♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥

[Armina]

تو رفته ای و من از تنهایی
کَکَم هم نمیگزد دیگر!
.
.
.
.
.
.

حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی

[frozen✘girl]

به من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !!!
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”

---

دوست دارم یک شبه ، هفتاد سال پیر شوم
در کنار خیابانی بایستم…
تو مرا بی آنکه بشناسی ، از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی…
هفتاد سال پیر شدن یک شبه
به حس گرمی دست های تو
هنگامی که مرا عبور میدهی بی آنکه بشناسی،
می ارزد..!

[Armina]

آنقدر مراسرد کردی :

از خودت...............ازعشق

که حالابه جای دلبستن؛ یخ زده ام

آهای !!!!! روی احساس من پانگذارید

لیز میخورید...

[AmItiSe]

بعضی وقتها نه باید فحــــــش داد


نه باید نفــــــــرین کرد


نه التمـــــــاس برای موندن


فقــــــط باید لبخند زد


و نذاشت اون قطره لعنتـــــی از چشم بزنه بیرون


چون بعضیا میان تا بفهمونن سیگــــــار با بغض می چسبه.

[niloofar kh]

هی ... با تـوام ! میدانی ..

برای گذر از

" دوستت دارم " به " دوستت داشتم "

چه زجری کشیدم ... !؟

[frozen✘girl]

تنهایی بد است ، اما بد تر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی ،
آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد . . .

[ps3000]

تو زندگے بہ بعضیا باید بگے :

مـטּ چشم میذارم

تو

فقط برو گمـــ ــشو

[frozen✘girl]

وقتی بنا را بر رفتن گذاشتی…
تو با هر سیب کرم خورده ای وسوسه میشوی …
پس همان بهتر که نباشی …
برو … !

[ps3000]

من برای سالها می نویسم


سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند...



اون وقت دیگه به نوشته هام نمیگی مزخرف

[AmItiSe]

حرفش را ساده گفت

من لايق تو نيستم...!!

اما نمي دانم خواست لياقتم را به من ياد اوري كند...!

يا

خيانت خودش را توجيه...!!