با مراجعه به سفرنامه هاي سياحان خارجي و ماموران سياسي که در دوران قاجاريه وارد تهران شده و از اين شهر بازديد داشته اند مي توان گدايان تهراني را در پنج دسته به شرح زير از هم تفکيک کرد:
1- اسيراني که در جنگ ها يا لشکرکشي ها به دلايل مختلف دستگير و به تهران منتقل شده بودند.اوليويه پزشک فرانسوي در دوران فرمانروايي آقامحمدخان قاجار به نمايندگي از سوي ناپلئون به تهران آمده بود.او در ديدار خود از تهران از اقدام پادشاه قاجار در دستگيري اتباع روسيه در سفرنامه خود مي نويسد: «آقامحمدخان فرمان داد که در بنادر انزلي و بين ساکنان غازيان و باکو و دربند روس هايي را که مي بينند دستگير کنند. برخي از اتباع و تجار روسي که زودتر از اين فرمان اطلاع حاصل کرده بودند به روسيه فرار کردند و در اين بين 27 نفر از دريانوردان و کارکنان يک کشتي دستگير و به تهران اعزام شدند. آنان نگران سرنوشت خود و حکمي که توسط پادشاه برايشان صادر مي شد بودند. در اين زمان چهل نفر از سربازان آقامحمدخان از خدمت سر باز زده بودند.او دستور داد تا 27 کارد به اين 27 نفر داده شود تا چشمان اين چهل نفر را از حدقه در آورده و آنان را از نعمت بينايي محروم کنند.پس از آن اسراي روس را در يک خانه محبوس کردند. آنان شب ها روي زمين مي خوابيدند و روزها آزاد بودند تا در شهر بگردند و از مسيحيان شهر گدايي کنند، زيرا گدايان روسي هيچ اميدي به کمک از جانب مسلمانان نداشتند. خوراک آنان پوست خربزه و هندوانه هاي فاسدي بود که در کوچه ها افتاده بود.گرسنگي و گرماي شديدي که به آن عادت نداشتند و نگراني از آينده خود موجب بيماري آنان شده بود. با اين وجود آقامحمدخان امر به کشتن آنان داد. »
2- متکديان حرفه اي که به شکل ها و شگردهاي مختلف و خاص خود از مردم گدايي مي کردند.
گدايان حرفه اي در تهران کم نبودند.فريزر در سفرنامه زمستاني خود به طور مشروح درباره آنان صحبت مي کند که در جريان حرکت خود از تهران به ورامين در همراهي با ميرزا ابوالحسن خان ايلچي شاهد آن بوده است. در اين سفر آنان با هجوم گدايان زيادي که از عزيمت آنان اطلاع حاصل کرده بودند مواجه مي شوند که با قصد گرفتن صدقه بر سر راه اين مامور سياسي انگليسي و ميرزا ابوالحسن خان ايلچي اجتماع کرده بودند.ميرزا ابوالحسن خان بسته اي از سکه هاي کوچک را از قبل آماده کرده بود که در هنگام حرکت در ميان آنان پخش مي کرد.گدايان با فرياد آميخته با دعا و در خواست آنان را بدرقه مي کردند.
وي در مورد گدايان مي نويسد: «بسياري از آنان گدايان حرفه اي از دسته مخصوصي به نام عباس دبوس يا دبس بودند که در کار گدايي استاد و ضرب المثل بوده و پيش از قرن پنجم هجري مي زيسته که دباغ بوده است. محل اقامتشان در اصفهان است که از آنجا اعضا خود را به سراسر کشور مي فرستند.»
3- کساني که در اثر وضع بد اقتصادي و مشکلات ناشي از شرايط طبيعي نظير قحطي، بيماري هاي فراگير به گدايي افتاده بودند.
