ارسالها: 2,226
موضوعها: 632
تاریخ عضویت: Apr 2013
سپاس ها 7186
سپاس شده 8348 بار در 3678 ارسال
حالت من: هیچ کدام
حالش خیلی بهتر شده ((: !
حتی دکترا گفتن از I.C.U میتونه بره ب بخش ^_^ !
من خودم زندگیم ب مرتضی وابسته اس :||| ..
اصن جای نگرانی نیس ._. ..
اون حالش خوبهِ !
ارسالها: 1,013
موضوعها: 124
تاریخ عضویت: May 2014
سپاس ها 11359
سپاس شده 5411 بار در 1380 ارسال
حالت من: هیچ کدام
12-11-2014، 19:24
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-11-2014، 19:25، توسط ❤ஜelenaaஜ❤.)
آخ من خیلی دوسش دارم ایشالا که خوب شه=)
هیچکی صداش به قشنگی صدای مرتضی نی
ارسالها: 421
موضوعها: 101
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 1414
سپاس شده 2297 بار در 566 ارسال
حالت من: هیچ کدام
نمیدونم چه حکمتیه هرچی ادم خوبه یه بیماری یا مشکلی مبتلا میشه
ارسالها: 282
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2014
سپاس ها 116
سپاس شده 314 بار در 192 ارسال
حالت من: هیچ کدام
مرتضی رفت....تسلیت به همگی...مرتضی خان زود رفتی
چطوره؟؟کار خودمه ها!!!!
ارسالها: 1,769
موضوعها: 289
تاریخ عضویت: Sep 2013
سپاس ها 17057
سپاس شده 13087 بار در 6550 ارسال
حالت من: هیچ کدام
17-11-2014، 19:25
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-11-2014، 19:25، توسط Interstellar.)
سرطان مرتضی را قهرمان نکرد. مرتضی همه مقدمات را برای ماندگاری در دل مردم فراهم کرده بود و این راه، علاوه بر احساس و عشقی که در کارهایش موج میزد، به روح انسانیاش مربوط بود. همان روحیه
که در دوران بیماری خودش را نشان داد. درست میگوید مهدی کرد، دوست و مدیر برنامهاش: «آدمها در شرایط خاص خودشان را نشان میدهند» و مرتضی در آن شرایط سخت خودش و میزان عشق و
علاقهاش را نشان داد. انسانیتی که حتما به تربیت خانوادگیاش هم مربوط است. پدرش میگوید: «من به وجود مرتضی افتخار میکنم نه بخاطر هنرمند بودنش بلکه بخاطر انسانیت، شرافت، وفاداری و
مهربانیاش. این را برایش هم نوشته بودم و وقتی خواند این جمله برایش خیلی جالب بود و آن را تابلو کرد و روبروی تختش گذاشت و میگفت از این حرف روحیه میگیرد. به او گفتم دعای ملت ایران و پدر و
مادرت پشت سر تو هست و محکم قدم بردار همانطور که تا امروز به مردم کمک میکردی، همانطور محکم قدم بردار، ایمانت به خدا را بیشتر کن. خدا هم در هر شرایطی حواسش به تو هست. امروز هم اعتقاد دارم حواس خدا به او بود و خواست کمتر درد بکشد.»
اعتقاد مرتضی به خداوند آنقدر بود که وقتی در مقابل سوالی در این ارتباط قرار میگیرد، این ماجرای معروف را حکایت کند: «داستان تنیس بازی را شنیدم که با تزریق خون آلوده مریض شد. وقتی از او پرسیدند: «چرا تو؟» گفت: «در تمام سالهایی که کاپ قهرمانی را میگرفتم یک بار نپرسیدم چرا من؟ حالا چطور میتوانم بگویم؟».
حیف که دورانی که مرتضی کاپ قهرمانی را میگرفت فقط یک سال بود و در همین عمر کوتاه بود که اینگونه در دل مردم راه پیدا کرد.
«بذار گریه کنم پیش تو دل سیر...»