19-07-2011، 14:30
-1دو نفر در طول مهماني كنار هم نشسته بودند و يك كلمه هم با هم حرف نزدند. پس از دو ساعت يكي از آنها به ديگري گفت: پيشنهاد ميكنم حالا در مورد موضوع ديگري سكوت كنيم!
|
لطیفه جدید،جوک،جک،باحال،خنده دار،طنز |
||||||||||||||||||||||||||||||||
19-07-2011، 14:30
-1دو نفر در طول مهماني كنار هم نشسته بودند و يك كلمه هم با هم حرف نزدند. پس از دو ساعت يكي از آنها به ديگري گفت: پيشنهاد ميكنم حالا در مورد موضوع ديگري سكوت كنيم!
23-07-2011، 12:34
به یارو میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو می کنه!!!
23-07-2011، 13:24
حیف نون ساعت نه شب که می شه سطل آشغال ویندوزش رو خالی می کنه!
24-07-2011، 13:44
به غضنفر ميگن : يه ميوه خوشمزه ، آبدار و شيرين نام ببر ؟
ميگه : خيار! بهش ميگن : خيار كجاش آبدار و شيرينه ؟ غضنفر ميگه : با چايی شيرين بخور ، نظرت عوض ميشه ! پدر غضنفر رو می برن اتاق عمل غضنفر پشت در اتاق عمل ایستاده بود خانم پرستار صدا می زنه : همراه مريض … همراه مریض ! غضنفر ميگه : …. 093535 !!! یارو از صدای جیرجیرک خوابش نمی برده، جیرجیرکه رو روغنکاری می کنه! غضنفر دو دست خرشو قطع میکنه یکی ازش می پرسه چرا این کارو کردی میگه میخوام کانگروش کنم. غضنفر خوابیده بوده ، میان بیدارش کنن می بینن پین کد (Pin Code) می خواد !!
27-07-2011، 13:07
غضنفر با لباس تو رودخونه شنا می کرده، ازش می پرسن چه کار می کنی؟
می گه: لباسامو می شورم… بهش می گن: ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟ می گه: داریم، ولی وقتی می رم اون تو سرم گیج می ره!
28-07-2011، 8:41
به یارو می گن تا حالا معجزه دیدی؟ می گه آره، رفتم بانک در به اذن خدا باز شد!
30-07-2011، 8:33
وخداوند مرد را نمک زندگی افرید تا زن را از گندیدگی نجات دهد
30-07-2011، 13:59
(آخرین ویرایش در این ارسال: 30-07-2011، 21:07، توسط mohammadreza.)
به يکي ميگن: چند تا حيوون نام ببر که پرواز کنه. ميگه: کبوتر، کلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر که پرواز نميکنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز کرد! طرف دکتر آزمايشگاه بود و روي يه مگس داشت آزمايش ميکرد يه روز بالهاي مگس رو ازش جدا ميکنه بعد به مگسه ميگه بپر! مگسه نميپره براي بار دوم و سوم تکرار ميکنه که بپر! ولي مگسه نمي پريده! در آخر نتيجه آزمايش رو اعلام ميکنه: که اگر بالهاي مگس را از تنش جدا کنيد گوشهايش نيز کر ميشود! يک بنده خدايي لنگ بوده و روي کشتي هم کار مي کرد هروقت از سرکارش مي اومد تمام بدنش خيس بود زنش باهاش دعوا مي کنه که اين چه وضعيه تو چرا هر وقت مي آي همه لباسهات خيسه!؟؟ ميگه: هروقت کشتي رو ميخوان نگه دارن ميگن لنگرو بندازين تو آب و من برمي دارن ميندازن تو دريا!!!! از يه نفر ميپرسن: چرا قرصهات رو به موقع نمي خوري؟ ميگه: ميخوام ميکروبها رو غافلگير کنم.
30-07-2011، 14:22
به یکی میگن: با آجر جمله بساز میگه: با آجر جمله نمیسازن با آجر خونه میسازن!
30-07-2011، 15:37
یارو تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|