فيودرکوف روسي در بيان وجود تکدي گري در عصر قاجار معتقد است، آنچه که بيش از هر چيز ديگري موجب گدايي مردم و درخواست صدقه از ديگران مي شود عدم وجود کار و اشتغال است.وي مي نويسد: اين طبقه محروم را به چه کاري مي توان سرگرم کرد؟ به چه وسيله اي مي توان روزي اين طبقه را تامين کرد؟ در صورتي که به دلايلي نمي توانند زندگي خود را تامين کنند. او ضمن مقايسه ايران با اروپا ادامه مي دهد که در اروپا شهرهايي وجود دارد که در آنها بدون توقف نه تنها خانه هاي شخصي بلکه بناهاي اجتماعي و عمومي ساخته مي شود. جاده هايي ساخته مي شود که همواره نيازمند دستاني است که از آنها مراقبت و نگهداري کنند. کانال هاي آبرساني فراواني وجود دارد که بايد لايروبي شود يا حتي از نو حفر شود. تعداد بسياري کارخانه و کارگاه فعاليت دارد. راه آهن هايي وجود دارد. بالاخره سورچي و درشکه چي و کارگراني براي بار زدن و تخليه بار وجود دارند. همه چيز هست ولي در ايران هيچ چيز وجود ندارد. تعدادکارگران مورد نياز براي ساختن يک باب خانه در تهران ده برابر کمتر از پترزبورگ، پاريس و لندن يا در پايتخت هاي ديگر اروپا است. او معتقد است که فقر مردم و در نتيجه تکدي گري آنان دلايل ديگري نيز داشته است که به برخي از آنان اشاره کرده است:
- عدم حاصلخيزي زمين
- کمبود رودخانه هاي قابل کشتيراني
- دشواري در برقراري روابط بين خطوط و جاده هاي بازرگاني
وي اين شرايط و علل را به شدت مانع رشد فعاليت مردم دانسته و مي افزايد که نحوه کار سازمان هاي اداري و حکومتي در فقر مردم موثر است، زيرا اين سازمان ها تمام منافع را در اختيار کساني قرار مي دهند که به خاطر عنوان يا ثروتي که در اختيار دارند خود به خود از آن برخوردار مي باشند. حال آنکه مالکيت اشخاص ضعيف هيچ مصونيتي ندارد و هر حاکمي از ولايات مالک مطلق و اختياردار اموال خصوصي اشخاص است و در برابر هيچکس پاسخگو نيست.
4-افراد متمولي که زورمندان حکومتي با طمع در مال آنها، دارايي شان را به يغما برده و آنان را از هستي ساقط کرده بودند.
حکام مناطق مختلف کشور متعهد بودند مبلغي را به عنوان مقرري در موعد مشخص از محل باج و خراج ولايتي که در اختيار داشتند به شاه بپردازند. هنگامي که وقت آن فرا مي رسيد حکام از هر کس و به هر نحوي که ممکن بود پول مي گرفتند. نتيجه اين اقدام آنان تهي شدن کيسه هاي پول مردم بي دفاع و بي پناه بود. بنابراين کسي که تا ديروز توانگر بوده است بعيد نبود تا با توبره گدايي دست نياز به سوي مردم دراز نمايد و با ساقط شدن او از هستي نوکرانش در پشت ديوارهاي قصر حاکم از گرسنگي جان بسپارند.
5- افراد معلول و ناتوان و پيراني که توان کار کردن نداشتند و به دليل عدم مراقبت کامل از آنان و عدم برخورداري از تامين اجتماعي و حمايت هاي دولتي براي قوت خود محتاج ديگران بودند و براي ادامه زندگي گدايي مي کردند.
روزنامه دنیای اقتصاد ص 31
چهارشنبه25/5/91
1- اسيراني که در جنگ ها يا لشکرکشي ها به دلايل مختلف دستگير و به تهران منتقل شده بودند.اوليويه پزشک فرانسوي در دوران فرمانروايي آقامحمدخان قاجار به نمايندگي از سوي ناپلئون به تهران آمده بود.او در ديدار خود از تهران از اقدام پادشاه قاجار در دستگيري اتباع روسيه در سفرنامه خود مي نويسد: «آقامحمدخان فرمان داد که در بنادر انزلي و بين ساکنان غازيان و باکو و دربند روس هايي را که مي بينند دستگير کنند. برخي از اتباع و تجار روسي که زودتر از اين فرمان اطلاع حاصل کرده بودند به روسيه فرار کردند و در اين بين 27 نفر از دريانوردان و کارکنان يک کشتي دستگير و به تهران اعزام شدند. آنان نگران سرنوشت خود و حکمي که توسط پادشاه برايشان صادر مي شد بودند. در اين زمان چهل نفر از سربازان آقامحمدخان از خدمت سر باز زده بودند.او دستور داد تا 27 کارد به اين 27 نفر داده شود تا چشمان اين چهل نفر را از حدقه در آورده و آنان را از نعمت بينايي محروم کنند.پس از آن اسراي روس را در يک خانه محبوس کردند. آنان شب ها روي زمين مي خوابيدند و روزها آزاد بودند تا در شهر بگردند و از مسيحيان شهر گدايي کنند، زيرا گدايان روسي هيچ اميدي به کمک از جانب مسلمانان نداشتند. خوراک آنان پوست خربزه و هندوانه هاي فاسدي بود که در کوچه ها افتاده بود.گرسنگي و گرماي شديدي که به آن عادت نداشتند و نگراني از آينده خود موجب بيماري آنان شده بود. با اين وجود آقامحمدخان امر به کشتن آنان داد. »
2- متکديان حرفه اي که به شکل ها و شگردهاي مختلف و خاص خود از مردم گدايي مي کردند.
