10-09-2014، 11:11
اعتماد مهم است. بدون اعتماد به دیگران، جامعه از هم خواهد پاشید. شما مجبور هستید به این فکر که مردم در کل با شما صادقانه رفتار می کنند و به تعهداتشان پایبندند، اعتماد کنید. هر چه باشد، شما همه افرادی را که مواد غذایی برایتان تهیه می کنند، لباس هایتان را می دوزند و از پول هایتان در بانک محافظت می کنند نمی شناسید و نمی توانید همه این کارها را خودتان انجام دهید.
بیشتر این اعتماد ناخودآگاه است. اغلب شما به تعداد افرادی که در زندگی روزمره تان به آنها اعتماد می کنید فکر نمی کنید. اما گاهی ناچارید به طور خودآگاه به یک غریبه اعتماد کنید. در زمانی نه چندان دور، من در یک فرودگاه کنار پریزهای برق نشسته بودم. خانمی به طرف من آمد، شارژر گوشی خود را به برق زد و از ما دو نفری که کنار پریزها نشسته بودیم خواست چند دقیقه ای مواظب گوشی اش باشیم تا او اطلاعات پرواز خود را چک کند. او باید به ما اعتماد می کرد که ما گوشی او را نمی دزدیم، و ما باید به او اعتماد می کردیم که او ما را با دستگاه خطرناکی [مثلا یک بمب مخفی] ترک نمی کند. البته در نهایت معلوم شد که اعتماد متقابل ما به جا بوده است.
مقاله جالبی از چهار روانشناس، سارا آینزورث، روی باومیستر، کثلین وُس و دن ایریلی بررسی می کند که آیا اینگونه اعتماد میان غریبه ها به صرف انرژی روانی احتیاج دارد.
اساس مطالعه آنها یک بازی رفتار اقتصادی به نام بازی اعتماد بود. در این بازی، به شرکت کننده ها 10 دلار داده می شد. سپس به آنها گفته می شد که می توانند هر چقدر از آن پول به شریک بازی خود بدهند. آزمایشگر سپس مبلغ ارائه شده به شریک را سه برابر می کرد. (اگر شرکت کننده تصمیم می گرفت 3 دلار به شریک بدهد، شریک 9 دلار از آزمایشگر دریافت می کرد.) سپس شریک می توانست هر چقدر می خواست به شرکت کننده اول برگرداند.
این بازی به اعتماد احتیاج داشت. برای کسب بهترین نتیجه مشترک برای بازیکنان، باید شرکت کننده اول همه پول را به شریک می داد و شریک مبلغ نهایی را به طور مساوی تقسیم می کرد. اگر بازیکن اول به شریک اعتماد نمی کرد، او به راحتی می توانست همه پول را برای خودش نگه دارد.
ایده محققان این بود که در این بازی اعتماد به یک غریبه نیاز به غلبه بر گرایش طبیعی به پرهیز از ریسک دارد. برای بررسی این احتمال، آنها نوعی دستکاری برای تقلیل نفس به مطالعه اضافه کردند. طبق مفهوم تقلیل نفس، وقتی افراد درگیر دوره ای از خودتنظیمی پرزحمت می شوند، در غلبه بر گرایشات عادتی در آینده دچار مشکل می شوند؛ بنابراین اگر اعتماد نیاز به زحمت داشته باشد، آنگاه کسانی که قبل از بازی به کاری که زحمت لازم دارد می پردازند، کمتر از کسانی که چنین نمی کنند به غریبه اعتماد می کنند.
در یک مطالعه، شرکت کننده های ویدیویی صامت از مصاحبه با یک خانم می دیدند. در فواصلی خاص، کلماتی در گوشه پایین راست صفحه ظاهر می شدند. یک گروه ویدیو را بدون هیچگونه دستورالعمل اضافه ای می دیدند، در حالی که به گروه دومی گفته شده بودکه کلمات را نادیده بگیرند - و به محض اینکه متوجه شدند مشغول نگاه به کلمات هستند توجه خود را به خانم برگردانند. (این کار در تحقیق قبلی درباره تقلیل نفس مورد استفاده قرار گرفته بود.)
بعد از تماشای ویدیو، شرکت کننده ها بازی اعتماد را بازی کردند و به آنها گفته شد که شرکیشان در اتاقی دیگر است. همچنین شرکت کننده ها فرمی را پر کردند که ویژگی شخصیتی روان نژندی را اندازه می گرفت - درجه گرایش افراد به تمرکز روی خروجی های منفی و درجه گرایش به تجربه احساسات برانگیخته مانند اضطراب و خشم.
