12-09-2014، 11:17
تا به حال طاووس را دیده اید؛ نوع ایستادن، راه رفتن، نگاه کردن يا خودنمایی هایش در قلمرو حیوانات. طاووس دائما در پی بزرگنمایی توانایی ها و موفقیت هایش است و از هیچ فرصتی برای جلب توجه سایرین به استعدادهایش دریغ نمی کند. این روزها کم نیستند افراد مغرور و خود شیفته ای شبیه طاووس ها که روابط ديگران با خودشان را سخت می کنند. ارتباط برقرار کردن با این نوع افراد سخت است، افراد ناخواسته سعی مي کنند تا از این نوع افراد دوری کنند. تحمل افراد خودشیفته سخت است؛ «من این اخلاق را دارم »، «ما خانوادگی اینطوریم»، «من هر طور دوست داشته باشم رفتار می کنم» و هزاران جمله دیگری که با من شروع می شوند و همگی رنگ و بویی از خودخواهی و خودپسندی دارند. آیا ما هم از نظر دیگران خودشیفته هستیم؟ افراد مغرور را چگونه تشخیص دهیم و با آنها چگونه رفتار کنیم؟ این سؤالات را با مشورت از دکتر علی دربانی کارشناس ارشد مشاوره خانواده پاسخ می دهیم.
نازپرورده های مغرور
خودشیفتگی صفتی شخصیتی است که با احساس قدرت، بزرگنمایی، حق به جانب بودن و سلطه جویانه حرکت کردن همراه است. کمی به اطراف خود نگاه کنید آیا کسانی را می شناسید که انتظارات فراوانی از شما دارند و مدام در پی شنیدن تعریف و تمجید از سوی شما هستند.
کشف این افراد خیلی سخت نیست، کافی است این 3 علامت را در آنها ببینید:
1. داشتن حس خودمهم بینی مطلق
2. تمایل بیش از حد به شنیدن تعریف و تمجید از دیگران
3. عدم توانایی در ابراز همدردی با دیگران یا حتی شنیدن یا درک کردن نظرات آنها اگر با چنین افرادی در ارتباط هستید اغلب اوقات حس می کنید، این افراد دائما در حال خودستایی و کذب گویی در مورد خود و توانایی هايشان هستند و از این رو دیگران آنها را افرادی متکبر و گاه نفرت انگیز می دانند.
عده ای از روانشناسان بر این باورند افرادی که بر اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شده اند و هر چه در کودکی خواسته اند برای شان فراهم بوده است، والدین آنها را به اصطلاح لوس و نونور بار آوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست. همچنین روانشناسان بر این باورند كه دسته دیگری هم امکان خودشیفته شدن را دارند و آنها افرادی هستند که با زجر و محرومیت بزرگ شده اند، اینها برای جبران افراطی احساس حقارت دست به رفتارهای خودشیفتگی می زنند.
ازدواج با فرد خودشیفته یعنی بردگی
در واقع كسی كه تصمیم می گیرد با فردی خودشیفته ازدواج كند باید بداند كه در زندگی مشترك تنها نقش یك برده را ایفا کند و به دنبال حق و حقوق همسری نباشد. به همین دلیل است كه شناخت افراد خودشیفته و اجتناب از ازدواج با آنهایكی از مسائل مهم زندگی محسوب می شود. یادتان باشد در ارتباط با یک خودشیفته قرار نیست بتوانید خودشیفته ای را که در زندگی شما قرار دارد درمان یا اصلاح کنید، خودشیفته ها کمک شما را نمی خواهند. به معجزه اعتماد نکنید و دست کم در مورد همسر خودشیفته خود چنین باوری نداشته باشید.
افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند
انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده می کنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار می دهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیرآمیز دارد). البته در اوايل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید آنها از این مفهوم (دوست داشتن) استفاده می کند ولی همه فیلم و نقش بازی کردن است. باید توجه داشته باشید که افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود می کنند و در ضمن ظاهرا از اعتمادبه نفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ می گویند و بسیار بلوف می زنند.
اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد می توان به احتمال زیاد تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:
۱-خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد توانايی های خود و احساس مهم بودن افراطی.
۲-اشتغال ذهنی زیاد و خیالبافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیت های نامحدود.
