12-07-2014، 21:15
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
سلام گرگ بیخود نیست در هنگام چوپانی
تو با یک عشوه، صد رشوه طلب کردی و وارفتم
ندانی قدر ناز ای دل مگر وقتی که در مانی!
گشاد کار مشتاقان، کشوی میز دلبند است
بگو حرف دلت را با اشارتهای پنهانی
ندارم کار با زلف سیاه و تیغ ابرویت
دهی کام دل ما را سبیلی گر بجنبانی
فدای مدرک قلابیات، صد مجلس عشاق
حسودان میزنند این حرفهای بند تنبانی
کنون تقدیر ما با تیزی کِلک تو افتاده است
که تو نادیده امضا میکنی، ننوشته میخوانی
♥♥♥
گفته ام بـــــا پســــر خــــویش کـــــه وقــــــــتی مـــــردم
دهـــــد از بــــــاده مـــــرا غســـــل و نهـــــد در گــــورم
پیــش از آن گـــــر کفــــــن از بـــــرگ مـــوم ســـازد به
کـــه از ایـــن خلعـــــت سبـــــز لـــــجنــــــی مســـرورم
بــــه شــــب اوّلِ قبــــــــرم چـــــــو نکیـــــرین آینــــــد
نشئــــــه زیـــــن بــــوی نیــــــارنـــد فــــراوان زورم
بــــــاده جـــــت وار رســانـــد بـــه ســراپــرده ی غیب
روح سرمست مـــرا کــــز تــــن خـــــــاکـــــــــی دورم
پســـــر بــــاده فــــروشـــم! به بهشتــــم چــــــو بــرند
بــــود از شـــــاخـــه ی طـــوبــــی هــــــوس انگــورم!
♥♥♥
عد از آن که از ولایـت عـازم تهران شدم
بنده تاکسیران شدم
ساده بـودم آن اوایل، تازگـی شیطان شدم
بنده تاکسیران شدم
باوجود ِ نرگس و نسرین و نوشین و نگار
باکمال افتخار:
عاشق ِ گاز و کلاچ و دنده و فرمان شدم!
بنده تاکسیران شدم
در خیابان نزد من فرقی ندارد مرد و زن
چه حسن،چه نسترن!
آن چه کردم در جوانی، در پی ِ جبران شدم
بنده تاکسیران شدم
عابران را با زرنگی می کنم تک تک سوار
بعداز آن هم الفرار
بین ِ صد گرگ گرسنه ، من یکی چوپان شدم
بنده تاکسیران شدم
پشت فرمان ، هم برای سایرین فک می زنم
هم پیامک می زنم!
خواب دیـدم نیـمه شب مهمان قبرسـتان شدم
بنده تاکسیران شدم
فحش های چاله میـدانی چه حالی می دهد!
پر و بالی می دهد
آشنا بـا رمز و راز ِ چـــاله و میـدان شدم
بنده تاکسیران شدم
کج نکردم راه ِ خود را در مسـیر زنـدگی
خاصه در رانندگی
از صراط ِ مستقیم ِ خود ولی حیران شدم!
بنده تاکسیران شدم
گر که می بینی کمربند ِ خودم را بسته ام
از جریمه خسته ام!
بارها سـرشاخ با سرباز ، یا سروان شدم
بنده تاکسیران شدم
کار ِ من ای دوستان، کار ِ دلار و پوند نیست
چون کرایه رُند نیست
لنگ پول ِ خرد آن هم زیر ِ صد تومان شدم
بنده تاکسیران شدم
موقـع بـارندگـی از هـر نظر دلچسب بـود
وقتِ کار و کسب بود
زین سبب از عمق ِ جانم عاشق “باران” شدم!
بنده تاکسیران شدم
بارها مالیـده ام بر دیـگران در روز و شب
از جلو یا از عقب
در تصادف جیره خوار ِ بیمه ی ایران شدم
بنده تاکسیران شدم
بـا مسـافر غـالـبا بحـث ِ سیاسـی مــی کنـم
دیپلماسی می کنم
چون وزیر خارجه خوش صحبت و خندان شدم!
بنده تاکسیران شدم
بینِ ما الحـمد و للَه آنـتن و جاسـوس نیست
گشت نامحسوس نیست!
