بازی آنلاین
آپلود عکس
16-07-2014، 22:57
بیا
بیا که دلتنگم...
دلتنگ تر از همیشه...
دوستت دارم
ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﻣﺜﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔـــــــــــــﺎ ؟؟ !!
ﭘﺴﺮﮎ
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﻧـــــﻪ ؛ ﻧـــــﻪ !!
ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﮑﯽ
دیر برایم پر رنگ شدی با اینکه تورا در لحظه لحظه های خاطراتم میافتم
خاطراتی که هرچند کم رنگ شده اند اما هنوز هم نشانه ای ازتو در انها هست
اما حالا که معنی ات را دوست دارم اجازه ی کمرنگ شدن به خاطراتت را نمیدهم
باز هم رنگت میکنم صورتی ابی کمرنگ نیلوفری
دیر صدای سکوتت را فهمیدم اهنگ نگاهت نبض احساست
صدای خواسته هایت
اما حالا که صدایت را دوست دارم نبض احساسم را باتو یکی میکنم
پاسخ خواسته هایت را با خواسته هایم میدهم
نگاهم را به نگاهت قفل میکنم
دیر سادگی دوست داشتنی ات رادیدم با اینکه گاهی شکستم از حرفانت
اما حالا سادگی حرف هایت قلبم را قلقلک میدهد دیگر نمیشکنم
جان میگیرم و ترمیم میشوم
هرچند خاطره ی یافتنت را دوست ندارم
خاطره ی اغاز نسترن را در زندگی ام
اما میدانم اگر با یک خاطره ی بد برایم شروع شدی
بوی خوش نسترنت در خاطراتی که قرار است با هم بسازیم
میپیچد
خاطراتی که شیرین در ذهنم ادامه میابد
من مطمعنم
اگر تو همیشه برایم نسترن بمانی من برای جان گرفتنت
حتی اگر لازم باشد بارانی میشوم تا جان بگیرد ریشه های نسترن زندگی من
پس همیشه خوب بمان دور از حاشیه
حاشیه گل نسترن علف های هرزی هستند که
میپیچند به پروپایش و اورا از نسترن بودن کم میکنند
من بتو بستگی دارم پس کم کن از این همه تشویش که زندگی ام را به لرزه در میاورد
ارام بگیر
من هوایت را دارم
قسم میخورم...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
گفتم:خدایا دلگیرم گفت :حتی از من؟؟؟؟
گفتم :خدایا دلم را ربودند
گفت پیش از من؟؟؟؟ گفتم : خدایا چقدر دوری؟؟؟
گفت تو یا من؟؟؟
*ای خدای مهربان نمیدانم چه حکمتی داشته است اینکه تو با
ان همه عظمت و بزرگی که در باور هیچکس نمیگنجد اجازه داده ای بنده ای
ناچیز این چنینی بی واسطه با تو سخن بگوید مقام کبریایی تو کجا و بنده ی
حقیر کجا؟ عرش اعلی کجا و زمین خاکی کجا؟ حی لایموت کجا و عبد فانی
کجا؟
ذات پاک و مقدس کجا و موجود سراسر تقصیر کجا؟
اما میدانم هر چه هست تو فراتر از انی که عظمت لطف تورا تجسم کنم
اگر تو اجازه نمیدادی این چنین با تو صمیمانه و خودمانی گفتگو کنم
انگاه در گفتگو با چه کسی دلم را تسکین میدادم؟
در زمان مشکلات و سختی ها به رحمت چه کی متوصل میشدم تا نا امیدی دروجودم رخنه نکند
کدام محرم رازی را پیدا میکردم که راز هایم را برای همیشه پنهان نگه دارد؟
و از همه مهم تر چه پناهگاهی را پیدا میکردم تا هرگاه مرتکب گناه شدم به
درگاه او پناه ببرم و نزد او اعتراف میکردم .و طلب بخشش میکردم؟
اعتراف میکنم انقدر توبه کردم و شکستم و تو باز هم بخشیدی و باز هم فرصت
توبه ای دیگر به من دادی
انقدر بی انصافم که در غصه هایم برایت حرف میزنم و اشک میریزم
و تو با جان و دل گوش میدهی ولی گاهی در شادی هایم فراموش میکنم
حتی این شادی هاراهم از تو دارم
انقدر دستانت را رها کردم و تو بازهم دستانم را گرفتی و به گرمی فشردی
خدایا
گرچه تنهایی ولی هیچگاه تنهایم نگذاشته ای
زمانی که گوشی برای شنیدن حرفهایم نبود تو با جان و دل به حرف هایم
گوش سپردی زمانی که هیچ کس نمیتوانست با حرف هایش ارامم کند تو با
سکوتت ارامش را به وجودم برگرداندی...
