در بعضی زمان ها انسان با همگان مبارزه می کند. در بعضی زمان ها شخصی در برابر دنیا قرار می گیرد و در بعضی زمان ها کنجکاوی انسان را در چنین وضعیتی قرار می دهد. انسان برای دانستن به هر جایی سر می کشد. خود را در انواع خطر ها قرار می دهد. جان خود را به خطر می اندازد و عقل خود را کنار می گذارد. انسان شخصیتی است که برای فهمیدن چیزی که در پشت در است در اوج ترس آن را باز می کند. این ها ویژگی های دیوانه کننده انسان است. ویژگی های دیوانه کننده انسان که آن را تبدیل به چیزی متفاوت با یک حیوان می کند. ناتان شخصی بود که در برابر کنجکاوی اش نایستاد و تصمیم به جست و جو گرفت. او به بیابان ها رفت. به تاریکترین غار ها رفت. به خطرناکترین مکان ها رفت. وحشتناک ترین لحظات در زندگی را مشاهده کرد. او بر خلاف بسیاری در جای خود ساکن نشد. چون حقیقت زندگی را دریافته بود. حقیقتی که همگان را از سکون می راند:” زنده ماندن هیچ ارزشی ندارد. این زندگی است که ارزشمند است” ناتان فهمید که زندگی در سکون یافت نمی شود. چیزی که بسیاری از فهم آن عاجزند…سری بزرگ Uncharted را همگان می شناسند. عنوانی که هم اکنون نسخه چهارم آن در حال ساخت است و عده بسیاری انتظار آن را می کشند. در دو قسمت قبلی تمام بالا و پایین های ناتی داگ و نسخه اول و دوم این سری را شناختیم و آن ها را مورد نقد قرار دادیم. بعد از موفقیت های قسمت دوم همگان انتظار یک عنوان بزرگ را می کشیدند. ناتی داگ با عرضه Uncharted 3 Drakes Deception به همگان ثابت کرد که این انتظار درست بود. این عنوان حقیقتا لیاقت لقب فوق العاده را داشت. در این مقاله که آخرین شماره از تاریخچه این عنوان است قصد بر نقد و بررسی کامل نسخه سوم این عنوان داریم تا دریابیم که نسخه سوم چه چیز بزرگی را برای همگان به ارمغان آورده است.
نام: Uncharted 3 Drakes Deception
سازنده: ناتی داگ
ناشر: Sony Computer Entertainment
پلتفرم: Play Station 3
سبک: اکشن ادونچر – سوم شخص شوتر – پلتفرمر
تاریخ انتشار: ۲ نوامبر سال ۲۰۱۱ میلادی
از جنس بیابان|از جنس تنهایی…
داستان در این عنوان از همه نظرات ممکن عالی بوده است. زمانی که گروه سازنده ساخته شدن نسخه سوم را اعلام کردند بعد از خوش حالی های بسیار عده زیادی نیز در فکر تکراری شدن داستان رفتند. چرا که همگان می دانستند که این عنوان همواره داستان هایی با مضمون دنیا گردی و یافتن گنج ها و … و… را در پیش می گیرد و شاید نسخه سوم از نظر داستانی تکراری باشد. اما ناتی داگ عنوان ساخت که در اوج کیفیت و در اوج زیبایی و تازگی داستان خود را به مخاطب تقدیم می کند و باعث می شود که او از این تجربه شیرین اوج لذت را ببرد. داستان در این عنوان همواره بالا و پایین های زیادی دارد و همواره جذاب و جذابتر می شود. اما یکی از بزرگترین قوت های این داستان بزرگ مربوط به بخش دیالوگ های آن است. در این عنوان فضا سازی ها و رد و بدل شدن دیالوگ ها آنقدر طبیعی است که بدون شک دست کمی از برترین فیلم های سینمایی هالیوود ندارد. در حقیقت تمامی عناصر سازنده داستان به طرزی شکل گرفته اند که بازی کننده احساس می کند یک کارگردان بزرگ سینما این عنوان را ساخته است. تک تک این ها دست به دست هم می دهند که داستان هر چه که باشد در اوج کیفیت به بازیکن داده شود و از روایتی ویژه و جذاب برخوردار باشد.