۳-این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است ولی توسط دیگران درک نمی شود.
۴-نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
۵-احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافی.
۶-استثمار دیگران.
۷ -ناتوانی در همدلی کردن با دیگران (قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست).
۸-حسادت نسبت به دیگران یا اینکه دیگران به من حسادت می کنند.
۹-متکبر و خودبین بودن (منم منم کردن).
پنجره ها را باید شست
یک روز خانم خانه که از پشت پنجره اطاق خود منزل همسایه را مشاهده می کرد، به همسرش گفت: «نمی دانم چرا لباس های این همسایه که روی بند آویزان شده اینقدر کثیف است، انگار او این لباس ها را با آب کثیف شست وشو می کند. هر بار که این خانم از پشت پنجره این لباس های همسایه را می دید این مسئله را با شوهرش در میان می گذاشت. یک روز صبح که خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباس های همسایه را مشاهده کند، با تعجب و خوشحالی به همسرش گفت: «بالاخره انگار صدای نق زدن های من به گوش همسایه اثر کرد، امروز لباس هایش بسیار تمیز است.» شوهرش لبخندی به لب زد و گفت: «عزیزم لباس های او همان لباس هاست، من امروز پنجره اطاقمان را شُستم.»خود شیفتگان به دليل عدم شست و شوی پنجره دیدگاه خودشان همه چیز دیگران را تیره و تار می بینند. آنها برای پر کردن خلأ اعتمادبه نفس خود تمام تلاش و کوشش خود را می کنند تا به دیگران بقبولانند که چقدر مهم هستند.
طبق آمارهای به دست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خودشیفتگی پرتاب می شوند.
خودشیفته به دنیا آمده ایم
جهان بینی یک انسان خودشیفته روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمی شناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را به خود جلب کند، عطش او بیشتر می شود و همیشه یک انسان تشنه باقی می ماند، رابطه او با دیگران یک رابطه یک طرفه است. او فقط دریافت می کند. ما همگی با نوعی خودشیفتگی به دنیا آمده ایم و تقریبا تمام انسان ها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز می کنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی می گذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده می کند که فقط خودش در درون آن زندگی می کند. او فقط نیازهای خود را می بیند که باید به وسیله دیگران آنها را برطرف كند ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد می رسد، متوجه می شود که دنیایی که در آن زندگی می کند بزرگ تر و پیچیده تر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود می بیند. در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا می کنند که به بچه ها تفهیم کنند؛ این دنیا فقط در آنها و خواسته های شان خلاصه نمی شود.
خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیده های دیگر بد نیست و می تواند به اعتمادبه نفس هم کمک کند ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم می کند. در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور می کنند که افرادی استثنایی هستند که هیچ گونه نیازی به کمک و درمان ندارند.
نازپرورده های مغرور
خودشیفتگی صفتی شخصیتی است که با احساس قدرت، بزرگنمایی، حق به جانب بودن و سلطه جویانه حرکت کردن همراه است. کمی به اطراف خود نگاه کنید آیا کسانی را می شناسید که انتظارات فراوانی از شما دارند و مدام در پی شنیدن تعریف و تمجید از سوی شما هستند.
کشف این افراد خیلی سخت نیست، کافی است این 3 علامت را در آنها ببینید:
1. داشتن حس خودمهم بینی مطلق
2. تمایل بیش از حد به شنیدن تعریف و تمجید از دیگران
3. عدم توانایی در ابراز همدردی با دیگران یا حتی شنیدن یا درک کردن نظرات آنها اگر با چنین افرادی در ارتباط هستید اغلب اوقات حس می کنید، این افراد دائما در حال خودستایی و کذب گویی در مورد خود و توانایی هايشان هستند و از این رو دیگران آنها را افرادی متکبر و گاه نفرت انگیز می دانند.
عده ای از روانشناسان بر این باورند افرادی که بر اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شده اند و هر چه در کودکی خواسته اند برای شان فراهم بوده است، والدین آنها را به اصطلاح لوس و نونور بار آوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست. همچنین روانشناسان بر این باورند كه دسته دیگری هم امکان خودشیفته شدن را دارند و آنها افرادی هستند که با زجر و محرومیت بزرگ شده اند، اینها برای جبران افراطی احساس حقارت دست به رفتارهای خودشیفتگی می زنند.