تو پشتم بودی زمانیکه هیچکس هوایم را نداشت
چه روز هایی که در اغوشت ارام گرفتمو چه شب هایی که که با نوازش
دستان مهربانت بخواب رفتم
چقدر دستان مهربانت را دوست دارم چقدر نگاهت زندگی ام را گرم میکند و
مرگ حقیقی من زمانیست که نگاهت را از من بگیری
خدایا تو میدانی هرگاه به نماز می ایستم انچنان در افکارم غوطه ور میشوم که
گویی هزاران خدا دارم اما تو انچنان به کلماتم گوش
فرا میدهی که گویی همین یک بنده را داری!
خدایا تو میدانی اگر در زمان صحبت باتو افکارم در دنیا
مادیات غوطه ور است نه از سر اینکه من چنین خواسته ام بلکه ناتوانی مرا
در درک عظمت و مقامی که در مقابل او ایستاده ام میرساند
خدایا من بی تو به هیچ نمیرسم
زندگی را با معنای تو دوست دارم
معنای زندگی من تمام امیدم به بخشش توست
خدایا به امید تو
خدایا راهی را نمیبینم آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را میبینی و من تورا...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این روزها...
این روزها
حرف هایت تنها روز هایی را برای من تداعی میکند که
تو حتی یک نقطه هم در زندگی ام نبودی اما گویی من این روزهارا زندگی کرده بودم
ارامشی برایم مهم شد که حتی روزی به ان فکر هم نمیکردم
از بین بردن تشویش چشمانی برایم مهم شد که حتی در نوشته هایم هم نبود
به جرم تمام این افکار محاکمه شدم
انگار نباید در دنیای سرد این ادم ها نگران طوفانی بودن قلبی باشی
که از سردی نگاهشان میلرزد
اما من میخواهم قانون شکن باشم
نمیخواهم نگاهم مثل تمام عابران یخ زده باشد من این گرمای نگاهم را
هدیه میدهم حتی اگر اولین مجرم دادگاه مردم باشم...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من و تو خیلی کارها به دنیا بدهکاریم…!
مثل یک عکس دو نفره…
یا چرخ زدن بی دلیل در خیابان…
یا بستنی خوردن در یک روز برفی…!
حتی….
چاپ کردن عکس دو نفره…
مریض شدن و گلودرد به خاطر بستنی روز برفی…!
بیبن…!
منوتو خیلی کار داریم…
من و تو حتی آشناییمان را به دنیا بدهکاریم…
اول راه بودیم ک همه چی دست به دست هم داد تا برسیم به اخرش
ما خیلی چیزهارو بدهکاریم....
من به تو...تو به من...
ما به دنیا..
بدهکاری به من یه نگاه عاشقونه رو...
بدهکارم بهت غروره لعنتی مو...
بدهکاریم به دنیا ی عاشقونه ی ساده رو...
حالا که نگاهات تو خوابمم لبریزه احساسه...
حالا که غرور برام نمونده و رسوا شدم..
دنیا چه بی انصافانه تو را از من..مرا از تو...
و یک عاشقانه ی ساده را از ما گرفت....دنیاااااااا
حالا توووو به ما بدهکاری....حواست هس؟؟؟
همه ی لحظه ها و لبخندایی رو که ازم گرفتی رو بهم بدهکاری...
گول بزرگیتو نخور لعنتی
من انتقاممو ازت میگیرم..
.به همین اشکهای گرم قسم....