راحت و آسوده ،هم از این و هم از آن شدم
بنده تاکسیران شدم
بر خلاف ِ عده ای عمری مسیرم راست بود
آن چه دل می خواست بود
عاقبت چپ کردم و از پیش و پس داغان شدم!
بنده تاکسیران شدم
من در این جا روز و شب از جان و دل جان می کنَم
گرچه ارزان می کنَم
بنده کی گفتم فلان گشتم، وَ یا بهمان شدم؟!
بنده تاکسیران شدم
راستی این شعرِ خود را در خیابان گفته ام
پشت فرمان گفته ام
گر چه مدیون ِ پلیس ِ گوشه ی میدان شدم
بنده تاکسیران شدم!
♥♥♥
♥♥♥
عد از آن که از ولایـت عـازم تهران شدم
بنده تاکسیران شدم
ساده بـودم آن اوایل، تازگـی شیطان شدم
بنده تاکسیران شدم
باوجود ِ نرگس و نسرین و نوشین و نگار
باکمال افتخار:
عاشق ِ گاز و کلاچ و دنده و فرمان شدم!
بنده تاکسیران شدم
در خیابان نزد من فرقی ندارد مرد و زن
چه حسن،چه نسترن!
آن چه کردم در جوانی، در پی ِ جبران شدم
بنده تاکسیران شدم
عابران را با زرنگی می کنم تک تک سوار
بعداز آن هم الفرار
بین ِ صد گرگ گرسنه ، من یکی چوپان شدم
بنده تاکسیران شدم
پشت فرمان ، هم برای سایرین فک می زنم
هم پیامک می زنم!
خواب دیـدم نیـمه شب مهمان قبرسـتان شدم
بنده تاکسیران شدم
فحش های چاله میـدانی چه حالی می دهد!
پر و بالی می دهد
آشنا بـا رمز و راز ِ چـــاله و میـدان شدم
بنده تاکسیران شدم
کج نکردم راه ِ خود را در مسـیر زنـدگی
خاصه در رانندگی
از صراط ِ مستقیم ِ خود ولی حیران شدم!
بنده تاکسیران شدم
گر که می بینی کمربند ِ خودم را بسته ام
از جریمه خسته ام!
بارها سـرشاخ با سرباز ، یا سروان شدم
بنده تاکسیران شدم
کار ِ من ای دوستان، کار ِ دلار و پوند نیست
چون کرایه رُند نیست
لنگ پول ِ خرد آن هم زیر ِ صد تومان شدم
بنده تاکسیران شدم
موقـع بـارندگـی از هـر نظر دلچسب بـود
وقتِ کار و کسب بود
زین سبب از عمق ِ جانم عاشق “باران” شدم!
بنده تاکسیران شدم
بارها مالیـده ام بر دیـگران در روز و شب
از جلو یا از عقب
در تصادف جیره خوار ِ بیمه ی ایران شدم
بنده تاکسیران شدم
بـا مسـافر غـالـبا بحـث ِ سیاسـی مــی کنـم
دیپلماسی می کنم
چون وزیر خارجه خوش صحبت و خندان شدم!
بنده تاکسیران شدم
بینِ ما الحـمد و للَه آنـتن و جاسـوس نیست
گشت نامحسوس نیست!
راحت و آسوده ،هم از این و هم از آن شدم
بنده تاکسیران شدم
بر خلاف ِ عده ای عمری مسیرم راست بود
آن چه دل می خواست بود
عاقبت چپ کردم و از پیش و پس داغان شدم!
بنده تاکسیران شدم
من در این جا روز و شب از جان و دل جان می کنَم
گرچه ارزان می کنَم
بنده کی گفتم فلان گشتم، وَ یا بهمان شدم؟!
بنده تاکسیران شدم
راستی این شعرِ خود را در خیابان گفته ام
پشت فرمان گفته ام
گر چه مدیون ِ پلیس ِ گوشه ی میدان شدم
بنده تاکسیران شدم!
