15-08-2014، 13:27
ثریا اسفندیاری دومین همسر محمدرضا پهلوی شاه ایران، بود كه نزدیك به هفت سال در دربار ایران دوام آورد. او پس از فوزیه و پیش از فرح در ایران عنوان ملكه را به خود اختصاص داده بود.
ثریا اسفندیاری بختیاری در اول تیر 1311 در بیمارستان میسیونرهای انگلیسی در اصفهان متولد شد. پدرش خلیل فرزند اسفندیار، سردار اسعد بختیاری بود. خلیل، زمانی كه در آلمان رشته حقوق و اقتصاد سیاسی میخواند با اوا كارل ازدواج كرد. اوا، خود متولد سن پترزبورگ، پایتخت دولت روسیه تزاری بود و پیش از شروع جنگ اول جهانی به همراه خانوادهاش به آلمان بازگشته بود
خلیل پس از پایان تحصیلاتش به همراه اوا به ایران آمد و شش سال از ازدواج آن دو میگذشت كه ثریا به دنیا آمد. وضعیت نامطلوب بهداشتی در ایران و شیوع بیماریهای پوستی و آبله، اوا را بر آن داشت تا كودك ده ماههاش را برای دوری از خطر بیماری به برلین ببرد. اما چهار سال بعد دوباره به اصفهان بازگشتند. خلیل اكنون معاون هنرستانی در اصفهان بود. ثریا ابتدا در مدرسه مادام الی منتال همراه گروهی از كودكان آلمانی درس میخواند. او دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه بهشت آیین اصفهان سپری كرد و تا كلاس چهارم متوسطه در این شهر بود. سپس در فروردین 1325، خانواده بختیاری به سوئیس مهاجرت كردند و در شهر زوریخ ساكن شدند. ثریا ابتدا به مدرسه شبانهروزی دخترانه مونترو رفت و یك سال بعد به لوزان منتقل شد و در 1329 برای ادامه تحصیلات به لندن رفت.
پس از طلاق فوزیه ـ نخستین همسر محمدرضا پهلوی كه خواهر ملك فاروق پادشاه مصر بود ـ در مهر 1327، شاه ایران درصدد یافتن همسر تازهای برای خود بود اما او از میان دهها دختری كه برایش در نظر گرفته بودند، هیچ یك را نمیپسندید. تا اینكه حضور ثریا در اروپا و اوصافی كه از او بر میشمردند، محمدرضا را بر آن داشت تا خواهرش شمس را برای دیدار ثریا به لندن بفرستد. شمس او را پسندید و ترتیب ملاقات او با برادرش را در پاریس داد.
محمدرضا نیز با دیدن ثریا، موافقت خود را برای ازدواج با او اعلام كرد. از آن پس موضوع ازدواج دوم محمدرضا، در ایران بر سر زبانها افتاد. ثریا به تهران آمد و در مجلسی خصوصی رسمآً از او خواستگاری شد. در 19 مهر 1329 دربار ایران در اعلامیهای خبر نامزدی محمدرضا پهلوی با ثریا اسفندیاری بختیاری را به اطلاع مردم ایران رساند و در 23 بهمن همان سال مراسم عقد آن دو در كاخ مرمر تهران برگزار شد و ثریا با مهریهای شامل یك جلد كلامالله مجید، یك عدد نیمتاج برلیان، یك گلوبند (گردنبند) برلیان و پنج میلیون ریال وجه نقد رایج كشور به عقد محمدرضا پهلوی درآمد و به عنوان ملكه ایران شناخته شد.
از آن پس، ثریا در اروپا زندگی خود را در سرگردانی آغاز كرد. او از این كشور به آن كشور میرفت و همواره سوژهای مطرح نزد خبرنگاران مطبوعات اروپایی بود وی مدتی به هنرپیشگی در سینما روی آورد و در دو فیلم سینمایی از جمله فیلم «سه چهره یك زن» ساخته بولونینی نیز بازی كرد اما از آنجا كه نتوانسته بود در این راه موفقیتی كسب كند، از این كار كناره گرفت
ورود ثریا به دربار پادشاه ایران با حوادث متعددی همراه بود. در آن سال، نفت ایران ملی شد و با روی كار آمدن دولت محمد مصدق به عنوان نخستوزیر، ایران دستخوش تحولات شگرفی شد. ثریا كه روحیهای دور از سیاست داشت و به امور اجتماعی علاقه زیادی نشان میداد با تأسیس جمعیت خیریه ثریا پهلوی خود را از امور سیاسی كنار كشید. او همواره در ناملایمات از شاه میخواست كه سلطنت را رها كرده و در گوشهای از اروپا به كشاورزی بپردازند. ثریا به محمدرضا گفته بود كه او را به عنوان یك شوهر میخواهد نه یك پادشاه.
