ஜ۩۩ஜ گفتگـــــــــــوی آزاد 158(2 )ஜ۩۩ஜ

[~KiAηA~]

حس ترس ندارم اصن|:

نمیدونم چرا|:هر وخ میترسم،میچسبم به داداشم|:

[† αƖιєη †]

هیچی دیگه ..

فکر کردم می تونم برم بخوام ولی دیدم نمی تونم :|

بنا بر این تصمیم گرفتم امشب اصلا نخوابم :|

جنز پارتی :|

[Shadow of Death]

ها ها ها
یبارم تو خیابون با پلاک ۹۱دادیم بغل یه ماشین پسر جوون توش بود فارسی ازش ادرس رستوران پرسیدیم اونم با شوق و ذوق تعریف کرد بدبخنت اونقدم دست و پاشو گم کرده بود که نگو بعد که رفتیم جلو پلاکمونو دید اونقد قهوه ای شده بود که نگو

[∆ MeRzaD ∆]

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
click :|

(:

[~KiAηA~]

کیا تا صب بیدارن؟؟
من تا 6 هستم|:
جنز پارتیه!

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

به شب دسته جمعی بیاید خونه ی ما احضار روح کنیمـ ._. !

فقد شامتونُ یا قبلش خورده باشید یا با خودتون بیارید -_- !

[~KiAηA~]

click :|

(:

دوسدارم یه جن عاشقم شه و بعد ازم خاستگاری کنه^__^
حال میده!
به قول خودت آدرنالین بالاااااااااااااا!

[† αƖιєη †]

دوستم تعریف میکرد :

فامیلشون ی بار خواب دیده حنا بندون جناس :|

و همه جنا میرقصن و به پاها و دستاشون حنا میزنن :|

بعد ترسید یهو از خواب بیدار شد ..

دید رو ناخونایه پاهاش نامرتب حنا زدن :|

اینو که دوستم برام تعریف کرد ..

یکی محکم خوابوندم زیر گوشش v:

[Shadow of Death]

به شب دسته جمعی بیاید خونه ی ما احضار روح کنیمـ ._. !

فقد شامتونُ یا قبلش خورده باشید یا با خودتون بیارید -_- !

ما به نون پنیرم راضییم

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

زن دوباره سخن خود را تکرار نمود ه اضافه کرد که من از نسل جن مومن هستم و

قصد کمک به شما و به نوع انسانها را دارم ، و در همین حال از دیواری که بیرون آمده بود ناپدید شد.

:|||||