♥♥♥
مردای نازدار اهل شهرن
با خودشون هم این قبیله قهرن
با خودشون هم این قبیله قهرن
مردای اخم و طعنهی بیدلیل
مردای سرشکستهی زن ذلیل
مردای سرشکستهی زن ذلیل
مردای دکترای حلّ جدول
مردای نق نقوی ِ لوس ِ تنبل
مردای نق نقوی ِ لوس ِ تنبل
لعنت و نفرین میکنن به جاده
اگر برن چار تا قدم پیاده
اگر برن چار تا قدم پیاده
مردای خواب تو ساعت اداری
تازه دو ساعتم اضافهکاری
تازه دو ساعتم اضافهکاری
توی رَگاشون میکشه تنوره
تریگلیسرید و قند و اوره
تریگلیسرید و قند و اوره
انگار آتیش گرفته ترمههاشون
همیشه تو همه سگرمههاشون
همیشه تو همه سگرمههاشون
به زیر دست، ترشی و عبوسی
به منشی اداره چاپلوسی
به منشی اداره چاپلوسی
برای جَستن از مظان شکها
دایرةالمعارف کلکها
دایرةالمعارف کلکها
بچه به دنیا میآرن با نذور
اغلبشون یه دونه اون هم به زور
اغلبشون یه دونه اون هم به زور
پیش هم از عاطفه دم میزنن
پشت سر اما واسه هم میزنن
پشت سر اما واسه هم میزنن
اینجا فقط مهم مقام و پُسته
مردای شهری کارشون درسته
مردای شهری کارشون درسته
مشدی حسن چای و سماورت کو
سینی با قالی و گلپرت کو؟
سینی با قالی و گلپرت کو؟
ای به فدای ریخت و شکل و تیپت
بوی چپق نمیده عِطر پیپت
بوی چپق نمیده عِطر پیپت
مشدی حسن قربون میز و فایلت
قربون زنگ گوشی موبایلت
قربون زنگ گوشی موبایلت
اون که دهاتی و نجیبه مشدی
میون شهریا غریبه مشدی
میون شهریا غریبه مشدی
قدیم تَرا قاتله هم صفت داشت
دزد سر گردنه معرفت داشت
دزد سر گردنه معرفت داشت
اون زمونا که نقل تربیت بود
آدمکُشی یه جور معصیت بود
آدمکُشی یه جور معصیت بود
معنی نداره توی عصر «سی دی»
بزرگ و کوچیکی و ریش سفیدی
بزرگ و کوچیکی و ریش سفیدی
تقی به فکر رونق نقی نیست
کسی به فکر نفع مابقی نیست
کسی به فکر نفع مابقی نیست
مقالهها پشت هم اندازیه
جناج و باند و حزب و خط بازیه
جناج و باند و حزب و خط بازیه
بس که به هر طرف ستادمون رفت
صراط مستقیم یادمون رفت
صراط مستقیم یادمون رفت
ارزشمون به طول و عرض میزه
چقدر میز و صندلی عزیزه
چقدر میز و صندلی عزیزه
تموم فکر و ذکرمون همینه
که هیشکی پشت میزمون نشینه
که هیشکی پشت میزمون نشینه
اونا که مرد و زن دعاگوشون بود
میز ریاست سر زانوشون بود
میز ریاست سر زانوشون بود
بیا بشین که میز اگه وفا داشت
وفا به صاحبای قبل ِما داشت
وفا به صاحبای قبل ِما داشت
قدیم که نرخها به طالبش بود
ارزش صندلی به صاحبش بود
ارزش صندلی به صاحبش بود
فقیه اگه بالای منبر مینشست
جَوون سه چار پله پایینتر میشِست
جَوون سه چار پله پایینتر میشِست
معنی شأن و رتبه یادشون بود
حرمت مردم به سوادشون بود
حرمت مردم به سوادشون بود
روی لبت خوبه تبسم باشه
دفتر کارت دل مردم باشه
دفتر کارت دل مردم باشه
مردا بدون میز هم عزیزن
رفوزهها همیشه پشت میزن
رفوزهها همیشه پشت میزن
خلاصه قصه اون قدر دِرامه
که ایدز پیش دردمون زکامه
که ایدز پیش دردمون زکامه
فتنه و دعوا سر نونه مشدی
دوره آخرالزمونه مشدی
دوره آخرالزمونه مشدی
جسارتاً شعرم اگه غمین بود
به قول خواجه «خاطرم حزین» بود
به قول خواجه «خاطرم حزین» بود
دعا کنین که حالمون خوب بشه
تا شعرمون یه ریزه مرغوب بشه
تا شعرمون یه ریزه مرغوب بشه