22-07-2014، 17:46
ماه رمضان در تهران قدیم حال و هوای خاص خود را داشت که سفره های افطار قصه خاص خود را در آن دارد
تهران در دو سده اخیر بیشترین تغییر و تحول را در جامعه ایرانی تجربه کرده است. بنابراین فرهنگ مردم در پایتخت ایران بیش از دیگر نقاط کشور مورد هجوم توسعه و تحولات متاثر از تکنولوژی شده است. بدین سبب فرهنگ این خطه بیش از دیگر نقاط ایران نیازمند توجه و دقت و هم شناسایی آنچه در گذشته مرسوم و معمول بوده، می باشد.
درباره آداب و رسوم تهران در ماه رمضان باید اذعان داشت که بسیاری از آن ها را امروز در قاموس رفتار مردم نمی بینیم و پایتخت نشینان کنونی بسیاری را فراموش کرده و یا هرگز آن ها را نمی شناسند.درقدیم حتی در نوع غذا هم با امروزی ها تفاوت هایی داشتند و همچنین سنت پسندیده افطاری دادن و اطعام خویشان و نزدیکان که سالهاست در فرهنگ ایرانی جا خوش کرده اما با قدیم ها تفاوت هایی کرده است.
نوع غذای تهرانی ها در ماه رمضان
سحری
غذاهای سحر بیشتر از برنج درست می شد چون تشنگی به دنبال نداشت و به قول قدیمی ها آب نمی کشید. در تابستان موقع سحر از خوردن دوغ و ماست خودداری می کردند، زیرا تشنگی ایجاد می کرد و به جای آن هندوانه و خربزه می خوردند.
افطاری
شام کل غذاهای تهرانی عبارت بودند از: حلوا، شیربرنج، نان روغنی، شیر، مربا، فرنی، خرما، خاکشیر یخ مال (شیره تابستان)، پالوده سیب (ویژه تابستان) و در زمستان حلوا ارده. پس افطاری هم عبارت بود از شامی کباب، چلوکباب، آبگوشت، چلوخورشت، کوفته، کباب حسینی و کباب بره که البته این غذاها بر سر سفره کسانی فراهم می شد که صاحب آن دستش به دهانش می رسید.
پس از افطار شب چره و به قول فرنگی ها دسر شروع می شد که عبارت بود از: زولبیا و بامیه، پشمک، باقلوا و قطاب و انواع میوه های فصل (بعضی از دسرهای یادشده، مثل زولبیا و بامیه همچنان جزو رسوم رمضان تناول می شود(
سفره های افطار
در تهران قدیم چون خانهها و حیاطها بزرگ بودند، سفره افطار، به خصوص در فصل گرما در حیاط خانهها پهن میشد و ساعتی پیش از اذان مغرب، اهل خانه به آب و جاروی حیاط و آب دادن باغچه و گلدانها میپرداختند، فواره را باز میکردند، سماور روشن میکردند و متناسب با فصل، غذا و نوشیدنی تدارک میدیدند؛ مثلا در فصل تابستان انواع نوشیدنیهای خنک آن زمان مثل عرق بید مشک، خاکشیر، عرق بهار نارنج، تخم شربتی، سکنجبین، سرکه شیره و پالوده سیب یا پالوده طالبی درکاسههای بزرگ همدانی که با لعاب آبی زیبایی پوشانده شده بود، سر سفره گذاشته میشد. دور سفره، جاهایی که دیوار بود پشتی میگذاشتند و گاهی هم روفرشی یا پتو در کنار سفره میانداختند، بهخصوص جایی که بزرگترها مینشستند که در مجموع حس مهمانی و ضیافت بهوجود میآورد، ضمن اینکه آمادگی برای پذیرایی مهمان هم بود.
یکی دیگر از نشانههای زندگی شبانه رفت وآمد و دید و بازدیدها بود که مطلقا در ماه مبارک رمضان روزانه نبود چون امکان پذیرایی وجود نداشت ولی عموم شبها بعد از نماز مغرب و عشاء، در منزل یکی از فامیل و آشنایان این مهمانی برگزار میشد و با انواع شیرینیهای خانگی مثل نون پنجرهای که خیلی پخت آن در خانهها معمول بود و زولبیا و بامیه، به همراه میوه فصل پذیرایی صورت میگرفت. خانوادهها هم بزرگ بودند و امکان اعمال سلیقه و کدبانومنشی، مشارکت و همدلی نیز به همان نسبت بیشتر بود.