داستان این عنوان بدون شک درس های بسیاری از موفقیت های گذشته گرفته است و آن ها را با یک فرمول بسیار مهم یعنی غیرقابل پیش بینی بودن ترکیب کرده است. این موضوع باعث می شود که بعد از هر لحظه ای شما انتظار هر چیزی را داشته باشید و هرگز نمی توانید از اتفاق بعدی که می افتد آگاهی کامل داشته باشید. ناتی داگ همواره از بزرگان هر چیزی در رابطه با آن درس گرفته است. این موضوع همواره توسط سازندگان عناوین ناتی داگ نیز تایید می شود. یکی از زیباترین بخش های داستانی این عنوان لحظاتی است که ناتان در آن بیابان بی آب و علف به سر می برد و تک تک صحنه ها و لحظه های آن بسیار زیبا و طبیعی ساخته شده است. در مشاهده این بخش داستان بازیکن به یاد کمیک بوک های زیبای تن تن می افتد که در چند صفحه تنهایی تن تن و هادوک را در بیابان در اوج زیبایی به تصویر می کشید. در حقیقت به هر بخشی از آنچارتد ۳ نگاه کنید در می یابید که این عنوان با گرفتن الهام از بزرگان توانسته داستانی حقیقی و زیبا و در خور حقیقت بسازد.
داستان این عنوان را اسپویل نمی کنیم. اما به شما می گوییم که شیرازه این داستان شبیه به نسخه های قبلی خود است. بازهم ناتان به دنبال یک شهر گمشده می گردد که ۴۰۰ سال است گروهی دیگر به دنبال آن است. خطر یافتن آن شهر توسط آن گروه خطرناک بسیار بالاست و ناتان می خواهد در برابر آن ها ایستادگی کند. اما این ایستادگی آن قدر ها هم ساده نیست و ناتان به مشکلات زیادی بر می خورد و…
این شیرازه داستانی شاید تکراری به نظر برسد اما با استفاده از تک تک المان های لازم برای ساخت یک داستان عالی ترکیب شده است و توانسته است داستانی جدید و متفاوت بیافریند که همگان دوباره در برابر شاهکار ناتی داگ سر تعظیم فرود بیاورند. به طور کلی باید گفت بخش داستانی این عنوان بسیار عالی عمل کرده است و به خوبی از پس راضی کردن همگان بر آمده است.
تنها در بیابان| به دنبال یک زندگی
گیم پلی یکی دیگر از فاکتور های بسیار پر اهمیت و زیبا در این سری است. در نسخه سوم تمام عناصر اصلی این گیم پلی یعنی بخش های معمایی و مبارزه و پلتفرمر و گشت و گذار و … و… رعایت شده است. در حقیقت نمی توان گیم پلی نسخه سوم را چیزی کاملا متفاوت با نسخه دوم دانست. اما سازندگان کار هایی بسیار زیاد برای زیباترکردن این گیم پلی انجام داده اند و آن را زیبا و زیباتر کرده اند. اولین قدم آن ها از بین بردن تمام مشکلات بخش گیم پلی نسخه قبلی است. این موضوع باعث می شود که بازیکنان در بخش گیم پلی بازی پرش بلندی را از سوی سازندگان مشاهده کنند و دوباره از تجربه این عنوان لذت کافی را ببرند. یکی از فاکتور های بهبود یافته در این عنوان بخش مبارزات دور و نزدیک است. به طوری که شما در بخش شلیک و تیراندازی و … و… چیزی شبیه به یک شبیه ساز را مشاهده می کنید و از تک تک بخش های مبارزه راضی می شوید. هر مشکلی که در مبارزات نسخه قبلی به چشم می خورد این بار حذف شده است تا برای شما تجربه ای شیرین را رقم بزند. البته باید به این موضوع اشاره کرد که در نسخه سوم یکی از زیباترین بخش های گیم پلی مبارزات نزدیک و یا به عبارت بهتر تن به تن بود که حقیقتا توانست تجربه ای ویژه در این گیم پلی زیبا را رقم بزند.