در مرداد ماه 1332 كه موضوع بركناری مصدق مطرح شده بود و كشورهای حامی شاه قصد كودتایی علیه مصدق داشتند، ثریا نیز به همراه شاه از رامسر به عراق و از آنجا به رم گریخت و پس از كودتای امریكایی ـ انگلیسی 28 مرداد، چندی پس از محمدرضا به ایران بازگشت.
یك سال بعد در 1333 ش، علیرضا برادر تنی محمدرضا بر اثر سانحه هوایی جان باخت. تا پیش از این به عنوان جانشین محمدرضا نام برده میشد. با مرگ علیرضا، شاه به طور جدی در فكر جانشینی برای خود افتاد. ثریا تا آن زمان نتوانسته بود فرزندی به دنیا آورد. از آن پس موضوع درمان ثریا مطرح شد. زنان دربار ایران به ویژه اشرف، خواهر دوقلوی شاه، بیش از همه برادرش را برای بچهدار شدن تحت فشار گذاشته و با تحریكات خود، ملكه ایران را در رنج انداخته بود. این در حالی بود كه ثریا میكوشید از قدرت و نفوذ خاندان پهلوی بر همسرش بكاهد.
درمان ثریا با استفاده از پزشكان متخصص خارجی آغاز شد و حتی یك بار در 1955 م / 1334 ش شاه و ثریا در سفری غیر رسمی به امریكا، در مركز پزشكی پرسپتاریان تحت انواع آزمایشهای پزشكی قرار گرفتند. اما پزشكان به آنان توصیه كردند كه باید صبر كنند.
در سال 1336ش، شاه امید خود را به بچهدار شدن همسرش از دست داد. از این رو در دی ماه 1336 ثریا به سن موریس سوئیس رفت و در 23 اسفند همان سال خبر طلاق آن دو منتشر شد. شاه در نطقی رادیویی به همین مناسبت اعلام كرد كه تصمیم گرفته است مصالح مملكتی را بر علایق شخصی خود مقدم بدارد.
در طلاقنامهای كه در آلمان توسط دكتر محمدعلی هدایتی وزیر دادگستری و سرلشكر نعمتالله نصیری فرمانده گارد سلطنتی ایران به ثریا تسلیم شد، شرایط زیادی قید شده بود از جمله حقوق ماهیانه سیصد هزار ریال و عنوان والاحضرت و حق استفاده از گذرنامه سیاسی.
از آن پس، ثریا در اروپا زندگی خود را در سرگردانی آغاز كرد. او از این كشور به آن كشور میرفت و همواره سوژهای مطرح نزد خبرنگاران مطبوعات اروپایی بود وی مدتی به هنرپیشگی در سینما روی آورد و در دو فیلم سینمایی از جمله فیلم «سه چهره یك زن» ساخته بولونینی نیز بازی كرد اما از آنجا كه نتوانسته بود در این راه موفقیتی كسب كند، از این كار كناره گرفت. اوچند بار قصد ازدواج با هنرپیشگان معروف اروپایی و امریكایی داشت كه هر بار بینتیجه میماند. مدتی نیز به همسری فرانكو ایندو وینا كارگردان ایتالیایی درآمد كه زندگی مشترك آنان با مرگ فرانكو بر اثر سانحه هوایی، خاتمه یافت.
علیرضا، شاه به طور جدی در فكر جانشینی برای خود افتاد. ثریا تا آن زمان نتوانسته بود فرزندی به دنیا آورد. از آن پس موضوع درمان ثریا مطرح شد. زنان دربار ایران به ویژه اشرف، خواهر دوقلوی شاه، بیش از همه برادرش را برای بچهدار شدن تحت فشار گذاشته و با تحریكات خود، ملكه ایران را در رنج انداخته بود. این در حالی بود كه ثریا میكوشید از قدرت و نفوذ خاندان پهلوی بر همسرش بكاهد
در خاطرات اسدالله علم وزیر دربار محمدرضا آمده است كه ثریا در سال 1354 ش. در نامهای از شاه خواسته بود كه آپارتمانی در پاریس برایش خریداری كند و شاه نیز با این خواسته او موافقت كرده بود. یك سال بعد نیزدر آبان 1355 تقاضای مستمری ماهیانه به مبلغ شش تا هفت هزار دلار كرده بود كه این بار شاه از او به خشم آمد.
شاه اگر چه اندكی پس از طلاق ثریا، با فرح دیبا در آذر 1338 ازدواج كرد، اما همچنان به ثریا علاقه نشان میداد. حتی گفته شده است در زمانی كه محمدرضا پهلوی پس از فرار از ایران روزهای آخر عمر خود را در سال 1359ش. در قاهره سپری میكرد، ثریا نامهای محرمانه برای او فرستاده بود كه از محتوای آن اطلاعی در درست نیست. با این حال، ثریا اسفندیاری، پس از ترك ایران هرگز به كشور بازنگشت و سرانجام در سوم آبان 1380 جسد او توسط یكی از نزدیكانش در آپارتمانش در پاریس به دست آمد.