16-12-2014، 18:48
بازیگران باید تكیهگاه داشته باشند
الهام حمیدی را سر سریال «راز پنهان» دیدم. هنوز پلانش شروع نشده بود. نشستیم در حیاط و كمی از كارش برایم حرف زد. اینكه الان چه میكند و آینده شغلیاش را چگونه میبیند. بازیگری كه در كارنامهاش هم فیلم متفاوتی مانند «خیلی دور خیلی نزدیك» دیده میشود، هم فیلمهای گیشهای و بانمك مثل «اخلاقت رو خوب كن» و «سه درجه تب» و سریالهایی مثل «مختارنامه» و «شوق پرواز» امروز كجای تاریخ بازیگریاش ایستاده و چه چیزهایی در سر دارد.
در حال حاضر چه كارهایی را آماده پخش دارید و مشغول بازی در چه فیلمی هستید؟
سرزمین كهن را با كمال تبریزی كار كردهام كه چند فاز است. فاز اول آن تمام شد، الان در فاز دو و سه هستند كه در حال ساخت است. باید منتظر ماند كه تمام شود. این فیلم جزو سریالهای فاخر تلویزیون خواهد بود. من هم در یك فاز آن سریال بازی كردهام. الان هم مشغول بازی در سریال «راز پنهان» به كارگردانی فلورا سام هستم كه قرار است از شبكه یك پخش شود.
با توجه به اتفاقات نه چندان خوبی كه این روزها برای سینما و خانهاش افتاده است، توقع شما بهعنوان بازیگر نسبت به این كنشها چگونه است؟
سینمای ما بهطور كلی نیاز به سازماندهی دارد. اگر بتواند توسط خانهسینما باشد، چه بهتر كه از آنجا پیگیری شود. اگر قرار است سازمان دیگری تاسیس شود، خب باید سریعتر این اتفاق بیفتد. برای من بازیگر آن چیزی كه مهم است آتیهام است. مهم است كه حداقل تحت پوشش بیمه قرار بگیرم. باید شغل من به عنوان بازیگر پشتوانهای داشته باشد.
چه بیمه، چه بازنشستگی و چه امكاناتی كه هر ارگانی برای افرادش ممكن است درنظر بگیرد. هر سازمانی حداقل امكاناتی برای كارمندانش درنظر دارد، اما سینما اینطور نیست. در نهایت، آخر این جاده معلوم نیست به كجا میرسد. در واقع جایی باید باشد كه امنیت ایجاد كند و اگر زمانی بازیگر نخواست كار كند روی آن پشتوانه حساب كند. اكثر بازیگران سینمای ما در این حرفه پیر شدند و عدهای نیز به شكل اسفناكی از دنیا رفتند یا اصلا عدهای زندگی میكنند و كسی نیست سراغی از آنها بگیرد.
باید در حرفهای به سختی بازیگری جایی داشتهباشیم كه بهعنوان خانه سینما یا هر سازمان دیگری كه ممكن است هر اسمی بشود روی آن گذاشت، وجود داشته باشد كه تكیهگاه بازیگر باشد. در این 10-12 سالی كه من بازی میكنم، چیز خاصی نتوانستم به دست بیاورم. غیر از یك بیمه تامین اجتماعی كه یك روز میشود از آن استفاده كرد و یك روز نه! در اصل من بهعنوان بازیگر به مسائل حاشیهای كار ندارم، فقط میخواهم هر اتفاقی كه میافتد، تكیهگاهی برای ما وجود داشته باشد. هم شرایطی ایجاد شود كه در روند رو به رشد سینمایی ما تاثیرگذار باشد هم منِ بازیگر بتوانم روی آن حساب كنم.
چهره شما كاراكتر ویژهای دارد این مسئله آیا دستو پایتان را در پذیرش و ایفای نقشهای متفاوت نبسته است؟
نه. من نقش خاكستری هم بازی كردم و بیننده آن را پذیرفته است. در ابتدا شاید منفی بوده و با بازی من تبدیل شده به یك نقش خاكستری. نقش دختر شر و شور را هم بازی كردهام. اما این بستگی به این دارد كه آن نقش را چطور برای خودت پرورش بدهی و بازی كنی.
شاید هم به خاطر همین تا به حال به من نقش منفی پیشنهاد نشده است، البته خودم هم دوست ندارم، ولی تا حالا نقشهایی متفاوت را در عین مثبت بودن بازی كردهام و چهرهام جواب داده است. فكرش را هم كه میكنم تا به حال كارگردانی پیشنهاد نقش منفی به من نداده است، صد در صد بهخاطر نوع چهرهام بوده است. اما شاید بشود با گریم، بازی و ایفای نقش در فیلمنامه نقش را درآورد اما مردم نمیپذیرند.
آیا نقش خاصی هست كه همیشه منتظر پیشنهادش باشید؟
نه نقش خاصی را مدنظر ندارم، اما هیچوقت هم نقش منفی را دوست نداشتم. هر چقدر هم قدرت و توانایی بازیگری داشته باشم ولی چهره و نوع نگاهم این را نشان ندهد، بیننده پس میزند. بیننده الان از من انتظار ندارد كه نقش یك جانی یا خلافكار را بازی كنم.
