار مى ورزد.
وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین: آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان و اگر خداى تعالى در اجابت تعجیل كند و آنرا بر آورده نماید ،بنده به هلاكت مى رسد. و این بر همگان روشن است و بیان نمى خواهد. و زیاد هم واقع شده است .چه بسا خواسته هایى داریم ، سپس از آن به خدا پناه مى بریم . و از چه امورى دورى مى جوییم .سپس آنرا مى خواهیم . و بر همین معنى این سخن على (ع ) حمل شده است كه فرمود:چه بسا كار كه انسان حریص بر آن است اما وقتى به آن مى رسد دوست دارد كه بدان نرسیده بود. و گفتار حق سبحانه تو را كفى است كه عسى ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لكم والله یعلم و انتم لا تعلمون 3چه بسا از چیزى بدتان بیاید ولى خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست بدارید و بد شما در آن است و خداى مى داند و شما نمى دانید.
پس خداى تعالى ، از كرم فراوان و نعمت هاى بسیار خود ،آن را اجابت نمیكند. یا به خاطر اینكه رحمت او سبقت گرفته ، زیرا رحمت الهى قبل از غضب اوست و دعا را به این خاطر آورده است كه به او رحمت كرده ، و او را در معرض ثواب و جزاء قرار داده باشد و او بى نیاز از خلق و عقاب ایشان است یا آنكه مى داند كه مقصود بنده از دعا اصلاح حال خویش است گویا آنچه را كه در ظاهر طلب كرده است به طور مطلق مقصودش نیست ،بلكه در صورتى كه آن چیز براى او منفعت داشته باشد پس این شرط در قلب او مركوز است ، گرچه در حال دعا آنرا به زبان نیاورده و یا حتى به قلبش خطور نكرده باشد. پس این چنین بنده اى مثل عجمى است كه لفظ عربى به تلقین شده و او معناى آنرا نمى داند یا لفظى را شنیده و گمان كرده كه نام چیزى است و آنرا از دانایى كه مقصودش را مى داند خواسته آن دانا وقتى مقصودش را بداند همان مقصود را به اوو مى دهد نه آنچه ظاهر لفظش بر او دلالت دارد و این وجه معناى همان دعاى مغلوط است كه خداى تعالى آنرا قبول نمى كند بنابر آنچه كه در بعضى از اخبار آمده است .