17-12-2014، 16:58
«امام کیست؟و چه اثری در زندگی معنوی و مادی ما تواند داشته باشد؟» من به واقع نتوانم شناخت اما توانم بیان آنکس را که به صدق و معرفت،تالی پیمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم بود و اشرف نوع بنی آدم، و وصی بلا فصل مسلم، امیر مؤمنان علی علیه السلام بود و رهبر عارفان کشش بخش دل و جان، و ادب آموز انس و جان، یاد آرم و نقل به مضمون کنم،باشد که روانها را آشنایی دهد و برای دید اهل بصیرت، نمایی روشن پیش آورد. امیر مؤمنان علیه السلام به طارق بن شهاب «که طریق آسمان امامت می جست و پیش شهاب (۱) می گرفت تا مگرش موسی وار «بقبس من النار» رساند و از آن نار،ره به کوی نور الانوار یابد،فرمود:
«امام، کلمه خدائی است، برهان الاهی است، جهت پروردگار است (۲) و نماینده خواست آفریدگار (۳).
امام،نور یزدان است،و واسطه معرفی درست خلاق جهان (۴).
امام،آیت کردگار است و نشانه خاص پروردگار.
او را خدای بر می گزیند و از همگان برتر و بهتر می داند،و آن علم و توفیق و کمال که شایسته مقام امامت است،در او می نهد و سپس «طاعت و ولایت وی »را بر همه آفریدگانش واجب میکند (زیرا خیرشان در اطاعت اوست و کمالشان وابسته قبول ولایت او.)
از آن پس،نماینده حق و ولی مطلق،در آسمانها و زمین «امام »است.
تمام بندگان خدای در عالم تکوین و تشریع،پیمان دار آنند که از این «وجود عزیز»بهره گیرند و از رهبری و هدایت او،به جان،استقبال کنند.
هر که بر او پیشی گیرد و بی فرمان وی،کاری انجام دهد،نافرمانی خدای کرده و از مرز ایمان،به در رفته است.
امام،هر چه را خدا خواهد،کند و همان که ایزد متعال خواهد،دلخواه او همانست.
بر بازویش به خط قدرت نوشته :«و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا» (۵)
آری،وجود امام،صدق محض است و عدل تام و تمام (خواستار راستی و درستی باید یکسر به او دیده دوزد) و از اعمال و رفتارش دقیقا پیروی کند،و طالب داد و سلامت نفس،بایست در پی او رود و پای، جای پای او نهد تا بدان میزان، خود را سنجد و اعتدال بخشد،و اقامه قسط و عدل تواند.) (۶)
برای امام،ستونی روشن و نورانی نصب شده که سری به آسمان دارد و پائی بر زمین، و بدین روشنی و نور،امام تواند باطنها را بیند و نهانیها را آگهی یابد و آنچه در عالم است شناسد و همه موجودات ملکوتی و برتر از آنرا نیز مشاهده کند، و مهم تر از همه، اعمال بندگان خدا را واقف شود (و نظارتی که مقام امامت را شاید، بر جهان و جهانیان داشته باشد، و به موقع و به جا،هدایت و دلالت خیر نماید.)
امام، سخن پرندگان هم داند،و کلام غیر آدمی نیز شناسد،و بدین سبب «ولایت بر آنان »هم مسلم اوست.
امام، وجودی است که خداوند،شایسته وحی خویش دانسته،و لایق اطلاع از مسائل غیب شناخته، و به کلمه خویش مؤیدش ساخته،و حکمت خاصه اش بدو تلقین فرموده،و دل وی را جایگاه ظهور شیت خویش نموده، و او را سلطنت و چیرگی به عالم بخشیده، و امارت و فرمانروائی جهان داده، و همه را محکوم طاعت او گردانیده.
امامت، میراث انبیاست و مرتبه اصفیا،خلافت خدائی است و جانشینی به تمام معنای رسولان الاهی.
و همین مقام است که «ولایت و سلطنت » از آن خیزد و «هدایت و عصمت » از آن تراود، و چنین مرتبه ای، حقیقت نمای کامل دین است و از هر میزان و مکتبی،بهتر و عالی تر تواند رهبری جانهای کمال جوی کند.
«امام، کلمه خدائی است، برهان الاهی است، جهت پروردگار است (۲) و نماینده خواست آفریدگار (۳).
امام،نور یزدان است،و واسطه معرفی درست خلاق جهان (۴).
امام،آیت کردگار است و نشانه خاص پروردگار.
او را خدای بر می گزیند و از همگان برتر و بهتر می داند،و آن علم و توفیق و کمال که شایسته مقام امامت است،در او می نهد و سپس «طاعت و ولایت وی »را بر همه آفریدگانش واجب میکند (زیرا خیرشان در اطاعت اوست و کمالشان وابسته قبول ولایت او.)
از آن پس،نماینده حق و ولی مطلق،در آسمانها و زمین «امام »است.
تمام بندگان خدای در عالم تکوین و تشریع،پیمان دار آنند که از این «وجود عزیز»بهره گیرند و از رهبری و هدایت او،به جان،استقبال کنند.
هر که بر او پیشی گیرد و بی فرمان وی،کاری انجام دهد،نافرمانی خدای کرده و از مرز ایمان،به در رفته است.
امام،هر چه را خدا خواهد،کند و همان که ایزد متعال خواهد،دلخواه او همانست.
بر بازویش به خط قدرت نوشته :«و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا» (۵)
آری،وجود امام،صدق محض است و عدل تام و تمام (خواستار راستی و درستی باید یکسر به او دیده دوزد) و از اعمال و رفتارش دقیقا پیروی کند،و طالب داد و سلامت نفس،بایست در پی او رود و پای، جای پای او نهد تا بدان میزان، خود را سنجد و اعتدال بخشد،و اقامه قسط و عدل تواند.) (۶)
برای امام،ستونی روشن و نورانی نصب شده که سری به آسمان دارد و پائی بر زمین، و بدین روشنی و نور،امام تواند باطنها را بیند و نهانیها را آگهی یابد و آنچه در عالم است شناسد و همه موجودات ملکوتی و برتر از آنرا نیز مشاهده کند، و مهم تر از همه، اعمال بندگان خدا را واقف شود (و نظارتی که مقام امامت را شاید، بر جهان و جهانیان داشته باشد، و به موقع و به جا،هدایت و دلالت خیر نماید.)
امام، سخن پرندگان هم داند،و کلام غیر آدمی نیز شناسد،و بدین سبب «ولایت بر آنان »هم مسلم اوست.
امام، وجودی است که خداوند،شایسته وحی خویش دانسته،و لایق اطلاع از مسائل غیب شناخته، و به کلمه خویش مؤیدش ساخته،و حکمت خاصه اش بدو تلقین فرموده،و دل وی را جایگاه ظهور شیت خویش نموده، و او را سلطنت و چیرگی به عالم بخشیده، و امارت و فرمانروائی جهان داده، و همه را محکوم طاعت او گردانیده.
امامت، میراث انبیاست و مرتبه اصفیا،خلافت خدائی است و جانشینی به تمام معنای رسولان الاهی.
و همین مقام است که «ولایت و سلطنت » از آن خیزد و «هدایت و عصمت » از آن تراود، و چنین مرتبه ای، حقیقت نمای کامل دین است و از هر میزان و مکتبی،بهتر و عالی تر تواند رهبری جانهای کمال جوی کند.