گدايان حرفه اي در تهران کم نبودند.فريزر در سفرنامه زمستاني خود به طور مشروح درباره آنان صحبت مي کند که در جريان حرکت خود از تهران به ورامين در همراهي با ميرزا ابوالحسن خان ايلچي شاهد آن بوده است. در اين سفر آنان با هجوم گدايان زيادي که از عزيمت آنان اطلاع حاصل کرده بودند مواجه مي شوند که با قصد گرفتن صدقه بر سر راه اين مامور سياسي انگليسي و ميرزا ابوالحسن خان ايلچي اجتماع کرده بودند.ميرزا ابوالحسن خان بسته اي از سکه هاي کوچک را از قبل آماده کرده بود که در هنگام حرکت در ميان آنان پخش مي کرد.گدايان با فرياد آميخته با دعا و در خواست آنان را بدرقه مي کردند.
وي در مورد گدايان مي نويسد: «بسياري از آنان گدايان حرفه اي از دسته مخصوصي به نام عباس دبوس يا دبس بودند که در کار گدايي استاد و ضرب المثل بوده و پيش از قرن پنجم هجري مي زيسته که دباغ بوده است. محل اقامتشان در اصفهان است که از آنجا اعضا خود را به سراسر کشور مي فرستند.»
3- کساني که در اثر وضع بد اقتصادي و مشکلات ناشي از شرايط طبيعي نظير قحطي، بيماري هاي فراگير به گدايي افتاده بودند.
فيودرکوف روسي در بيان وجود تکدي گري در عصر قاجار معتقد است، آنچه که بيش از هر چيز ديگري موجب گدايي مردم و درخواست صدقه از ديگران مي شود عدم وجود کار و اشتغال است.وي مي نويسد: اين طبقه محروم را به چه کاري مي توان سرگرم کرد؟ به چه وسيله اي مي توان روزي اين طبقه را تامين کرد؟ در صورتي که به دلايلي نمي توانند زندگي خود را تامين کنند. او ضمن مقايسه ايران با اروپا ادامه مي دهد که در اروپا شهرهايي وجود دارد که در آنها بدون توقف نه تنها خانه هاي شخصي بلکه بناهاي اجتماعي و عمومي ساخته مي شود. جاده هايي ساخته مي شود که همواره نيازمند دستاني است که از آنها مراقبت و نگهداري کنند. کانال هاي آبرساني فراواني وجود دارد که بايد لايروبي شود يا حتي از نو حفر شود. تعداد بسياري کارخانه و کارگاه فعاليت دارد. راه آهن هايي وجود دارد. بالاخره سورچي و درشکه چي و کارگراني براي بار زدن و تخليه بار وجود دارند. همه چيز هست ولي در ايران هيچ چيز وجود ندارد. تعدادکارگران مورد نياز براي ساختن يک باب خانه در تهران ده برابر کمتر از پترزبورگ، پاريس و لندن يا در پايتخت هاي ديگر اروپا است. او معتقد است که فقر مردم و در نتيجه تکدي گري آنان دلايل ديگري نيز داشته است که به برخي از آنان اشاره کرده است:
- عدم حاصلخيزي زمين
- کمبود رودخانه هاي قابل کشتيراني
- دشواري در برقراري روابط بين خطوط و جاده هاي بازرگاني
وي اين شرايط و علل را به شدت مانع رشد فعاليت مردم دانسته و مي افزايد که نحوه کار سازمان هاي اداري و حکومتي در فقر مردم موثر است، زيرا اين سازمان ها تمام منافع را در اختيار کساني قرار مي دهند که به خاطر عنوان يا ثروتي که در اختيار دارند خود به خود از آن برخوردار مي باشند. حال آنکه مالکيت اشخاص ضعيف هيچ مصونيتي ندارد و هر حاکمي از ولايات مالک مطلق و اختياردار اموال خصوصي اشخاص است و در برابر هيچکس پاسخگو نيست.
4-افراد متمولي که زورمندان حکومتي با طمع در مال آنها، دارايي شان را به يغما برده و آنان را از هستي ساقط کرده بودند.
حکام مناطق مختلف کشور متعهد بودند مبلغي را به عنوان مقرري در موعد مشخص از محل باج و خراج ولايتي که در اختيار داشتند به شاه بپردازند. هنگامي که وقت آن فرا مي رسيد حکام از هر کس و به هر نحوي که ممکن بود پول مي گرفتند. نتيجه اين اقدام آنان تهي شدن کيسه هاي پول مردم بي دفاع و بي پناه بود. بنابراين کسي که تا ديروز توانگر بوده است بعيد نبود تا با توبره گدايي دست نياز به سوي مردم دراز نمايد و با ساقط شدن او از هستي نوکرانش در پشت ديوارهاي قصر حاکم از گرسنگي جان بسپارند.
5- افراد معلول و ناتوان و پيراني که توان کار کردن نداشتند و به دليل عدم مراقبت کامل از آنان و عدم برخورداري از تامين اجتماعي و حمايت هاي دولتي براي قوت خود محتاج ديگران بودند و براي ادامه زندگي گدايي مي کردند.
روزنامه دنیای اقتصاد ص 31
چهارشنبه25/5/91