ماه رمضان که میشد زورخانهها تا سحر باز بودند و رفتوآمدوجود داشت وبه جز در ایام شب قدر ورزش، شعرخوانی و دمامی داشتند. درمیان جوانان ورزش گل کوچک خیلی رواج داشت. ساعتی بعد از افطار بچهها بهصورت خودجوش معبرها را یکطرفه میکردند و گل کوچک بازی میکردند. قهوهخانهها هم طرف افطار باز میشد و برنامههای خاصی اعم از پردهخوانی، شاهنامهخوانی، شعرخوانی یا ترنا بازی داشتند؛ البته بعضیها فالوده و یخ در بهشت و خرما هم به پذیراییهایشان اضافه میکردند و از دیزی خبری نبود. کبابیها هم بیشتر آش میفروختند و تقریبا فروش کباب تعطیل بود. حمامها هم که تا صبح باز بود از حالت شستوشوی صرف خارج میشد چون شبها فراغت بیشتری بود، مینشستند و مدتها صحبت میکردند؛ در مجموع، همین شرایط فضای کوچه و شهر را زنده میکرد.
برای خوردن سحری، همه دور سفره مینشستند حتی آنهایی که روزه نمیگرفتند. خانمها سحری را همان سحر میپختند؛ یعنی غذای قبلی را گرم نمیکردند.
در آن روزگاران رسم نبود که با «بریز و بپاش» سفرههای رنگین بگسترند و افطاری بدهند ولی از آنجا که «اطعام مساکین» رسمی علی(ع) وار بود، سفره اطعام گسترده میشد.
برای شستن ظروف، برخی نیت کرده و برای آنکه اندکی از آلام زندگی و گناهان خود بکاهند و جبران مافات کنند، دست به کار میشدند و از دیگ گلگرفته سیاه شده از آتش گرفته تا دیگور، آبگردان، کفگیر، ملاقه(ملعقه)، دوری، دیس و هرآنچه بعد از افطار باقی میماند را میشستند و بعد از خشک کردن به گوشهای مینهادند تا روزی دیگر، برای سفرهای دیگر به کار آید.
خلاصه که رمضان بهترین ماه خدا بود؛ با عدماسراف، اطعام مساکین و وجود دلهای بیکینه ونزدیکشده به خدا.
تهران در دو سده اخیر بیشترین تغییر و تحول را در جامعه ایرانی تجربه کرده است. بنابراین فرهنگ مردم در پایتخت ایران بیش از دیگر نقاط کشور مورد هجوم توسعه و تحولات متاثر از تکنولوژی شده است. بدین سبب فرهنگ این خطه بیش از دیگر نقاط ایران نیازمند توجه و دقت و هم شناسایی آنچه در گذشته مرسوم و معمول بوده، می باشد.
درباره آداب و رسوم تهران در ماه رمضان باید اذعان داشت که بسیاری از آن ها را امروز در قاموس رفتار مردم نمی بینیم و پایتخت نشینان کنونی بسیاری را فراموش کرده و یا هرگز آن ها را نمی شناسند.درقدیم حتی در نوع غذا هم با امروزی ها تفاوت هایی داشتند و همچنین سنت پسندیده افطاری دادن و اطعام خویشان و نزدیکان که سالهاست در فرهنگ ایرانی جا خوش کرده اما با قدیم ها تفاوت هایی کرده است.
نوع غذای تهرانی ها در ماه رمضان
سحری
غذاهای سحر بیشتر از برنج درست می شد چون تشنگی به دنبال نداشت و به قول قدیمی ها آب نمی کشید. در تابستان موقع سحر از خوردن دوغ و ماست خودداری می کردند، زیرا تشنگی ایجاد می کرد و به جای آن هندوانه و خربزه می خوردند.
افطاری
شام کل غذاهای تهرانی عبارت بودند از: حلوا، شیربرنج، نان روغنی، شیر، مربا، فرنی، خرما، خاکشیر یخ مال (شیره تابستان)، پالوده سیب (ویژه تابستان) و در زمستان حلوا ارده. پس افطاری هم عبارت بود از شامی کباب، چلوکباب، آبگوشت، چلوخورشت، کوفته، کباب حسینی و کباب بره که البته این غذاها بر سر سفره کسانی فراهم می شد که صاحب آن دستش به دهانش می رسید.
