❞ گُـفتگـوی آزاد نسـخه 202 ❝

[๒lคςк ๔єค๔]

hi

تئاتره صحنه داشته!

{:

تـا صـُب خواب دیدم .

تو مدرسه بودیم . یه دختره بود 19-20 ساله انقدر مهربون . دعـا میکردم کل عمرمو تو اون مدرسه باشم .

با من چیز چیز :rum:

از خواب بلند شدم .

مگه فیلم هندیه؟؟

[( lιεβ )]

hi

تئاتره صحنه داشته!

{:

تـا صـُب خواب دیدم .

تو مدرسه بودیم . یه دختره بود 19-20 ساله انقدر مهربون . دعـا میکردم کل عمرمو تو اون مدرسه باشم .

با من چیز چیز :rum:

از خواب بلند شدم .

:| مِثل حُمیرا و اون مرده ؟ ._.

[~ُُBön َBáŠŦ~]

hi

تئاتره صحنه داشته!

{:

تـا صـُب خواب دیدم .

تو مدرسه بودیم . یه دختره بود 19-20 ساله انقدر مهربون . دعـا میکردم کل عمرمو تو اون مدرسه باشم .

با من چیز چیز :rum:

از خواب بلند شدم .

مگه فیلم هندیه؟؟

اصن یه وضعی. مدرسه ی باحال . هر گوشه خلوت میکردیم . چه خوشگل بود چه خوش هیکل .
دوباره خودمو زدم به خواب که دوباره اون خوابو ببینم . ندیدم

hi

تئاتره صحنه داشته!

{:

تـا صـُب خواب دیدم .

تو مدرسه بودیم . یه دختره بود 19-20 ساله انقدر مهربون . دعـا میکردم کل عمرمو تو اون مدرسه باشم .

با من چیز چیز :rum:

از خواب بلند شدم .

:| مِثل حُمیرا و اون مرده ؟ ._.

نع اون چیز چیز نبود . اون همه چی توش بود .

[๒lคςк ๔єค๔]

والا من موندم شما ته سریالای ترک و هندو و با هم در اوردین!

[( lιεβ )]

س .. !

ایمآن ؟ .. تاتر دیشَب باس میبودی و میدیدی .. ! :|

+18 :|| !

تـو ایـرآن بود >؟؟!!! O_o +18 ????

روی اِستیــج [صحنه] چیـز چیـز ؟؟

---

دیشـب تا صب خواب دیدم . چه خواب خوبی

چـه دختری بود

یه ذره ._.

چیز چیز که نع :|

ولی خُب حرفای بدی بود .. ! :||

حال میداد ^_^* !

:| من فقد اسم بازیگرای پسرشو یاد گرفتم .-. ..

مصعود .. مهدی .. حامد :|

اصن یه وضعی. مدرسه ی باحال . هر گوشه خلوت میکردیم . چه خوشگل بود چه خوش هیکل .

دوباره خودمو زدم به خواب که دوباره اون خوابو ببینم . ندیدم

hi

تئاتره صحنه داشته!

{:

تـا صـُب خواب دیدم .

تو مدرسه بودیم . یه دختره بود 19-20 ساله انقدر مهربون . دعـا میکردم کل عمرمو تو اون مدرسه باشم .

با من چیز چیز :rum:

از خواب بلند شدم .

مگه فیلم هندیه؟؟

hi

تئاتره صحنه داشته!

{:

تـا صـُب خواب دیدم .

تو مدرسه بودیم . یه دختره بود 19-20 ساله انقدر مهربون . دعـا میکردم کل عمرمو تو اون مدرسه باشم .

با من چیز چیز :rum:

از خواب بلند شدم .

:| مِثل حُمیرا و اون مرده ؟ ._.

نع اون چیز چیز نبود . اون همه چی توش بود .

حتی .. چیز چیز .. :| ؟

[~ُُBön َBáŠŦ~]

حتی .. چیز چیز .. :| ؟

قسمت مهمش همون بود . . . :rum:

خیـلی خوب بود -_- همه دنبالش بودن . . . فقط با من دوس بود ... بهترین خواب توی عمرم بود -__-

من برم دوباره بخـوابم شاید دیدمش -_-

[( lιεβ )]

حتی .. چیز چیز .. :| ؟

قسمت مهمش همون بود . . . :rum:

خیـلی خوب بود -_- همه دنبالش بودن . . . فقط با من دوس بود ... بهترین خواب توی عمرم بود -__-

من برم دوباره بخـوابم شاید دیدمش -_-

جوون ^_^* !