از مبارزه با اسلحه و مبارزات نزدیک و … و… که بگذریم بازهم گیم پلی این عنوان برای ما نو آوری هایی را داشته است. بخشی که در آن وجود این نوآوری ها کاملا مشخص است بخش طراحی محیط این عنوان است. در این بازی تا اندازه ای بسیار زیاد محیط های مختلف وجود دارد که تجربه بخش بخش گیم پلی در هر کدام از آن ها تجربه ای متفاوت با تجربه قبلی است و این موضوع زمانی به اوج خود می رسد که در بسیاری از بخش های گیم پلی اتفاقاتی تازه و تکرار نشدنی می افتد و باعث می شود که گیم پلی این عنوان هرگز تکراری نشود.
یکی دیگر از بخش های گیم پلی این عنوان بخش مولتی پلیر و آنلاین است که با نقشه های متفاوت و حالت های مختلف خود توانست طرفداران را راضی کند اما حقیقتا تا اندازه لازم هم عالی عمل نکرد.
نسخه سوم سری بازی های آنچارتد در کنار مشکلات کوچکی که داشت بدون شک توانست یک تجربه خیره کننده را در بخش گیم پلی رقم بزند و طرفداران را راضی کند.
از جنس حقیقت
بدون هیچ طارفی باید بگوییم که آنچارتد ۳ در زمان عرضه خود یک انقلاب گرافیکی برای نسل هفتم به شمار می رفت. تک تک صحنه های داخل آن هیچ تفاوتی با حقیقت نداشتند. تکسچر ها برای زمان خود خارق العاده بودند و طراحی چهره ها و حالات هر شخص در زمان ها مختلف نیز دست کمی از حقیقت نداشت. انیمیشن های ساخته شده برای شخصیت ها و تمام بازی واقعا خارق العاده است و کلمه کلیدی بخش گرافیک این عنوان جزییات است! جزییاتی که در تک تک بخش های گرافیک در اوج دیده می شود و همه چیز در این عنوان از جنس حقیقت است.
از نکات دیگری که در بخش گرافیک عالی به نظر می رسد افکت های استفاده شده در محیط بازی است که حقیقتا چشم نواز و عالی است. محیط ها در بازی بسیار گسترده است و در هر بخش بازی بازیکن با یک محیط تازه و یک تجربه جدید رو به رو می شود. برای ساخت تک تک بخش های بازی از موشن کپچر استفاده شده است و این موضوع به طبیعی بودن همه چیز در این عنوان کمک شایانی کرده است. از دیگر قدرت های این بخش بافت های بسیار زیبایی است که در تک تک بخش ها دیده می شود و هر کدام از آن ها در برابر هر چیزی واکنشی بسیار عالی نشان می دهند. شلیک یک گلوله به سمت هر سطح اثر مخصوص به خود را دارد و بازتاب نور نیز از هر سطح به زیبایی خود را نشان می دهد. این واکنش های طبیعی محدود به سطح ها نیست و در چهره و رفتار شخصیت ها نیز در اوج کیفیت دیده می شود.
در حقیقت بخش گرافیک عنوان آنچارتد ۳ کاملا بی نقص است و می تواند تجربه ای بسیار عالی را برای تجربه یک دنیای حقیقی رقم بزند.
