25-07-2014، 16:32
بی تو
حتی باران هم
بوی تشنگی می دهد
گـاهــــی لال مـــی شود آدم
حـرف دارد
ولـــی کلمه نـدارد …
نگاهم بیقرار هجوم قدم های توست
و تو با خبری
اما هرگز از جاده ی دلم گذر نمی کنی
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند
همش به آغوششان بدهکار می مانی
حضورشان گـرم است
سکوتشان خالی می کند دل ِآدم را
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه کم می آوریشان
آخ که چقدر کم دارمت
ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان تو را
به من نسبت داد ؟
دیـالوگِ همیشه یـک نفـره ام را
هـی مـرور میکـنم تا وقتی به چشم هایت میرسم حرفی برای گفتن داشته باشم
اگــر انگشت های هیــس دوبـاره ژسـت عــاشقانه ام را به هـم نزنند
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه
بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
در صدا کردن نام تو
یک کجایی پنهان است
یک کاش می بودی
یک کاش باشی
بیهـــــودِه نَـقّـــاش بــــــودِه ام ایـن هَمِـــــﮧ ســـــال . . !
بِـــــﮧ چَــــــــشم هــایَت ڪِـــــﮧ می رِسَـــــم
قَلَـــــــم مــــوهـــا خـــــیس می شَــــوَنــد
بِـــــﮧ لَــب هــایَت ڪِــــﮧ می رِسَـــــم ،
دَستَــــــم می لَــــــرزَد . . .
رَنـــگــ هــــا می گــُــــریـــزَنــــد
وَ قــاب هـــای خـــــالی
تَنـــــهـا . . . نَبــــودَن تـــــو را
بِـــــﮧ دیـــــوارِ زِنـــدِگـــــی ام می ڪـــــوبَنــــــد
می گویند هر سن و سالی که داشته باشی
اگر کسی نباشد که با یادش ، چشمانت از شادی یا غم پر اشک شود
هرگز زندگی نکرده ای و من این روزها زندگی می کنم . . .
چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراش است
وقتی تو یک ثانیه هم در کنارم نیستی
حتی باران هم
بوی تشنگی می دهد
گـاهــــی لال مـــی شود آدم
حـرف دارد
ولـــی کلمه نـدارد …
نگاهم بیقرار هجوم قدم های توست
و تو با خبری
اما هرگز از جاده ی دلم گذر نمی کنی
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوند
همش به آغوششان بدهکار می مانی
حضورشان گـرم است
سکوتشان خالی می کند دل ِآدم را
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه کم می آوریشان
آخ که چقدر کم دارمت
ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان تو را
به من نسبت داد ؟
دیـالوگِ همیشه یـک نفـره ام را
هـی مـرور میکـنم تا وقتی به چشم هایت میرسم حرفی برای گفتن داشته باشم
اگــر انگشت های هیــس دوبـاره ژسـت عــاشقانه ام را به هـم نزنند
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه
بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
در صدا کردن نام تو
یک کجایی پنهان است
یک کاش می بودی
یک کاش باشی
بیهـــــودِه نَـقّـــاش بــــــودِه ام ایـن هَمِـــــﮧ ســـــال . . !
بِـــــﮧ چَــــــــشم هــایَت ڪِـــــﮧ می رِسَـــــم
قَلَـــــــم مــــوهـــا خـــــیس می شَــــوَنــد
بِـــــﮧ لَــب هــایَت ڪِــــﮧ می رِسَـــــم ،
دَستَــــــم می لَــــــرزَد . . .
رَنـــگــ هــــا می گــُــــریـــزَنــــد
وَ قــاب هـــای خـــــالی
تَنـــــهـا . . . نَبــــودَن تـــــو را
بِـــــﮧ دیـــــوارِ زِنـــدِگـــــی ام می ڪـــــوبَنــــــد
می گویند هر سن و سالی که داشته باشی
اگر کسی نباشد که با یادش ، چشمانت از شادی یا غم پر اشک شود
هرگز زندگی نکرده ای و من این روزها زندگی می کنم . . .
چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراش است
وقتی تو یک ثانیه هم در کنارم نیستی