:| بتمرک ببینم .. ! چه چِشکلی بود ._. ؟

تُ مدرسه چیز چیز ؟؟ :|

[~ُُBön َBáŠŦ~]

حتی .. چیز چیز .. :| ؟

قسمت مهمش همون بود . . . :rum:

خیـلی خوب بود -_- همه دنبالش بودن . . . فقط با من دوس بود ... بهترین خواب توی عمرم بود -__-

من برم دوباره بخـوابم شاید دیدمش -_-

جوون ^_^* !

:| بتمرک ببینم .. ! چه چِشکلی بود ._. ؟

تُ مدرسه چیز چیز ؟؟ :|

خـوشگـل بود . صورتش کوچیـک . موهـاش خرمایی بلنـد . قدشم متوسط ...

اره یه مدرسه ی قدیمی بود . مدیر مدرسه که میومد ما قایم میشدیم . . . رفتیم تو حیـاط مدرسه صحبت میکردیم .

به هیچی فکر نمیکردم . فقط اون لحظه یادمه دعا کردم خدایا اگه مدرسه اینه . من میخوام تا اخر عمرم تو این مدرسه باشم .

بعد بیدار شدم . دوباره خودمو زدم به خواب نشد .

از شانس دیشب تو پذیرایی خوابیدم . پدرم کنارم بود . من عادت دارم تو خواب بلند بلند حرف میزنم .-_- خدا کنه چیزی نشنیده باشه -_-

[( lιεβ )]

حتی .. چیز چیز .. :| ؟

قسمت مهمش همون بود . . . :rum:

خیـلی خوب بود -_- همه دنبالش بودن . . . فقط با من دوس بود ... بهترین خواب توی عمرم بود -__-

من برم دوباره بخـوابم شاید دیدمش -_-

جوون ^_^* !

:| بتمرک ببینم .. ! چه چِشکلی بود ._. ؟

تُ مدرسه چیز چیز ؟؟ :|

خـوشگـل بود . صورتش کوچیـک . موهـاش خرمایی بلنـد . قدشم متوسط ...

اره یه مدرسه ی قدیمی بود . مدیر مدرسه که میومد ما قایم میشدیم . . . رفتیم تو حیـاط مدرسه صحبت میکردیم .

به هیچی فکر نمیکردم . فقط اون لحظه یادمه دعا کردم خدایا اگه مدرسه اینه . من میخوام تا اخر عمرم تو این مدرسه باشم .

بعد بیدار شدم . دوباره خودمو زدم به خواب نشد .

از شانس دیشب تو پذیرایی خوابیدم . پدرم کنارم بود . من عادت دارم تو خواب بلند بلند حرف میزنم .-_- خدا کنه چیزی نشنیده باشه -_-

خارجکی بود :| ؟

[~ُُBön َBáŠŦ~]

حتی .. چیز چیز .. :| ؟

قسمت مهمش همون بود . . . :rum:

خیـلی خوب بود -_- همه دنبالش بودن . . . فقط با من دوس بود ... بهترین خواب توی عمرم بود -__-

من برم دوباره بخـوابم شاید دیدمش -_-

جوون ^_^* !

:| بتمرک ببینم .. ! چه چِشکلی بود ._. ؟

تُ مدرسه چیز چیز ؟؟ :|

خـوشگـل بود . صورتش کوچیـک . موهـاش خرمایی بلنـد . قدشم متوسط ...

اره یه مدرسه ی قدیمی بود . مدیر مدرسه که میومد ما قایم میشدیم . . . رفتیم تو حیـاط مدرسه صحبت میکردیم .

به هیچی فکر نمیکردم . فقط اون لحظه یادمه دعا کردم خدایا اگه مدرسه اینه . من میخوام تا اخر عمرم تو این مدرسه باشم .

بعد بیدار شدم . دوباره خودمو زدم به خواب نشد .

از شانس دیشب تو پذیرایی خوابیدم . پدرم کنارم بود . من عادت دارم تو خواب بلند بلند حرف میزنم .-_- خدا کنه چیزی نشنیده باشه -_-

خارجکی بود :| ؟

قسمت چیز چیزش از خارجی هم رمانتیک تر بود .

ولی کلا حال کردم . توی کله خوابم فقط چند نفر بودیم تو مدرسه . یه مدیر که ازش فرار میکردیم . چند تا پسر که سوسکشون کردیم دوتایی .


یه سگ یا گربه بود تو حیاط . از پنجره کارای مارو نگاه میکرد . 

بس کن دلم میخواد دوباره ببینم -_-