ازدواج با فرد خودشیفته یعنی بردگی
در واقع كسی كه تصمیم می گیرد با فردی خودشیفته ازدواج كند باید بداند كه در زندگی مشترك تنها نقش یك برده را ایفا کند و به دنبال حق و حقوق همسری نباشد. به همین دلیل است كه شناخت افراد خودشیفته و اجتناب از ازدواج با آنهایكی از مسائل مهم زندگی محسوب می شود. یادتان باشد در ارتباط با یک خودشیفته قرار نیست بتوانید خودشیفته ای را که در زندگی شما قرار دارد درمان یا اصلاح کنید، خودشیفته ها کمک شما را نمی خواهند. به معجزه اعتماد نکنید و دست کم در مورد همسر خودشیفته خود چنین باوری نداشته باشید.
افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند
انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده می کنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار می دهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیرآمیز دارد). البته در اوايل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید آنها از این مفهوم (دوست داشتن) استفاده می کند ولی همه فیلم و نقش بازی کردن است. باید توجه داشته باشید که افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود می کنند و در ضمن ظاهرا از اعتمادبه نفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ می گویند و بسیار بلوف می زنند.
اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد می توان به احتمال زیاد تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:
۱-خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد توانايی های خود و احساس مهم بودن افراطی.
۲-اشتغال ذهنی زیاد و خیالبافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیت های نامحدود.
۳-این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است ولی توسط دیگران درک نمی شود.
۴-نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
۵-احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافی.
۶-استثمار دیگران.
۷ -ناتوانی در همدلی کردن با دیگران (قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست).
۸-حسادت نسبت به دیگران یا اینکه دیگران به من حسادت می کنند.
۹-متکبر و خودبین بودن (منم منم کردن).
پنجره ها را باید شست
یک روز خانم خانه که از پشت پنجره اطاق خود منزل همسایه را مشاهده می کرد، به همسرش گفت: «نمی دانم چرا لباس های این همسایه که روی بند آویزان شده اینقدر کثیف است، انگار او این لباس ها را با آب کثیف شست وشو می کند. هر بار که این خانم از پشت پنجره این لباس های همسایه را می دید این مسئله را با شوهرش در میان می گذاشت. یک روز صبح که خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباس های همسایه را مشاهده کند، با تعجب و خوشحالی به همسرش گفت: «بالاخره انگار صدای نق زدن های من به گوش همسایه اثر کرد، امروز لباس هایش بسیار تمیز است.» شوهرش لبخندی به لب زد و گفت: «عزیزم لباس های او همان لباس هاست، من امروز پنجره اطاقمان را شُستم.»خود شیفتگان به دليل عدم شست و شوی پنجره دیدگاه خودشان همه چیز دیگران را تیره و تار می بینند. آنها برای پر کردن خلأ اعتمادبه نفس خود تمام تلاش و کوشش خود را می کنند تا به دیگران بقبولانند که چقدر مهم هستند.
طبق آمارهای به دست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خودشیفتگی پرتاب می شوند.
خودشیفته به دنیا آمده ایم
جهان بینی یک انسان خودشیفته روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمی شناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را به خود جلب کند، عطش او بیشتر می شود و همیشه یک انسان تشنه باقی می ماند، رابطه او با دیگران یک رابطه یک طرفه است. او فقط دریافت می کند. ما همگی با نوعی خودشیفتگی به دنیا آمده ایم و تقریبا تمام انسان ها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز می کنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی می گذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده می کند که فقط خودش در درون آن زندگی می کند. او فقط نیازهای خود را می بیند که باید به وسیله دیگران آنها را برطرف كند ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد می رسد، متوجه می شود که دنیایی که در آن زندگی می کند بزرگ تر و پیچیده تر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود می بیند. در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا می کنند که به بچه ها تفهیم کنند؛ این دنیا فقط در آنها و خواسته های شان خلاصه نمی شود.
خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیده های دیگر بد نیست و می تواند به اعتمادبه نفس هم کمک کند ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم می کند. در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور می کنند که افرادی استثنایی هستند که هیچ گونه نیازی به کمک و درمان ندارند.