02-01-2014، 8:36
سلامــــ.
قرار بود دوستم ادرینا بیاد خونمون.من ساعت 12 ظهر رفته بودم بیرون و ساعت 1 برگشتم.بعد اینقدر خسته بودم که خوابیدم.معمولا خواب های من 4 ساعت طول میکشه.بعد سری لباسامو درآوردم وانداختمشون رو کاناپه.خلاصه بیدار شدم دیدم ساعت 5 هستش.یهو دیدم ادرینا اومده.بهش گفتم اتاقمو دیدی گفتش نه.منم بهش گفتم برو ببین ناگهان رفتم تو اتاق دیدم نیست.هرجا دنبالش گشتم نیست.بعد فردا دیدمش بهش گفتم تو دیروز کجا رفتی گفتش بهت کلی اس ام اس دادم تا بگم که نمی یام ولی جواب دادی.وقتی اینو شنیدم بد جور ترسیدم.با خودم گفتم خونه ما جن داره؟؟؟
قرار بود دوستم ادرینا بیاد خونمون.من ساعت 12 ظهر رفته بودم بیرون و ساعت 1 برگشتم.بعد اینقدر خسته بودم که خوابیدم.معمولا خواب های من 4 ساعت طول میکشه.بعد سری لباسامو درآوردم وانداختمشون رو کاناپه.خلاصه بیدار شدم دیدم ساعت 5 هستش.یهو دیدم ادرینا اومده.بهش گفتم اتاقمو دیدی گفتش نه.منم بهش گفتم برو ببین ناگهان رفتم تو اتاق دیدم نیست.هرجا دنبالش گشتم نیست.بعد فردا دیدمش بهش گفتم تو دیروز کجا رفتی گفتش بهت کلی اس ام اس دادم تا بگم که نمی یام ولی جواب دادی.وقتی اینو شنیدم بد جور ترسیدم.با خودم گفتم خونه ما جن داره؟؟؟