[/align]
نام: Uncharted 3 Drakes Deception
سازنده: ناتی داگ
ناشر: Sony Computer Entertainment
پلتفرم: Play Station 3
سبک: اکشن ادونچر – سوم شخص شوتر – پلتفرمر
تاریخ انتشار: ۲ نوامبر سال ۲۰۱۱ میلادی
از جنس بیابان|از جنس تنهایی…
داستان در این عنوان از همه نظرات ممکن عالی بوده است. زمانی که گروه سازنده ساخته شدن نسخه سوم را اعلام کردند بعد از خوش حالی های بسیار عده زیادی نیز در فکر تکراری شدن داستان رفتند. چرا که همگان می دانستند که این عنوان همواره داستان هایی با مضمون دنیا گردی و یافتن گنج ها و … و… را در پیش می گیرد و شاید نسخه سوم از نظر داستانی تکراری باشد. اما ناتی داگ عنوان ساخت که در اوج کیفیت و در اوج زیبایی و تازگی داستان خود را به مخاطب تقدیم می کند و باعث می شود که او از این تجربه شیرین اوج لذت را ببرد. داستان در این عنوان همواره بالا و پایین های زیادی دارد و همواره جذاب و جذابتر می شود. اما یکی از بزرگترین قوت های این داستان بزرگ مربوط به بخش دیالوگ های آن است. در این عنوان فضا سازی ها و رد و بدل شدن دیالوگ ها آنقدر طبیعی است که بدون شک دست کمی از برترین فیلم های سینمایی هالیوود ندارد. در حقیقت تمامی عناصر سازنده داستان به طرزی شکل گرفته اند که بازی کننده احساس می کند یک کارگردان بزرگ سینما این عنوان را ساخته است. تک تک این ها دست به دست هم می دهند که داستان هر چه که باشد در اوج کیفیت به بازیکن داده شود و از روایتی ویژه و جذاب برخوردار باشد.
داستان این عنوان بدون شک درس های بسیاری از موفقیت های گذشته گرفته است و آن ها را با یک فرمول بسیار مهم یعنی غیرقابل پیش بینی بودن ترکیب کرده است. این موضوع باعث می شود که بعد از هر لحظه ای شما انتظار هر چیزی را داشته باشید و هرگز نمی توانید از اتفاق بعدی که می افتد آگاهی کامل داشته باشید. ناتی داگ همواره از بزرگان هر چیزی در رابطه با آن درس گرفته است. این موضوع همواره توسط سازندگان عناوین ناتی داگ نیز تایید می شود. یکی از زیباترین بخش های داستانی این عنوان لحظاتی است که ناتان در آن بیابان بی آب و علف به سر می برد و تک تک صحنه ها و لحظه های آن بسیار زیبا و طبیعی ساخته شده است. در مشاهده این بخش داستان بازیکن به یاد کمیک بوک های زیبای تن تن می افتد که در چند صفحه تنهایی تن تن و هادوک را در بیابان در اوج زیبایی به تصویر می کشید. در حقیقت به هر بخشی از آنچارتد ۳ نگاه کنید در می یابید که این عنوان با گرفتن الهام از بزرگان توانسته داستانی حقیقی و زیبا و در خور حقیقت بسازد.
داستان این عنوان را اسپویل نمی کنیم. اما به شما می گوییم که شیرازه این داستان شبیه به نسخه های قبلی خود است. بازهم ناتان به دنبال یک شهر گمشده می گردد که ۴۰۰ سال است گروهی دیگر به دنبال آن است. خطر یافتن آن شهر توسط آن گروه خطرناک بسیار بالاست و ناتان می خواهد در برابر آن ها ایستادگی کند. اما این ایستادگی آن قدر ها هم ساده نیست و ناتان به مشکلات زیادی بر می خورد و…
این شیرازه داستانی شاید تکراری به نظر برسد اما با استفاده از تک تک المان های لازم برای ساخت یک داستان عالی ترکیب شده است و توانسته است داستانی جدید و متفاوت بیافریند که همگان دوباره در برابر شاهکار ناتی داگ سر تعظیم فرود بیاورند. به طور کلی باید گفت بخش داستانی این عنوان بسیار عالی عمل کرده است و به خوبی از پس راضی کردن همگان بر آمده است.