چون همیشه در نقشهایم مثبت بودم. اما میتوانم خاكستری باشم. دو كار سینمایی داشتم كه تازه به شبكه خانگی آمده كه كاملا كار متفاوت و خاكستری بود. این نقشها جای كار دارد كه البته در عینحال متفاوت است. اما نقشهای منفی را دوست نداشتم تجربه كنم. الان به مرحلهای رسیدهام كه آنقدر كارهای مختلف كردهام كه منتظر یك اتفاقم. منتظر یك فیلمنامه خاص و قوی. خدا را شكر كارهایی كه تا بهحال بازی كردهام دیدهشده است. به همین دلیل هم هست كه در انتخاب فیلمنامه و كار خیلی دچار شك و تردید میشوم.
اما متاسفانه آنقدر فیلمنامههای ما ضعیف هستند كه مجبوری از بین بد و بدتر یكی را انتخاب كنی. دیگر بهندرت پیش میآید كه فیلمنامهای میخكوبت كند. همیشه این دغدغه برای همه ما بازیگران است كه چه چیزی انتخاب كرده و كار كنیم. خطر شغلی ما این است كه اگر زیاد بیكار بمانی از یاد میروی.
برای روحیه خودمان و بقای شغلیمان كه بیكاری نابودش میكند مجبوریم گزینهای را انتخاب كنیم. از طرفی هم نمیشود گفت فیلمنامه خوب پیدا نمیشود، باید دانست كه انگشتشمار است و آیا آنقدر شانس داریم كه از میان اینهمه بازیگر نصیب ما بشود یا نه. این خودش شانس بزرگیمیخواهد!
فیلمنامههای پیشنهادی را چگونه انتخاب میكنید؟
سعی كردهام انتخابهایم طوری باشد كه در مقابل مردم رو سفید باشم وتا به حال این اتفاق هم افتاده است. در شبكه یك سیما در ارزیابیای كه در برنامه «سین مثل سریال» شده بود مردم خیلی لطف داشتند و من را بهعنوان بازیگر اول زن در این دهه، یعنی دهه 80-90، انتخاب كردند.
این برای یك بازیگر بسیار افتخار آفرین است كه از طرف مردم پذیرفته شود. خستگی از تن آدم در میآید، اما انتخاب را برای بازیگر سخت میكند. این رأیهای مردمی بازیگر را در انتخاب نقش و فیلمنامه وسواسی میكند. اما اگر مردم ضعفی در كار ما بازیگران میبینند باید دركمان كنند، چون به هر حال ما بازیگر هستیم و باید كار كنیم.
كارنامه خودتان را تا امروز چگونه میبینید؟
فقط میدانم تا به حال كاری نكردهام كه بهخاطر آن كار بخواهم خودم را مواخذه كنم. نمیتوانم بگویم كارهایم در سطح عالی بوده اما خوب بوده است. یعنی اگر سریال بوده بیننده 90درصد داشته، از «زیر تیغ»، مسافری از هند گرفته تا «یوسف پیامبر»، «مختارنامه»، «شوق پرواز» و… یا سینماییهایم سینماییهایی نبوده كه تجربه بدی بوده باشد. «مهیا» بعد از «خیلی دور خیلی نزدیك» خیلی تاثیرگذار بود.
كسی را ندیدم كه این فیلم را ندیده باشد. كارنامه من در سطح خوب بوده است. روندی را كه پیش گرفتم به همان شكل باید جلو بروم. اینكه تا كی بتوانم این رویه را داشته باشم و در انتخابها ثابت قدم باشم نمیدانم تا كی ادامه دارد اما سعی كردم كه كارهای خوب انجام دهم.
در تاریخ بازیگریتان پیش آمده با بازیگر مقابلتان مشكل داشته باشید و نخواهید بازی كنید؟
شاید پیش آمده باشد كه صد در صد راضی نبودم، اما پیش نیامده كه بازیگر مقابلم كسی باشد كه اصلا نتوانم بازی كنم. فكر میكنم بازیگر مقابل با آدم بده و بستان خاصی دارد كه مثل بازی پینگپنگ است. اگر بازیكن (بازیگر) مقابلت توپ را خوب بزند تو خوب میتوانی جواب بدهی ولی اگر طرف مقابل توپ را بد بیندازد باید خیلی ماهر باشی تا بتوانی توپ را درست بزنی كه بتوانی به هدف بزنی.
خیلی مهم است كسانی كه با هم كار میكنند رابطه خوبی با هم داشته باشند. تا به امروز با همه كسانی كه كار كردم توانستم ارتباط برقرار كنم و آن حس را رد و بدل كنم. گاهی آن حس با یكنفر قویتر است و بازی بهتر میشود، طوری كه زندگی در آن جریان پیدا میكند. خیلی وقتها هم نه!
خاطره خاصی هست كه تاثیر زیادی روی شما گذاشته باشد؟
آخرین خاطرهای كه دارم، از آخرین كاری است كه پخش شد. سریال «شوق پرواز» در بخش آخر كه شهادت شهید بابایی بود خیلی برای من خاطرهانگیز بود. آنقدر تحت تاثیر این سكانس قرار گرفتهبودم كه یك هفته مریض شدم و هر وقت یاد آن صحنه شهادت میافتم بیاختیار گریهام میگیرد. همه ناراحت بودند. گاهی به این فكر میكنم ما كه بازیگر این سریال بودیم چنین حالی برایمان پیش آمد، چه برسد به كسی كه واقعا این مسیر را زندگی كرده بود. ما به عنوان بازیگر شاید هیچگاه نتوانیم در زندگی واقعیمان این لحظات را تحمل كنیم.