صبح با صدایِ نفس هایش اگر بیدار شدی
ساده گذر نکن
چشمهایت را ببند
خودت را مچاله کن در آغوشش
ب نفسهایش
گوش بسپار ...
زندگی ...
خلاصه می شود در همین دم و بازدم هایش
پیشانیش را ببوس آنقدر محکم
که بیدار شود ...
و سیر تماشا کن
لبخندی را که قبل از باز شدنِ چشمهایش،
رویِ لبانش می نشیند ...
خیره شو
در آن چشمهایِ خواب آلود و خواستنی
و آرام بگو
صبح بخیر عزیزِ روز و شبِ من ...!
شب که شد باز هم چشمهایش را خوب نگاه کن
خستگیِ چشمهایش را بفهم
دستانش را بگیر
و بلند و شمرده بگو
تو برایِ من
خواب آلود و خسته و پریشان
تو هستی
نفس می کشی
که نفس می کشم ...
مرد که تو باشی...
مَـــــــــرد کِ تُـــــــــو باشی زَن بودن خوب است...
از میــانِ تمــــامِ مذکرهایِ دنیــــا فقط کافیـــــــست
پایِ تُــــــــو درمیان باشد...
نمیدانی برایِ تُــــــو خانـــــــــوم بودن چِ کیفــــــــی دارد...!
آهای تویی که داری جای منو میگیری
یادت باشه. . .
کــم حوصله است. .
شاید بــه ظاهر جدی باشه ولی قلــب مهربونی داره
بد قول نیست ولــی گاهـی اوقات گرفتاره. . .
توداره. . خسته که باشه. . بهتره تنهـــاش بذاری. .
اگــه بخواد بـاهـات حرف بزنه. . خودش زنگ میــزنه
اون همــه چیز منــه،حق نداری اذیتــش کنـــــــی. .
....
بسلامتی
بسلامتی پسری که عشقش عاشق رفیقش شد...
اسم عشقش رو تو گوشیش نوشـــت : "زن داداش"
مرد
ﻣــــَﺮﺩ ..
ﭼــﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﺑــﻪ ﻧـــﺎﻡ ﻏـــﺮﻭﺭ !
ﺑــﺮﺍﯼ ﻫـــﻤﯿﻦ ﻫــﻤﻪ ﻓــﮑﺮ ﻣــﯿﮑـﻨﻦ ﺩﻟــﺶ ﺍﺯ ﺳــﻨﮕــﻪ ...
ﺍﻣــــــﺎ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑــﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺑـﻪ ﺍﺣـﺴﺎﺱ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ
ﺗﻮﺟﻪ ﻧــﯿﺎﺯﺩﺍﺭﻩ ...
ﺑــﺎﻭﺭﻧــﺪﺍﺭﯼ ؟؟؟
ﺁﻫـــﻨﮕــﯽ ﻏــﻤﮕـﯿﻦ ﺗـﺮ ﺍﺯ ﺻــﺪﺍﯼ ﮔـﺮﯾـﻪ ﯼ ﻣــﺮﺩ ﺳــﺮﺍﻍ
ﺩﺍﺭﯼ؟؟
نفسمی...
یادش بخیــر...
اون زمان میگفت نفسمی...
بدون تو نمیتونم...
حالا خودش دستگاه اکسیژن شده واسه بقیه؟!!!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من دیوانه تر میشوم...
عشقتـــ رآ پنهآטּ میڪنـے ڪـہ مردآنگیتـــ خـدشـہ دار نَشـود !
اَخـمـ میڪنـے ڪــــہ مهربآنیَتـــ رآ پنهـــــآטּ ڪنے !
مَـرآ " شُمــآ " פֿـَطآبـــ میڪُنے ڪِـہ هَوآیے نشَومـ !
اَمـآ نمــیـدانـے !
نمـیـدانے ڪـــہ چقَـدر ایــטּ هـآ بـہ تـو مـے آینـد !
و مـَـטּ دیــوانـہ تـَر میشوَمـ....
