30-11-2014، 14:19
سمیه که در اردیبهشتماه سال ۹۰ از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفت در این روزها به هموطنانش برای ادامه درمان نیاز دارد تا سوزش اسید بر تنش کمی آرام بگیرد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در روز حادثه مردم روستای «براتآباد» شهرستان بم، فریادهای “کمک کمک سوختم”، سمیه را شنیدند اما نمیدانستند که او و رعنا قربانی اسید مرد معتادی شدند که قرار بود پشتوانه این زن و دختر در زندگی باشد. تمام تلاشها برای نجاتشان فقط سه ماه دوام آورد، زمانی که آنها را در فروردین سال ۹۱ یافتیم، هشتماه به دلیل نداشتن پول تحت درمان قرار نگرفته بودند و در آتش خشم مرد معتاد میسوختند.
زمانی که آنها را در فروردین سال ۹۱ یافتیم، هشتماه به دلیل نداشتن پول تحت درمان قرار نگرفته بودند و در آتش خشم مرد معتاد میسوختند.
سمیه این زن قربانی اسیدپاشی، درباره آخرین وضعیت درمانش به ایسنا گفت: در ۱۷ اردیبهشتماه امسال پیوند قرنیه شدم تا مدت کوتاهی بینایی داشتم، اکنون در حد سایه میبینم و حدود یکسال است که جراحی روی پوستم انجام نشده و پزشکان عملهایی را روی “رعنا” انجام میدهند چون قرار است سال آینده به مدرسه برود.
این زن گفت: برای ادامه درمان در هفته جاری به بیمارستان میروم تا برای پیوند مجدد قرنیه معاینه شوم. پزشکان معتقدند اگر این بار پیوند قرنیه در چشمم نگیرد باید با قرنیه مصنوعی پیوند انجام شود.
سمیه درباره آخرین وضعیت درمان “رعنا” هم گفت که در ۱۷ آبانماه امسال ترمیم پوست سرش انجام شد که موفقیتآمیز بود. پزشکان تمام تلاششان را میکنند تا رعنا برای رفتن به مدرسه آماده شود اما پروتز چشمش در ۱۶ سالگی وقتی رشدش کامل شد، باید انجام شود.
وی درباره درخواستش از محاکم قضایی برای محاکمه همسر و برادر شوهرش که وی را مورد اسیدپاشی قرار دادند گفت: درخواست قصاص متهمان را دارم. رعنا نیز خواستار قصاص است و میگوید “اگه بابایی روی ما اسید ریخت ما هم باید بریزیم که اونهم مثل ما بسوزه.” نازنین خواهر بزرگتر رعنا که در زمان اسیدپاشی در کنار آنها شاهد این جنایت بوده از اسم و خانواده پدرش وحشت دارد و از آنها میترسد.
سمیه که این روزها بخاطر انجام عملهای متعدد با کمک خیران در مناطق جنوبی تهران خانهای اجاره کرده از هزینههای بالای درمان و ادامه زندگی گلهمند است و میگوید با کمک خیران مقداری از وسایلاولیه زندگی را فراهم کرده اما هنوز از لحاظ مالی در تنگناست و پول یارانهاش را که میتوانست کمک خرجش باشد به علت اینکه از همسرش هنوز جدا نشده، خانواده او برداشت میکنند و به این ترتیب هیچ منبع درآمدی ندارد و این درحالی است که خانواده خودش هم کشاورز هستند و درآمدشان کفاف امور خودشان را هم نمیدهد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در روز حادثه مردم روستای «براتآباد» شهرستان بم، فریادهای “کمک کمک سوختم”، سمیه را شنیدند اما نمیدانستند که او و رعنا قربانی اسید مرد معتادی شدند که قرار بود پشتوانه این زن و دختر در زندگی باشد. تمام تلاشها برای نجاتشان فقط سه ماه دوام آورد، زمانی که آنها را در فروردین سال ۹۱ یافتیم، هشتماه به دلیل نداشتن پول تحت درمان قرار نگرفته بودند و در آتش خشم مرد معتاد میسوختند.
زمانی که آنها را در فروردین سال ۹۱ یافتیم، هشتماه به دلیل نداشتن پول تحت درمان قرار نگرفته بودند و در آتش خشم مرد معتاد میسوختند.
سمیه این زن قربانی اسیدپاشی، درباره آخرین وضعیت درمانش به ایسنا گفت: در ۱۷ اردیبهشتماه امسال پیوند قرنیه شدم تا مدت کوتاهی بینایی داشتم، اکنون در حد سایه میبینم و حدود یکسال است که جراحی روی پوستم انجام نشده و پزشکان عملهایی را روی “رعنا” انجام میدهند چون قرار است سال آینده به مدرسه برود.
این زن گفت: برای ادامه درمان در هفته جاری به بیمارستان میروم تا برای پیوند مجدد قرنیه معاینه شوم. پزشکان معتقدند اگر این بار پیوند قرنیه در چشمم نگیرد باید با قرنیه مصنوعی پیوند انجام شود.
سمیه درباره آخرین وضعیت درمان “رعنا” هم گفت که در ۱۷ آبانماه امسال ترمیم پوست سرش انجام شد که موفقیتآمیز بود. پزشکان تمام تلاششان را میکنند تا رعنا برای رفتن به مدرسه آماده شود اما پروتز چشمش در ۱۶ سالگی وقتی رشدش کامل شد، باید انجام شود.
وی درباره درخواستش از محاکم قضایی برای محاکمه همسر و برادر شوهرش که وی را مورد اسیدپاشی قرار دادند گفت: درخواست قصاص متهمان را دارم. رعنا نیز خواستار قصاص است و میگوید “اگه بابایی روی ما اسید ریخت ما هم باید بریزیم که اونهم مثل ما بسوزه.” نازنین خواهر بزرگتر رعنا که در زمان اسیدپاشی در کنار آنها شاهد این جنایت بوده از اسم و خانواده پدرش وحشت دارد و از آنها میترسد.
سمیه که این روزها بخاطر انجام عملهای متعدد با کمک خیران در مناطق جنوبی تهران خانهای اجاره کرده از هزینههای بالای درمان و ادامه زندگی گلهمند است و میگوید با کمک خیران مقداری از وسایلاولیه زندگی را فراهم کرده اما هنوز از لحاظ مالی در تنگناست و پول یارانهاش را که میتوانست کمک خرجش باشد به علت اینکه از همسرش هنوز جدا نشده، خانواده او برداشت میکنند و به این ترتیب هیچ منبع درآمدی ندارد و این درحالی است که خانواده خودش هم کشاورز هستند و درآمدشان کفاف امور خودشان را هم نمیدهد.