25-06-2014، 17:26
سیگار اول صبح یعنی، یا فوق العاده خوشحالی یا اصلاً نخوابیده ای…
::
::
یک نخ…
یک پاکت…
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !
تا خودم نسوزم ، دلم آرام نمی شود …
::
::
از من پرسید: سیگار را ترک نکردی؟
گفتم: نه ، کبریت را ترک کرده ام !
سیگار را با سیگار روشن میکنم…
::
::
می گن یه نخ سیگار آدم و آروم می کنه…
من موندم !! یعنی تو قد سیگارم نبودی…
::
::
مرد بغض نمیکند…
مرد گریه نمیکند…
مرد نمی شِکند…
فقط سیگاری روشن میکند و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد…
::
::
گاهی بی دلیل سیگار میکشیم !
گاهی با کلی دلیل سیگار میکشیم !
سیگاری که کشیدنش دلیل دارد ، مرا دود میکند و خاکستری از من به جا می گذارد !
::
::
سیگارها برایم دو دسته اند :
سیگارهای قبل از دیدنت و سیگارهای پس از رفتنت !
هر دو برایم حس غریبی دارند :
اولی ، به خاطر دلهره ی نیامدنت
و دیگری از ترسِ دیگر ندیدنت . . .
::
::
بی سیگار که می شوم اندکی ، فقط اندکی پول خرج می کنم و دوباره سیگار دارم
اما جوانی ام ، کوه غرورم را خرج کرده ام ، هنوز تو را ندارم . . . !
::
::
اینجا جای یک دوست کم است
از آن دوست هایی که نارو نمیزنند
از آنهایی که وقتی یک سیگار بماند میگویند : بیا دو ترکه بکشیم
از آنهایی که سر هر پیک حرفهای مردانه میزنند . . .
::
::
اینجا روی زمین هیچ چیز عجیب نیست ، حتی اینکه آدم ها “آرزوهایت را مثل سیگار دود میکنند و به آسمان می فرستند …”
::
::
“همیشه می گویی ترک کن این سیگارهای لعنتی را ، به تو قول می دهم که به زودی ترک کنم . . .
این خودِ لعنتی را !”
::
::
با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدن . . . !
::
::
اولین سیگار . . .
اولین پیک . . .
اولین عشق . . .
“هرگز فراموش نمیشه”
::
::
سیگار که نمیکشم هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند . . .
سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد . . .
آخر همه جا به تو می رسم !
با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم . . .
::
::
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است سیگار را میشناسد و بس . . .
همین نزدیکی بود کجاست فندک شکسته ی من ؟
::
::
وای بر من !
دیگری من را سوزاند و من ، سیگار را . . .
::
::
وقتی یه زن سیگار کشید ؛ یعنی دیگه گریه جواب نمیده . . .
و وقتی مردی اشک ریخت بدون کار از سیگار کشیدن گذشته . . .
::
::
اولین باری که عشقم فهمید سیگار میکشم ،مثل بارون بارید…
با گریه قسمم داد “توروخدا دیگه نکش توروخدا ترکش کن” صداش توگوشمه هنوز !
اما من هنوزم که هنوزه دارم میکشم…
آخه چون اونم قسم خورده بود ، که ترکم نکنه ولی رفت…
::
::
سیگار هایم ؛ بوی خون گرفته این روزها…
رگ هایم؛ بوی دود…
::
::
یک نخ…
یک پاکت…
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !
تا خودم نسوزم ، دلم آرام نمی شود …
::
::
از من پرسید: سیگار را ترک نکردی؟
گفتم: نه ، کبریت را ترک کرده ام !
سیگار را با سیگار روشن میکنم…
::
::
می گن یه نخ سیگار آدم و آروم می کنه…
من موندم !! یعنی تو قد سیگارم نبودی…
::
::
مرد بغض نمیکند…
مرد گریه نمیکند…
مرد نمی شِکند…
فقط سیگاری روشن میکند و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد…
::
::
گاهی بی دلیل سیگار میکشیم !
گاهی با کلی دلیل سیگار میکشیم !
سیگاری که کشیدنش دلیل دارد ، مرا دود میکند و خاکستری از من به جا می گذارد !
::
::
سیگارها برایم دو دسته اند :
سیگارهای قبل از دیدنت و سیگارهای پس از رفتنت !
هر دو برایم حس غریبی دارند :
اولی ، به خاطر دلهره ی نیامدنت
و دیگری از ترسِ دیگر ندیدنت . . .
::
::
بی سیگار که می شوم اندکی ، فقط اندکی پول خرج می کنم و دوباره سیگار دارم
اما جوانی ام ، کوه غرورم را خرج کرده ام ، هنوز تو را ندارم . . . !
::
::
اینجا جای یک دوست کم است
از آن دوست هایی که نارو نمیزنند
از آنهایی که وقتی یک سیگار بماند میگویند : بیا دو ترکه بکشیم
از آنهایی که سر هر پیک حرفهای مردانه میزنند . . .
::
::
اینجا روی زمین هیچ چیز عجیب نیست ، حتی اینکه آدم ها “آرزوهایت را مثل سیگار دود میکنند و به آسمان می فرستند …”
::
::
“همیشه می گویی ترک کن این سیگارهای لعنتی را ، به تو قول می دهم که به زودی ترک کنم . . .
این خودِ لعنتی را !”
::
::
با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدن . . . !
::
::
اولین سیگار . . .
اولین پیک . . .
اولین عشق . . .
“هرگز فراموش نمیشه”
::
::
سیگار که نمیکشم هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند . . .
سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد . . .
آخر همه جا به تو می رسم !
با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم . . .
::
::
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است سیگار را میشناسد و بس . . .
همین نزدیکی بود کجاست فندک شکسته ی من ؟
::
::
وای بر من !
دیگری من را سوزاند و من ، سیگار را . . .
::
::
وقتی یه زن سیگار کشید ؛ یعنی دیگه گریه جواب نمیده . . .
و وقتی مردی اشک ریخت بدون کار از سیگار کشیدن گذشته . . .
::
::
اولین باری که عشقم فهمید سیگار میکشم ،مثل بارون بارید…
با گریه قسمم داد “توروخدا دیگه نکش توروخدا ترکش کن” صداش توگوشمه هنوز !
اما من هنوزم که هنوزه دارم میکشم…
آخه چون اونم قسم خورده بود ، که ترکم نکنه ولی رفت…
::
::
سیگار هایم ؛ بوی خون گرفته این روزها…
رگ هایم؛ بوی دود…