در مطالعه، از شرکت کننده های دارای سطوح پایین روان نژندی تاثیر بالایی از دستکاری تقلیل نفس نگرفتند اما آنهایی که سطوح بالای روان نژندی وقتی بعد از تلاش برای پرهیز از نگاه به کلمات روی ویدیو بازی می کردند، نسبت به وقتی این کار را نکرده بودند، پول بسیار کمتری به شریک خود می دادند.
ایده اینجا این است که افراد دارای سطوح بالای روان نژندی - به طور خاص، جنبه ای از روان نژندی که روی قدرت احساسات منفی شان تمرکز می کند - گرایش به ترس از ریسک دارند. این گروه می خواهند از دادن پول به شریک اجتناب کنند و فقط وقتی انرژی انگیزشی کافی داشته باشند، خواهند توانست به این گرایش غلبه کنند.
آزمایش های جداگانه ای دو عامل دیگری را که روی احتمال اعتماد افراد به دیگران تاثیر می گذارد بررسی کردند. در یک مورد به بعضی شرکت کننده ها گفته شد که بعد از بازی با شریکشان ملاقات خواهند داشت.
در دیگری، در ابتدای بازی به افراد یک میزان (جعلی) EEG (الکتروانسفالوگرافی، نوار مغزی) داده شد و گفته شد که شریک ندیده شان میزان EEG بسیار مشابهی دارد - به شکلی که فقط بین خواهر و برادرها، بستگان یا دوستان نزدیک انتظار می رود.
وقتی افراد باور داشتند که بناست شریکشان را بعد از بازی ببینند یا وقتی که باور داشتند خیلی شبیه به شریکشان هستند، دستکاری تقلیل نفس روی مقدار پولی که آنها مایل به پرداختش بودند، تاثیری نداشت. در مورد افراد خیلی روان نژند، این تاثیر وقتی که فکر نمی کردند شریکشان را خواهند دید یا شبیه به شریکشان هستند، این تاثیر اتفاق می افتاد.
کنار هم گذاشته همه اینها عبارتست از: اعتماد به غریبه ها گاهی زحمت دارد. به طور خاص، وقتی باور دارید که فقط یک بار فردی را خواهید دید و یا هیچگونه شباهت خاصی به او ندارید، باور خواهید داشت که اعتماد به او خطرناک خواهد بود.
هر چه به این نوع ریسک عکس العمل شدیدتری داشته باشید، زحمت بیشتری برای اعتماد به یک غریبه نیاز خواهید داشت.
بیشتر این اعتماد ناخودآگاه است. اغلب شما به تعداد افرادی که در زندگی روزمره تان به آنها اعتماد می کنید فکر نمی کنید. اما گاهی ناچارید به طور خودآگاه به یک غریبه اعتماد کنید. در زمانی نه چندان دور، من در یک فرودگاه کنار پریزهای برق نشسته بودم. خانمی به طرف من آمد، شارژر گوشی خود را به برق زد و از ما دو نفری که کنار پریزها نشسته بودیم خواست چند دقیقه ای مواظب گوشی اش باشیم تا او اطلاعات پرواز خود را چک کند. او باید به ما اعتماد می کرد که ما گوشی او را نمی دزدیم، و ما باید به او اعتماد می کردیم که او ما را با دستگاه خطرناکی [مثلا یک بمب مخفی] ترک نمی کند. البته در نهایت معلوم شد که اعتماد متقابل ما به جا بوده است.
مقاله جالبی از چهار روانشناس، سارا آینزورث، روی باومیستر، کثلین وُس و دن ایریلی بررسی می کند که آیا اینگونه اعتماد میان غریبه ها به صرف انرژی روانی احتیاج دارد.
اساس مطالعه آنها یک بازی رفتار اقتصادی به نام بازی اعتماد بود. در این بازی، به شرکت کننده ها 10 دلار داده می شد. سپس به آنها گفته می شد که می توانند هر چقدر از آن پول به شریک بازی خود بدهند. آزمایشگر سپس مبلغ ارائه شده به شریک را سه برابر می کرد. (اگر شرکت کننده تصمیم می گرفت 3 دلار به شریک بدهد، شریک 9 دلار از آزمایشگر دریافت می کرد.) سپس شریک می توانست هر چقدر می خواست به شرکت کننده اول برگرداند.