دلم میخواد کسی باشه انقد براش کسی باشم که
دنبال کس دیگه ای نباشه
بیا که دلتنگم...
دلتنگ تر از همیشه...
دوستت دارم
ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﻣﺜﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔـــــــــــــﺎ ؟؟ !!
ﭘﺴﺮﮎ
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﻧـــــﻪ ؛ ﻧـــــﻪ !!
ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﮑﯽ
دیر برایم پر رنگ شدی با اینکه تورا در لحظه لحظه های خاطراتم میافتم
خاطراتی که هرچند کم رنگ شده اند اما هنوز هم نشانه ای ازتو در انها هست
اما حالا که معنی ات را دوست دارم اجازه ی کمرنگ شدن به خاطراتت را نمیدهم
باز هم رنگت میکنم صورتی ابی کمرنگ نیلوفری
دیر صدای سکوتت را فهمیدم اهنگ نگاهت نبض احساست
صدای خواسته هایت
اما حالا که صدایت را دوست دارم نبض احساسم را باتو یکی میکنم
پاسخ خواسته هایت را با خواسته هایم میدهم
نگاهم را به نگاهت قفل میکنم
دیر سادگی دوست داشتنی ات رادیدم با اینکه گاهی شکستم از حرفانت
اما حالا سادگی حرف هایت قلبم را قلقلک میدهد دیگر نمیشکنم
جان میگیرم و ترمیم میشوم
هرچند خاطره ی یافتنت را دوست ندارم
خاطره ی اغاز نسترن را در زندگی ام
اما میدانم اگر با یک خاطره ی بد برایم شروع شدی
بوی خوش نسترنت در خاطراتی که قرار است با هم بسازیم
میپیچد
خاطراتی که شیرین در ذهنم ادامه میابد
من مطمعنم
اگر تو همیشه برایم نسترن بمانی من برای جان گرفتنت
حتی اگر لازم باشد بارانی میشوم تا جان بگیرد ریشه های نسترن زندگی من
پس همیشه خوب بمان دور از حاشیه
حاشیه گل نسترن علف های هرزی هستند که
میپیچند به پروپایش و اورا از نسترن بودن کم میکنند
من بتو بستگی دارم پس کم کن از این همه تشویش که زندگی ام را به لرزه در میاورد
ارام بگیر
من هوایت را دارم
قسم میخورم...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
گفتم:خدایا دلگیرم گفت :حتی از من؟؟؟؟
گفتم :خدایا دلم را ربودند
گفت پیش از من؟؟؟؟ گفتم : خدایا چقدر دوری؟؟؟
گفت تو یا من؟؟؟
*ای خدای مهربان نمیدانم چه حکمتی داشته است اینکه تو با
ان همه عظمت و بزرگی که در باور هیچکس نمیگنجد اجازه داده ای بنده ای
ناچیز این چنینی بی واسطه با تو سخن بگوید مقام کبریایی تو کجا و بنده ی
حقیر کجا؟ عرش اعلی کجا و زمین خاکی کجا؟ حی لایموت کجا و عبد فانی
کجا؟
ذات پاک و مقدس کجا و موجود سراسر تقصیر کجا؟
اما میدانم هر چه هست تو فراتر از انی که عظمت لطف تورا تجسم کنم
اگر تو اجازه نمیدادی این چنین با تو صمیمانه و خودمانی گفتگو کنم
انگاه در گفتگو با چه کسی دلم را تسکین میدادم؟
در زمان مشکلات و سختی ها به رحمت چه کی متوصل میشدم تا نا امیدی دروجودم رخنه نکند
کدام محرم رازی را پیدا میکردم که راز هایم را برای همیشه پنهان نگه دارد؟
و از همه مهم تر چه پناهگاهی را پیدا میکردم تا هرگاه مرتکب گناه شدم به
درگاه او پناه ببرم و نزد او اعتراف میکردم .و طلب بخشش میکردم؟
اعتراف میکنم انقدر توبه کردم و شکستم و تو باز هم بخشیدی و باز هم فرصت
توبه ای دیگر به من دادی
انقدر بی انصافم که در غصه هایم برایت حرف میزنم و اشک میریزم
و تو با جان و دل گوش میدهی ولی گاهی در شادی هایم فراموش میکنم
حتی این شادی هاراهم از تو دارم
انقدر دستانت را رها کردم و تو بازهم دستانم را گرفتی و به گرمی فشردی
خدایا
گرچه تنهایی ولی هیچگاه تنهایم نگذاشته ای
زمانی که گوشی برای شنیدن حرفهایم نبود تو با جان و دل به حرف هایم
گوش سپردی زمانی که هیچ کس نمیتوانست با حرف هایش ارامم کند تو با
سکوتت ارامش را به وجودم برگرداندی...