در آن روزگاران رسم نبود که با «بریز و بپاش» سفرههای رنگین بگسترند و افطاری بدهند ولی از آنجا که «اطعام مساکین» رسمی علی(ع) وار بود، سفره اطعام گسترده میشد
تفریحی و شب چرهپس از افطار شب چره و به قول فرنگی ها دسر شروع می شد که عبارت بود از: زولبیا و بامیه، پشمک، باقلوا و قطاب و انواع میوه های فصل (بعضی از دسرهای یادشده، مثل زولبیا و بامیه همچنان جزو رسوم رمضان تناول می شود(
سفره های افطار
در تهران قدیم چون خانهها و حیاطها بزرگ بودند، سفره افطار، به خصوص در فصل گرما در حیاط خانهها پهن میشد و ساعتی پیش از اذان مغرب، اهل خانه به آب و جاروی حیاط و آب دادن باغچه و گلدانها میپرداختند، فواره را باز میکردند، سماور روشن میکردند و متناسب با فصل، غذا و نوشیدنی تدارک میدیدند؛ مثلا در فصل تابستان انواع نوشیدنیهای خنک آن زمان مثل عرق بید مشک، خاکشیر، عرق بهار نارنج، تخم شربتی، سکنجبین، سرکه شیره و پالوده سیب یا پالوده طالبی درکاسههای بزرگ همدانی که با لعاب آبی زیبایی پوشانده شده بود، سر سفره گذاشته میشد. دور سفره، جاهایی که دیوار بود پشتی میگذاشتند و گاهی هم روفرشی یا پتو در کنار سفره میانداختند، بهخصوص جایی که بزرگترها مینشستند که در مجموع حس مهمانی و ضیافت بهوجود میآورد، ضمن اینکه آمادگی برای پذیرایی مهمان هم بود.
یکی دیگر از نشانههای زندگی شبانه رفت وآمد و دید و بازدیدها بود که مطلقا در ماه مبارک رمضان روزانه نبود چون امکان پذیرایی وجود نداشت ولی عموم شبها بعد از نماز مغرب و عشاء، در منزل یکی از فامیل و آشنایان این مهمانی برگزار میشد و با انواع شیرینیهای خانگی مثل نون پنجرهای که خیلی پخت آن در خانهها معمول بود و زولبیا و بامیه، به همراه میوه فصل پذیرایی صورت میگرفت. خانوادهها هم بزرگ بودند و امکان اعمال سلیقه و کدبانومنشی، مشارکت و همدلی نیز به همان نسبت بیشتر بود.
ماه رمضان که میشد زورخانهها تا سحر باز بودند و رفتوآمدوجود داشت وبه جز در ایام شب قدر ورزش، شعرخوانی و دمامی داشتند. درمیان جوانان ورزش گل کوچک خیلی رواج داشت. ساعتی بعد از افطار بچهها بهصورت خودجوش معبرها را یکطرفه میکردند و گل کوچک بازی میکردند. قهوهخانهها هم طرف افطار باز میشد و برنامههای خاصی اعم از پردهخوانی، شاهنامهخوانی، شعرخوانی یا ترنا بازی داشتند؛ البته بعضیها فالوده و یخ در بهشت و خرما هم به پذیراییهایشان اضافه میکردند و از دیزی خبری نبود. کبابیها هم بیشتر آش میفروختند و تقریبا فروش کباب تعطیل بود. حمامها هم که تا صبح باز بود از حالت شستوشوی صرف خارج میشد چون شبها فراغت بیشتری بود، مینشستند و مدتها صحبت میکردند؛ در مجموع، همین شرایط فضای کوچه و شهر را زنده میکرد.
برای خوردن سحری، همه دور سفره مینشستند حتی آنهایی که روزه نمیگرفتند. خانمها سحری را همان سحر میپختند؛ یعنی غذای قبلی را گرم نمیکردند.
در تهران قدیم چون خانهها و حیاطها بزرگ بودند، سفره افطار، به خصوص در فصل گرما در حیاط خانهها پهن میشد و ساعتی پیش از اذان مغرب، اهل خانه به آب و جاروی حیاط و آب دادن باغچه و گلدانها میپرداختند، فواره را باز میکردند، سماور روشن میکردند و متناسب با فصل، غذا و نوشیدنی تدارک میدیدند
ثواب شستن ظروفدر آن روزگاران رسم نبود که با «بریز و بپاش» سفرههای رنگین بگسترند و افطاری بدهند ولی از آنجا که «اطعام مساکین» رسمی علی(ع) وار بود، سفره اطعام گسترده میشد.
برای شستن ظروف، برخی نیت کرده و برای آنکه اندکی از آلام زندگی و گناهان خود بکاهند و جبران مافات کنند، دست به کار میشدند و از دیگ گلگرفته سیاه شده از آتش گرفته تا دیگور، آبگردان، کفگیر، ملاقه(ملعقه)، دوری، دیس و هرآنچه بعد از افطار باقی میماند را میشستند و بعد از خشک کردن به گوشهای مینهادند تا روزی دیگر، برای سفرهای دیگر به کار آید.
خلاصه که رمضان بهترین ماه خدا بود؛ با عدماسراف، اطعام مساکین و وجود دلهای بیکینه ونزدیکشده به خدا.