این بازی به اعتماد احتیاج داشت. برای کسب بهترین نتیجه مشترک برای بازیکنان، باید شرکت کننده اول همه پول را به شریک می داد و شریک مبلغ نهایی را به طور مساوی تقسیم می کرد. اگر بازیکن اول به شریک اعتماد نمی کرد، او به راحتی می توانست همه پول را برای خودش نگه دارد.
ایده محققان این بود که در این بازی اعتماد به یک غریبه نیاز به غلبه بر گرایش طبیعی به پرهیز از ریسک دارد. برای بررسی این احتمال، آنها نوعی دستکاری برای تقلیل نفس به مطالعه اضافه کردند. طبق مفهوم تقلیل نفس، وقتی افراد درگیر دوره ای از خودتنظیمی پرزحمت می شوند، در غلبه بر گرایشات عادتی در آینده دچار مشکل می شوند؛ بنابراین اگر اعتماد نیاز به زحمت داشته باشد، آنگاه کسانی که قبل از بازی به کاری که زحمت لازم دارد می پردازند، کمتر از کسانی که چنین نمی کنند به غریبه اعتماد می کنند.
در یک مطالعه، شرکت کننده های ویدیویی صامت از مصاحبه با یک خانم می دیدند. در فواصلی خاص، کلماتی در گوشه پایین راست صفحه ظاهر می شدند. یک گروه ویدیو را بدون هیچگونه دستورالعمل اضافه ای می دیدند، در حالی که به گروه دومی گفته شده بودکه کلمات را نادیده بگیرند - و به محض اینکه متوجه شدند مشغول نگاه به کلمات هستند توجه خود را به خانم برگردانند. (این کار در تحقیق قبلی درباره تقلیل نفس مورد استفاده قرار گرفته بود.)
بعد از تماشای ویدیو، شرکت کننده ها بازی اعتماد را بازی کردند و به آنها گفته شد که شرکیشان در اتاقی دیگر است. همچنین شرکت کننده ها فرمی را پر کردند که ویژگی شخصیتی روان نژندی را اندازه می گرفت - درجه گرایش افراد به تمرکز روی خروجی های منفی و درجه گرایش به تجربه احساسات برانگیخته مانند اضطراب و خشم.
در مطالعه، از شرکت کننده های دارای سطوح پایین روان نژندی تاثیر بالایی از دستکاری تقلیل نفس نگرفتند اما آنهایی که سطوح بالای روان نژندی وقتی بعد از تلاش برای پرهیز از نگاه به کلمات روی ویدیو بازی می کردند، نسبت به وقتی این کار را نکرده بودند، پول بسیار کمتری به شریک خود می دادند.
ایده اینجا این است که افراد دارای سطوح بالای روان نژندی - به طور خاص، جنبه ای از روان نژندی که روی قدرت احساسات منفی شان تمرکز می کند - گرایش به ترس از ریسک دارند. این گروه می خواهند از دادن پول به شریک اجتناب کنند و فقط وقتی انرژی انگیزشی کافی داشته باشند، خواهند توانست به این گرایش غلبه کنند.
آزمایش های جداگانه ای دو عامل دیگری را که روی احتمال اعتماد افراد به دیگران تاثیر می گذارد بررسی کردند. در یک مورد به بعضی شرکت کننده ها گفته شد که بعد از بازی با شریکشان ملاقات خواهند داشت.
در دیگری، در ابتدای بازی به افراد یک میزان (جعلی) EEG (الکتروانسفالوگرافی، نوار مغزی) داده شد و گفته شد که شریک ندیده شان میزان EEG بسیار مشابهی دارد - به شکلی که فقط بین خواهر و برادرها، بستگان یا دوستان نزدیک انتظار می رود.
وقتی افراد باور داشتند که بناست شریکشان را بعد از بازی ببینند یا وقتی که باور داشتند خیلی شبیه به شریکشان هستند، دستکاری تقلیل نفس روی مقدار پولی که آنها مایل به پرداختش بودند، تاثیری نداشت. در مورد افراد خیلی روان نژند، این تاثیر وقتی که فکر نمی کردند شریکشان را خواهند دید یا شبیه به شریکشان هستند، این تاثیر اتفاق می افتاد.
کنار هم گذاشته همه اینها عبارتست از: اعتماد به غریبه ها گاهی زحمت دارد. به طور خاص، وقتی باور دارید که فقط یک بار فردی را خواهید دید و یا هیچگونه شباهت خاصی به او ندارید، باور خواهید داشت که اعتماد به او خطرناک خواهد بود.
هر چه به این نوع ریسک عکس العمل شدیدتری داشته باشید، زحمت بیشتری برای اعتماد به یک غریبه نیاز خواهید داشت.