19-08-2014، 14:46
: نقش عالمان شيعى در گرايش حاكمان به تشيع
شيعه از اول, حكومت هاى خلفا را غاصب مى دانست و خود داراى بينش سياسى و حكومتى بوده است در بستر زمان, شيعه به دنبال كسب حكومت حركت مى كرد و اين را به حق, حق خود مى دانست كه با اولين ظلم بزرگ در سقيفه بنى ساعده از دستش گرفته شده بود. اگر طايفه صفويه وجود نمى داشت, باز از مكانى ديگر حركت شيعه به طرف حكومت نتيجه مى داد و حكومتى شيعى در ايران -همانند آل بويه, علويان و سربداران- روى كار مىآمد, حداقل اين كه شيعه; اگر هم به حكومت دست نمى يافت, يكى از بنيان هاى قدرت در ايران مى گرديد.
خيزش حساب شده و طراحى گرديده شيعه به طرف حكومت قبل از صفويه در ايلخانان مغول عينيت بسيار جالبى يافت و آن مربوط مى شود به تشيع سلطان محمد خدابنده الجايتو تحت ارشادات عالم كبير مرحوم علامه حلى(6). (عالمان شيعى, حكومت را به تشيع گرايش مى دادند).
الجايتو در تشيع چنان پيش رفت كه فرمان داد خطبه و سكه به نام ائمه دوازده گانه خوانده و زده شود, او با صرف مالى بسيار در شهر سلطانيه -پايتخت- آرامگاهى بس عالى در باغى روح افزا بنا نهاد و در ساخت آن گوهر و سيم و زر بسيار به كار برد, قبرى در آن ساخت كه آجرهايش به تناوب, يكى از طلا و ديگرى از نقره بود. درختانى بر سر گور از لولو و مرجان, ياقوت و ديگر سنگ هاى قيمتى و درخشان ايجاد فرمود و ...! مى پرسيد براى چه؟ براى اين كه قبر مطهر حضرت على(ع) را از نجف اشرف به سلطانيه منتقل نمايد اما چون مراحل ساخت به پايان رسيد(709ق) شبى در خواب على(ع) را ديد كه به او فرمود: ((الجايتوا, سنون كى سنده منيم كى منده)) به زبان تركى يعنى: ((آنچه دارى, مال تو, و آنچه دارم مال من)) مقصود اين كه آرامگاه سلطانيه مال تو باشد و آرامگاه نجف مال من باشد و لذا سلطان از قصد خود منصرف گشت(7).
الجايتو هنوز چهل ساله نشده بود كه شبى جان به جانآفرين تسليم كرد! گويند به مسموميت درگذشت(716ق) نويسنده همان گونه كه در كتاب ((طوفان در آذربايجان)) اشاره نموده, دست مرتجعان و متعصبان مذهب عامه را در مرگ سلطان الجايتو مى بيند كه وجود سلطانى شيعى مذهب را برنمى تافتند. شيعه در تصاحب حكومت موفق گشت اما افسوس! دست هاى آلوده پيشرفت آن را قطع نمود.
شيعه از اول, حكومت هاى خلفا را غاصب مى دانست و خود داراى بينش سياسى و حكومتى بوده است در بستر زمان, شيعه به دنبال كسب حكومت حركت مى كرد و اين را به حق, حق خود مى دانست كه با اولين ظلم بزرگ در سقيفه بنى ساعده از دستش گرفته شده بود. اگر طايفه صفويه وجود نمى داشت, باز از مكانى ديگر حركت شيعه به طرف حكومت نتيجه مى داد و حكومتى شيعى در ايران -همانند آل بويه, علويان و سربداران- روى كار مىآمد, حداقل اين كه شيعه; اگر هم به حكومت دست نمى يافت, يكى از بنيان هاى قدرت در ايران مى گرديد.
خيزش حساب شده و طراحى گرديده شيعه به طرف حكومت قبل از صفويه در ايلخانان مغول عينيت بسيار جالبى يافت و آن مربوط مى شود به تشيع سلطان محمد خدابنده الجايتو تحت ارشادات عالم كبير مرحوم علامه حلى(6). (عالمان شيعى, حكومت را به تشيع گرايش مى دادند).
الجايتو در تشيع چنان پيش رفت كه فرمان داد خطبه و سكه به نام ائمه دوازده گانه خوانده و زده شود, او با صرف مالى بسيار در شهر سلطانيه -پايتخت- آرامگاهى بس عالى در باغى روح افزا بنا نهاد و در ساخت آن گوهر و سيم و زر بسيار به كار برد, قبرى در آن ساخت كه آجرهايش به تناوب, يكى از طلا و ديگرى از نقره بود. درختانى بر سر گور از لولو و مرجان, ياقوت و ديگر سنگ هاى قيمتى و درخشان ايجاد فرمود و ...! مى پرسيد براى چه؟ براى اين كه قبر مطهر حضرت على(ع) را از نجف اشرف به سلطانيه منتقل نمايد اما چون مراحل ساخت به پايان رسيد(709ق) شبى در خواب على(ع) را ديد كه به او فرمود: ((الجايتوا, سنون كى سنده منيم كى منده)) به زبان تركى يعنى: ((آنچه دارى, مال تو, و آنچه دارم مال من)) مقصود اين كه آرامگاه سلطانيه مال تو باشد و آرامگاه نجف مال من باشد و لذا سلطان از قصد خود منصرف گشت(7).
الجايتو هنوز چهل ساله نشده بود كه شبى جان به جانآفرين تسليم كرد! گويند به مسموميت درگذشت(716ق) نويسنده همان گونه كه در كتاب ((طوفان در آذربايجان)) اشاره نموده, دست مرتجعان و متعصبان مذهب عامه را در مرگ سلطان الجايتو مى بيند كه وجود سلطانى شيعى مذهب را برنمى تافتند. شيعه در تصاحب حكومت موفق گشت اما افسوس! دست هاى آلوده پيشرفت آن را قطع نمود.