06-06-2014، 12:19
قاضی حکم را اعلام کرد:اعدام...حضار اعتراض میکردن...
اما دخترک که سر تا با بر از ترس و لرز شده بود نمیتونست حرفی بزنه
وقتی صدای دیگران رو هم نمیشنید
دخترک را دستبند به دست بردن داشت گریه میکرد نمیخواست شوهرشو
بکشه اما هرشب کابوس میدید تا اینکه مسوول بند:بیا بیرون وقتشه
ترسی که وجود دخترک رو گرفته بود و پاهاشو قفل کرده بود
جایی رو نمیدید افکارش پر بود از صداهای مختلف چشماشو باز کرد
دید که روی سکو ایستاده ...
قاضی:حرفی نداری؟دخترک حرفی نداشت اما بغض داشت میترکید
کلاه سیاهی روی سرش کشیدند تا جایی رو نبینه
مسوول طناب را انداخت دور گردنش دیگه همه چی تموم شده بود
امیدی نداشت تو دلش از خدا کمک خواست که دید یک لحظه زیر پاش
خالی شد...
دادستان:بیارینش پایین ..جنازه دخترک رو آوردن پایین
دکتر در حال بررسی بود که با صدای بلند گفت:آقای دادستان اینکه زنده است...
گروهی مسوول رسیدگی شدند!دخترک بیهوش افتاده بود!پس از تحقیقات
مشخص شد که طناب رو اشتباهی به کیلیپس دخترک بسته بودن...
بعععععله!!!!!!!!!!
و بدین گونه بود که یک کیلیپس جان یک دختر را از مرگ نجات داد...
کلید اسرار کیلیپس ها را مسخره نکنید..........!
اما دخترک که سر تا با بر از ترس و لرز شده بود نمیتونست حرفی بزنه
وقتی صدای دیگران رو هم نمیشنید
دخترک را دستبند به دست بردن داشت گریه میکرد نمیخواست شوهرشو
بکشه اما هرشب کابوس میدید تا اینکه مسوول بند:بیا بیرون وقتشه
ترسی که وجود دخترک رو گرفته بود و پاهاشو قفل کرده بود
جایی رو نمیدید افکارش پر بود از صداهای مختلف چشماشو باز کرد
دید که روی سکو ایستاده ...
قاضی:حرفی نداری؟دخترک حرفی نداشت اما بغض داشت میترکید
کلاه سیاهی روی سرش کشیدند تا جایی رو نبینه
مسوول طناب را انداخت دور گردنش دیگه همه چی تموم شده بود
امیدی نداشت تو دلش از خدا کمک خواست که دید یک لحظه زیر پاش
خالی شد...
دادستان:بیارینش پایین ..جنازه دخترک رو آوردن پایین
دکتر در حال بررسی بود که با صدای بلند گفت:آقای دادستان اینکه زنده است...
گروهی مسوول رسیدگی شدند!دخترک بیهوش افتاده بود!پس از تحقیقات
مشخص شد که طناب رو اشتباهی به کیلیپس دخترک بسته بودن...
بعععععله!!!!!!!!!!
و بدین گونه بود که یک کیلیپس جان یک دختر را از مرگ نجات داد...
کلید اسرار کیلیپس ها را مسخره نکنید..........!