10-10-2014، 12:54
يکى از صفات برجسته پيشوايان شيعه،حلم و شکيبايى آن بزرگواران در برابر کسانى است که تحت تأثير تبليغات سوء طاغوت زمان به ايشان بدبين شده بودند و گاه به ناسزاگويى مي پرداختند.
صبر و خلق نيکوى امام، دل ناسزاگوى کينه جوى را چنان نرم و خام مي نمود که خجل و شرمسار از کردار خويش، شهادت به امامت مي داد و هدايت مي شد.
روزى مردى نصرانى با امام محمد باقر (عليه السلام) روبرو شد و دهان به توهين گشود و گفت: «انت البقر». امام (عليه السلام) بدون ناراحتى فرمود: « أنا الباقر». نصرانى اين بار به يکى از نزديکان امام (عليه السلام) توهين کرد. حضرت با خونسردى فرمودند: اگر آن چه تو مي گويى راست است خداوند وى را بيامرزد و اگر دروغ است، خداوند تو را بيامرزد.
مرد نصرانى که چنين حلمى را از مردى که قدرت به نابودى وى به اشارتى داشت, مشاهده نمود نادم و پشيمان از کرده خويش به امام ايمان آورد و مسلمان شد. [55]
کرامتى از امام باقر (عليه السلام)
ابوبصير که از شاگردان برجسته امام باقر (عليه السلام) بود، و هر دو چشمش نابينا شده بود به حضور امام باقر (عليه السلام) آمد و چنين گفت:
آيا شما وارث پيامبر (صلى الله عليه و آله) هستيد؟امام باقر (عليه السلام) فرمودند: بله.
ابوبصير گفت: آيا پيغمبر اسلام وارث پيامبران پيشين بود و هر چه آن ها مي دانستند مي دانست؟ امام باقر (عليه السلام) پاسخ دادند:آري.
ابو بصير پرسيد: بنابراين، آيا شما مي توانيد( مانند بعضى از پيامبران) مرده را زنده کنيد، و کور مادرزاد را بينا نماييد، و مبتلا به بيمارى پيسى را درمان نماييد؟ امام باقر (عليه السلام) فرمودند: آري، مي توانم به اذن خدا.
آن گاه امام باقر به ابوبصير فرمود:«جلو بيا».
ابوبصير مي گويد: نزديک رفتم، امام باقر (عليه السلام) دست بر چهره و ديده ام ماليدند، همان دم خورشيد و آسمان و زمين و خانه ها و هرچه در شهر بود همه را ديدم، آن گاه به من فرمود: « مي خواهى اين گونه باشى و در روز قيامت در سود و زيان با مردم شريک گردي؟ يا آن که به حال اول برگردى و بدون بازداشت به بهشت روي؟» گفتم: مي خواهم، همان گونه که بودم برگردم.
امام باقر (عليه السلام) بار ديگر دست بر چشم او کشيد، و چشمان او به حال اول بازگشتند.
ابوبصير، اين جريان را براى «ابن ابى عمير» يکى از شاگردان ممتاز امام (عليه السلام) نقل کرد، ابن ابى عمير گفت: « من گواهى مي دهم که اين حادثه حق و راست است، چنان که روز، حق است.» [56]
همسران و فرزندان امام باقر (عليه السلام)
امام باقر (عليه السلام) داراى هفت فرزند (پنج پسر و دو دختر از چهار همسر) بود، به نام هاي:
1ـ امام صادق (عليه السلام) 2ـ عبدالله بن محمد ( که مدرشان « ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابي بکر است.) 3ـ ابراهيم 4ـ عبدالله ( مادرشان «ام حکيم» دختر اسيد بن مغيره ثقفى است، اين دو برادر در دوران کودکى از دنيا رفتند.) 5ـ على 6ـ زينب( که مادرشان کنيز بود.) 7ـ ام سلمه ( که مادر او نيز کنيز بود.)
صبر و خلق نيکوى امام، دل ناسزاگوى کينه جوى را چنان نرم و خام مي نمود که خجل و شرمسار از کردار خويش، شهادت به امامت مي داد و هدايت مي شد.
روزى مردى نصرانى با امام محمد باقر (عليه السلام) روبرو شد و دهان به توهين گشود و گفت: «انت البقر». امام (عليه السلام) بدون ناراحتى فرمود: « أنا الباقر». نصرانى اين بار به يکى از نزديکان امام (عليه السلام) توهين کرد. حضرت با خونسردى فرمودند: اگر آن چه تو مي گويى راست است خداوند وى را بيامرزد و اگر دروغ است، خداوند تو را بيامرزد.
مرد نصرانى که چنين حلمى را از مردى که قدرت به نابودى وى به اشارتى داشت, مشاهده نمود نادم و پشيمان از کرده خويش به امام ايمان آورد و مسلمان شد. [55]
کرامتى از امام باقر (عليه السلام)
ابوبصير که از شاگردان برجسته امام باقر (عليه السلام) بود، و هر دو چشمش نابينا شده بود به حضور امام باقر (عليه السلام) آمد و چنين گفت:
آيا شما وارث پيامبر (صلى الله عليه و آله) هستيد؟امام باقر (عليه السلام) فرمودند: بله.
ابوبصير گفت: آيا پيغمبر اسلام وارث پيامبران پيشين بود و هر چه آن ها مي دانستند مي دانست؟ امام باقر (عليه السلام) پاسخ دادند:آري.
ابو بصير پرسيد: بنابراين، آيا شما مي توانيد( مانند بعضى از پيامبران) مرده را زنده کنيد، و کور مادرزاد را بينا نماييد، و مبتلا به بيمارى پيسى را درمان نماييد؟ امام باقر (عليه السلام) فرمودند: آري، مي توانم به اذن خدا.
آن گاه امام باقر به ابوبصير فرمود:«جلو بيا».
ابوبصير مي گويد: نزديک رفتم، امام باقر (عليه السلام) دست بر چهره و ديده ام ماليدند، همان دم خورشيد و آسمان و زمين و خانه ها و هرچه در شهر بود همه را ديدم، آن گاه به من فرمود: « مي خواهى اين گونه باشى و در روز قيامت در سود و زيان با مردم شريک گردي؟ يا آن که به حال اول برگردى و بدون بازداشت به بهشت روي؟» گفتم: مي خواهم، همان گونه که بودم برگردم.
امام باقر (عليه السلام) بار ديگر دست بر چشم او کشيد، و چشمان او به حال اول بازگشتند.
ابوبصير، اين جريان را براى «ابن ابى عمير» يکى از شاگردان ممتاز امام (عليه السلام) نقل کرد، ابن ابى عمير گفت: « من گواهى مي دهم که اين حادثه حق و راست است، چنان که روز، حق است.» [56]
همسران و فرزندان امام باقر (عليه السلام)
امام باقر (عليه السلام) داراى هفت فرزند (پنج پسر و دو دختر از چهار همسر) بود، به نام هاي:
1ـ امام صادق (عليه السلام) 2ـ عبدالله بن محمد ( که مدرشان « ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابي بکر است.) 3ـ ابراهيم 4ـ عبدالله ( مادرشان «ام حکيم» دختر اسيد بن مغيره ثقفى است، اين دو برادر در دوران کودکى از دنيا رفتند.) 5ـ على 6ـ زينب( که مادرشان کنيز بود.) 7ـ ام سلمه ( که مادر او نيز کنيز بود.)