تنها در بیابان| به دنبال یک زندگی
گیم پلی یکی دیگر از فاکتور های بسیار پر اهمیت و زیبا در این سری است. در نسخه سوم تمام عناصر اصلی این گیم پلی یعنی بخش های معمایی و مبارزه و پلتفرمر و گشت و گذار و … و… رعایت شده است. در حقیقت نمی توان گیم پلی نسخه سوم را چیزی کاملا متفاوت با نسخه دوم دانست. اما سازندگان کار هایی بسیار زیاد برای زیباترکردن این گیم پلی انجام داده اند و آن را زیبا و زیباتر کرده اند. اولین قدم آن ها از بین بردن تمام مشکلات بخش گیم پلی نسخه قبلی است. این موضوع باعث می شود که بازیکنان در بخش گیم پلی بازی پرش بلندی را از سوی سازندگان مشاهده کنند و دوباره از تجربه این عنوان لذت کافی را ببرند. یکی از فاکتور های بهبود یافته در این عنوان بخش مبارزات دور و نزدیک است. به طوری که شما در بخش شلیک و تیراندازی و … و… چیزی شبیه به یک شبیه ساز را مشاهده می کنید و از تک تک بخش های مبارزه راضی می شوید. هر مشکلی که در مبارزات نسخه قبلی به چشم می خورد این بار حذف شده است تا برای شما تجربه ای شیرین را رقم بزند. البته باید به این موضوع اشاره کرد که در نسخه سوم یکی از زیباترین بخش های گیم پلی مبارزات نزدیک و یا به عبارت بهتر تن به تن بود که حقیقتا توانست تجربه ای ویژه در این گیم پلی زیبا را رقم بزند.
از مبارزه با اسلحه و مبارزات نزدیک و … و… که بگذریم بازهم گیم پلی این عنوان برای ما نو آوری هایی را داشته است. بخشی که در آن وجود این نوآوری ها کاملا مشخص است بخش طراحی محیط این عنوان است. در این بازی تا اندازه ای بسیار زیاد محیط های مختلف وجود دارد که تجربه بخش بخش گیم پلی در هر کدام از آن ها تجربه ای متفاوت با تجربه قبلی است و این موضوع زمانی به اوج خود می رسد که در بسیاری از بخش های گیم پلی اتفاقاتی تازه و تکرار نشدنی می افتد و باعث می شود که گیم پلی این عنوان هرگز تکراری نشود.
یکی دیگر از بخش های گیم پلی این عنوان بخش مولتی پلیر و آنلاین است که با نقشه های متفاوت و حالت های مختلف خود توانست طرفداران را راضی کند اما حقیقتا تا اندازه لازم هم عالی عمل نکرد.
نسخه سوم سری بازی های آنچارتد در کنار مشکلات کوچکی که داشت بدون شک توانست یک تجربه خیره کننده را در بخش گیم پلی رقم بزند و طرفداران را راضی کند.
از جنس حقیقت
بدون هیچ طارفی باید بگوییم که آنچارتد ۳ در زمان عرضه خود یک انقلاب گرافیکی برای نسل هفتم به شمار می رفت. تک تک صحنه های داخل آن هیچ تفاوتی با حقیقت نداشتند. تکسچر ها برای زمان خود خارق العاده بودند و طراحی چهره ها و حالات هر شخص در زمان ها مختلف نیز دست کمی از حقیقت نداشت. انیمیشن های ساخته شده برای شخصیت ها و تمام بازی واقعا خارق العاده است و کلمه کلیدی بخش گرافیک این عنوان جزییات است! جزییاتی که در تک تک بخش های گرافیک در اوج دیده می شود و همه چیز در این عنوان از جنس حقیقت است.
از نکات دیگری که در بخش گرافیک عالی به نظر می رسد افکت های استفاده شده در محیط بازی است که حقیقتا چشم نواز و عالی است. محیط ها در بازی بسیار گسترده است و در هر بخش بازی بازیکن با یک محیط تازه و یک تجربه جدید رو به رو می شود. برای ساخت تک تک بخش های بازی از موشن کپچر استفاده شده است و این موضوع به طبیعی بودن همه چیز در این عنوان کمک شایانی کرده است. از دیگر قدرت های این بخش بافت های بسیار زیبایی است که در تک تک بخش ها دیده می شود و هر کدام از آن ها در برابر هر چیزی واکنشی بسیار عالی نشان می دهند. شلیک یک گلوله به سمت هر سطح اثر مخصوص به خود را دارد و بازتاب نور نیز از هر سطح به زیبایی خود را نشان می دهد. این واکنش های طبیعی محدود به سطح ها نیست و در چهره و رفتار شخصیت ها نیز در اوج کیفیت دیده می شود.
در حقیقت بخش گرافیک عنوان آنچارتد ۳ کاملا بی نقص است و می تواند تجربه ای بسیار عالی را برای تجربه یک دنیای حقیقی رقم بزند.