تو پشتم بودی زمانیکه هیچکس هوایم را نداشت
چه روز هایی که در اغوشت ارام گرفتمو چه شب هایی که که با نوازش
دستان مهربانت بخواب رفتم
چقدر دستان مهربانت را دوست دارم چقدر نگاهت زندگی ام را گرم میکند و
مرگ حقیقی من زمانیست که نگاهت را از من بگیری
خدایا تو میدانی هرگاه به نماز می ایستم انچنان در افکارم غوطه ور میشوم که
گویی هزاران خدا دارم اما تو انچنان به کلماتم گوش
فرا میدهی که گویی همین یک بنده را داری!
خدایا تو میدانی اگر در زمان صحبت باتو افکارم در دنیا
مادیات غوطه ور است نه از سر اینکه من چنین خواسته ام بلکه ناتوانی مرا
در درک عظمت و مقامی که در مقابل او ایستاده ام میرساند
خدایا من بی تو به هیچ نمیرسم
زندگی را با معنای تو دوست دارم
معنای زندگی من تمام امیدم به بخشش توست
خدایا به امید تو
خدایا راهی را نمیبینم آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را میبینی و من تورا...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این روزها...
این روزها
حرف هایت تنها روز هایی را برای من تداعی میکند که
تو حتی یک نقطه هم در زندگی ام نبودی اما گویی من این روزهارا زندگی کرده بودم
ارامشی برایم مهم شد که حتی روزی به ان فکر هم نمیکردم
از بین بردن تشویش چشمانی برایم مهم شد که حتی در نوشته هایم هم نبود
به جرم تمام این افکار محاکمه شدم
انگار نباید در دنیای سرد این ادم ها نگران طوفانی بودن قلبی باشی
که از سردی نگاهشان میلرزد
اما من میخواهم قانون شکن باشم
نمیخواهم نگاهم مثل تمام عابران یخ زده باشد من این گرمای نگاهم را
هدیه میدهم حتی اگر اولین مجرم دادگاه مردم باشم...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من و تو خیلی کارها به دنیا بدهکاریم…!
مثل یک عکس دو نفره…
یا چرخ زدن بی دلیل در خیابان…
یا بستنی خوردن در یک روز برفی…!
حتی….
چاپ کردن عکس دو نفره…
مریض شدن و گلودرد به خاطر بستنی روز برفی…!
بیبن…!
منوتو خیلی کار داریم…
من و تو حتی آشناییمان را به دنیا بدهکاریم…
اول راه بودیم ک همه چی دست به دست هم داد تا برسیم به اخرش
ما خیلی چیزهارو بدهکاریم....
من به تو...تو به من...
ما به دنیا..
بدهکاری به من یه نگاه عاشقونه رو...
بدهکارم بهت غروره لعنتی مو...
بدهکاریم به دنیا ی عاشقونه ی ساده رو...
حالا که نگاهات تو خوابمم لبریزه احساسه...
حالا که غرور برام نمونده و رسوا شدم..
دنیا چه بی انصافانه تو را از من..مرا از تو...
و یک عاشقانه ی ساده را از ما گرفت....دنیاااااااا
حالا توووو به ما بدهکاری....حواست هس؟؟؟
همه ی لحظه ها و لبخندایی رو که ازم گرفتی رو بهم بدهکاری...
گول بزرگیتو نخور لعنتی
من انتقاممو ازت میگیرم..
.به همین اشکهای گرم قسم....
