چت ړۅ(²)Ґ vêr§ïöñ²14

[~KiAηA~]

زنگ آخر بارون گرفت !!

آخر زنگ اومدم بیرون کپ کردم O_O

یه سوییشرت پوشیده بودم -_-
بدون کلاه -_-

هیچی دیگه تو راه برگشت به خونه یه دوش گرفتم -_-

باو ما همونکِ رسیدیمـ ساعت 11 اینا بارون گرفت بارون ک گرفت ما زیرش رفتیمـ قدم زنی :|

ساعت یه ربع یک اینا بارون شدید شُد اوففف

موهامون خیس شُده بود از سرما میلرزیدیمـ :|||||||||||||||

تازه چند نفر هم مجروح دادیمـ تُ پارک بانوان :|

ب قول ملینا تقصیر ما بود بارون اومد خشم اجنِ رومون تاثیر گذاشت :/

رفتی مدرسه هم رفتیمـ تُ نماز خونِ -___-

---

ایسان جنه چ شکلی بود؟0.0

ب قول اون دُختر هفتمیه مرد آزما بود :|

وای نمیدونید کِ

اصن باورم نمیشه !

وای وای،میخوام ببینمش>.<
بگوووو._.*

[Jack Daniel'ѕ]

زنگ آخر بارون گرفت !!

آخر زنگ اومدم بیرون کپ کردم O_O

یه سوییشرت پوشیده بودم -_-
بدون کلاه -_-

هیچی دیگه تو راه برگشت به خونه یه دوش گرفتم -_-

رشتو دیدی؟._.*

ما عین چیز خلا زنگ تفریح تو بارون دور میزدیم،بدون سوییشرت/:
خیس بودیم سر تاپا/:
تو سرویس رام نمیدادن/:

---

نه اول من باید با کمک تو تو کلاس کنفرانس بدم،بعد میبریمت رخ کن،اونجا سیصد نفری حله دیگه..

اول هانیه !!

بعد من با بچه های نظام آباد و خاک سفید میام اونجا

دبیرستانیارو هم میارم..هانیه هم کل مدرسشو میاره...
پنصد شیصد نفریم درکل...
حله..
هانیه اماده باش بده...!

نظام آباد و خاک سفید نمیدونی کجاس نه ؟؟ :v

نه._.*

همون بهتر که نمیدونی

مخصوصا خاک سفید :v

[hanie directioner]

خود هانیه هم مشتاقه

پس اول نوبت حانیس -_-

اول من اول من
یییییییییییییییییییییس
:am4::84:

[~KiAηA~]

زنگ آخر بارون گرفت !!

آخر زنگ اومدم بیرون کپ کردم O_O

یه سوییشرت پوشیده بودم -_-
بدون کلاه -_-

هیچی دیگه تو راه برگشت به خونه یه دوش گرفتم -_-

رشتو دیدی؟._.*

ما عین چیز خلا زنگ تفریح تو بارون دور میزدیم،بدون سوییشرت/:
خیس بودیم سر تاپا/:
تو سرویس رام نمیدادن/:

---

اول هانیه !!

بعد من با بچه های نظام آباد و خاک سفید میام اونجا

دبیرستانیارو هم میارم..هانیه هم کل مدرسشو میاره...
پنصد شیصد نفریم درکل...
حله..
هانیه اماده باش بده...!

نظام آباد و خاک سفید نمیدونی کجاس نه ؟؟ :v

نه._.*

همون بهتر که نمیدونی

مخصوصا خاک سفید :v

اه اصن جمعیت بالا باآل نی._.*
تو رو تک میبریم برا کنفرانس...بعدشم ده نفری میندازیمت تو گونی ،میبریمت پش مدرسه...بعد عملیات میبریمش..خشکش میکنیم،برا دکور استف میکنیم/:

[Jack Daniel'ѕ]

زنگ آخر بارون گرفت !!

آخر زنگ اومدم بیرون کپ کردم O_O

یه سوییشرت پوشیده بودم -_-
بدون کلاه -_-

هیچی دیگه تو راه برگشت به خونه یه دوش گرفتم -_-

باو ما همونکِ رسیدیمـ ساعت 11 اینا بارون گرفت بارون ک گرفت ما زیرش رفتیمـ قدم زنی :|

ساعت یه ربع یک اینا بارون شدید شُد اوففف

موهامون خیس شُده بود از سرما میلرزیدیمـ :|||||||||||||||

تازه چند نفر هم مجروح دادیمـ تُ پارک بانوان :|

ب قول ملینا تقصیر ما بود بارون اومد خشم اجنِ رومون تاثیر گذاشت :/

رفتی مدرسه هم رفتیمـ تُ نماز خونِ -___-

---

ایسان جنه چ شکلی بود؟0.0

ب قول اون دُختر هفتمیه مرد آزما بود :|

وای نمیدونید کِ

اصن باورم نمیشه !

---

پارک بانوان کجا هس?
من فقد تو کرج جهانشهر دیده بودم:ag54:
خیلی دلم میخواست برم ولی نشدs32:

سید خندان :|

ما پارسال رفته بودیمـ کرجش !

تازه دعوامون هم شده بود :|

-_- .. !

سدخندان اسم پارکش یادم نی

ولی یه بار رفتیم … چه جای خوبی بود

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

فاطی شاسمیخ:v
زر نزن
چی زدی اومدی باز?

---

دست جیغ هورا فاطی باهام دوستِ (..)

سلام-_-

از همون همیشگی ها ._.

سلام-_-

سلامـ :|

▬

اوفففففففففف فاطی صندوقت پُر شُده بدو خالیش کُن :||||

گندش بزنن ک همش تو مواقع حساس پر میشه :||

[First Star]

سلام ._.

[Jack Daniel'ѕ]

خود هانیه هم مشتاقه

پس اول نوبت حانیس -_-

اول من اول من
یییییییییییییییییییییس
:am4::84:

آماده شو :/\

[hanie directioner]

خود هانیه هم مشتاقه

پس اول نوبت حانیس -_-

نه اول من باید با کمک تو تو کلاس کنفرانس بدم،بعد میبریمت رخ کن،اونجا سیصد نفری حله دیگه..

اول هانیه !!

بعد من با بچه های نظام آباد و خاک سفید میام اونجا

مو ها ها ها ! s32::am4::ag54:

علی من تا اون روز تاقط نمیارم الان بیاید

[~KiAηA~]

خود هانیه هم مشتاقه

پس اول نوبت حانیس -_-

اول من اول من
یییییییییییییییییییییس
:am4::84:

خااک._.*
اول تو عملیات برو._.*