صبح با صدایِ نفس هایش اگر بیدار شدی
ساده گذر نکن
چشمهایت را ببند
خودت را مچاله کن در آغوشش
ب نفسهایش
گوش بسپار ...
زندگی ...
خلاصه می شود در همین دم و بازدم هایش
پیشانیش را ببوس آنقدر محکم
که بیدار شود ...
و سیر تماشا کن
لبخندی را که قبل از باز شدنِ چشمهایش،
رویِ لبانش می نشیند ...
خیره شو
در آن چشمهایِ خواب آلود و خواستنی
و آرام بگو
صبح بخیر عزیزِ روز و شبِ من ...!
شب که شد باز هم چشمهایش را خوب نگاه کن
خستگیِ چشمهایش را بفهم
دستانش را بگیر
و بلند و شمرده بگو
تو برایِ من
خواب آلود و خسته و پریشان
تو هستی
نفس می کشی
که نفس می کشم ...
مرد که تو باشی...
مَـــــــــرد کِ تُـــــــــو باشی زَن بودن خوب است...
از میــانِ تمــــامِ مذکرهایِ دنیــــا فقط کافیـــــــست
پایِ تُــــــــو درمیان باشد...
نمیدانی برایِ تُــــــو خانـــــــــوم بودن چِ کیفــــــــی دارد...!
آهای تویی که داری جای منو میگیری
یادت باشه. . .
کــم حوصله است. .
شاید بــه ظاهر جدی باشه ولی قلــب مهربونی داره
بد قول نیست ولــی گاهـی اوقات گرفتاره. . .
توداره. . خسته که باشه. . بهتره تنهـــاش بذاری. .
اگــه بخواد بـاهـات حرف بزنه. . خودش زنگ میــزنه
اون همــه چیز منــه،حق نداری اذیتــش کنـــــــی. .
....
بسلامتی
بسلامتی پسری که عشقش عاشق رفیقش شد...
اسم عشقش رو تو گوشیش نوشـــت : "زن داداش"
مرد
ﻣــــَﺮﺩ ..
ﭼــﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﺑــﻪ ﻧـــﺎﻡ ﻏـــﺮﻭﺭ !
ﺑــﺮﺍﯼ ﻫـــﻤﯿﻦ ﻫــﻤﻪ ﻓــﮑﺮ ﻣــﯿﮑـﻨﻦ ﺩﻟــﺶ ﺍﺯ ﺳــﻨﮕــﻪ ...
ﺍﻣــــــﺎ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑــﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺑـﻪ ﺍﺣـﺴﺎﺱ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ
ﺗﻮﺟﻪ ﻧــﯿﺎﺯﺩﺍﺭﻩ ...
ﺑــﺎﻭﺭﻧــﺪﺍﺭﯼ ؟؟؟
ﺁﻫـــﻨﮕــﯽ ﻏــﻤﮕـﯿﻦ ﺗـﺮ ﺍﺯ ﺻــﺪﺍﯼ ﮔـﺮﯾـﻪ ﯼ ﻣــﺮﺩ ﺳــﺮﺍﻍ
ﺩﺍﺭﯼ؟؟
نفسمی...
یادش بخیــر...
اون زمان میگفت نفسمی...
بدون تو نمیتونم...
حالا خودش دستگاه اکسیژن شده واسه بقیه؟!!!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من دیوانه تر میشوم...
عشقتـــ رآ پنهآטּ میڪنـے ڪـہ مردآنگیتـــ خـدشـہ دار نَشـود !
اَخـمـ میڪنـے ڪــــہ مهربآنیَتـــ رآ پنهـــــآטּ ڪنے !
مَـرآ " شُمــآ " פֿـَطآبـــ میڪُنے ڪِـہ هَوآیے نشَومـ !
اَمـآ نمــیـدانـے !
نمـیـدانے ڪـــہ چقَـدر ایــטּ هـآ بـہ تـو مـے آینـد !
و مـَـטּ دیــوانـہ تـَر میشوَمـ....
دلم میخواد کسی باشه انقد براش کسی باشم که
دنبال کس دیگه ای نباشه
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
