19-06-2014، 15:37
ترجمه: بهرنگ رجبی هوشنگ شهابی هر چند استاد روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکاست، اما عمدۀ شهرت و اعتبارش را از کاری میگیرد که سالهای اخیر را به تمامی مشغولش بوده: مقالهنویسی. او که دکترای علوم سیاسی از دانشگاه ییل دارد، در ابتدای کار حرفهایاش، ۲۴ سال پیش، کتابی هم دربارۀ جبهۀ ملی نوشت اما بعد از آن به تدریج سویۀ علایق کاریاش تغییر کرد و رو آورد به نوشتن مقالههایی دربارۀ وجوه سیاسی و اجتماعی پدیدهها و روندهایی که شاید چندان سیاسی یا اجتماعی به نظر نیایند. طیف موضوعاتی که رویشان کار کرده وسیعاند، از جملهشان تأثیر غرب روی فرهنگ غذایی ایران، چرایی استان شدن اردبیل، چگونگی حلال شدن خاویار، تاریخ چوگان، زنان خوانندۀ ایرانی، شناسنامهدار شدن ایرانیان. اطلاعات و دادههای هر کدام از نوشتههایش شگفتآورند و سبک مقالهنویسی و کنار هم چیدن این دادهها را میتوان در زمرۀ بهترین نمونهها در زبان فارسی خواند. این مقاله که در مجله «Iranian Studies» منتشر شده، تاریخ سیاسی فوتبال در ایران و نیز مقالهای که پس از آن در سایت «تاریخ ایرانی» خواهید خواند، دیپلماسی ورزش میان ایالات متحده و ایران، مروری فراگیر کرده بر پیوندهای سیاست و فوتبال طی تاریخی حدوداً ۱۰۰ ساله؛ در اولی بیشتر از تأثیرات سیاست و سیاستگذاریها بر فوتبال میگوید و در دومی نقشی را میکاود که فوتبال در برهههایی در پیشبرد و گشایش کار آچمزماندۀ دیپلماتها داشته. در این روزها که روح فوتبال در جان همه حلول کرده، خواندنشان حتماً لذتی مضاعف دارد.
***
پاییز و زمستان سال ۱۳۷۶ فوتبال ایران سرخط خبرهای دنیا شد. هفتهنامۀ «اکونومیست» در مقالهای دربارۀ اجلاس سران کنفرانس اسلامی که داشت در ایران برگزار میشد، نوشت کمابیش «هر چیزی در ایران میتواند تبدیل به بازی فوتبال سیاسی بشود، از جمله خود فوتبال.»(۱) دلیل این توجه انشعاب سیاسی نیروهای داخل ایران از پی تساوی روز ۸ آذرماه تیم ملی در برابر استرالیا در ملبورن بود که در وضعیتی سخت و خطیر، حضور ایران را در جام جهانی ۱۹۹۸ قطعی کرد. از آن زمان، بازیهای فوتبال مهم بینالمللی اغلب باعث تجمعات خیابانی عظیم جوانان شده. اگر از منظری جهانی به قضیه نگاه کنیم، اینکه فوتبال شور و هیجانی چنین گسترده در ایران برمیانگیزد عجیب نیست. فوتبال بازیای است که در آن اعضای هر تیمی جمعاً میکوشند بخش هر قدر بیشتری از «زمین» طرف دیگر را مال خود کنند و اوج ماجرا هم در تلاشی نمادینشان است برای «فتح» سنگر طرف مقابل از طریق رساندن توپ به گل.(۲) در نتیجه زمین بازی بدل به استعارهای میشود برای رقابت میان جمعیتها، شهرها و ملتها: تأکید فوتبال روی هویتهای جمعی است. شور و هیجانی که این بازی در آمریکای لاتین برمیانگیزد مشهور است: سال ۱۹۶۹ هندوراس و السالوادور حتی «جنگ فوتبال» مختصری هم کردند.(۳)
اما از هر ایرانیای بپرسید، جواب میدهد ورزش ملی ایران کشتی است، رشتهای ورزشی که در مقایسه با یک قرنی که از حضور فوتبال در ایران میگذرد، تاریخش در این کشور بر میگردد به بیشتر از هزار سال قبل. تا پیش از ورود ورزشهای غربی و تربیت بدنی، ورزشهای ایران از یک طرف شامل انواع بازیهای محلی خاص استانهای مختلف(۴) و از طرف دیگر زورآزماییهایی همچون کشتی در زورخانهها میشد.(۵) تنها بازی تیمی مهم بومی چوگان بود که در دورۀ صفویه رونق داشت اما متعاقب بلواهایی که با سرنگونی این خاندان در سدۀ دوازدهم درگرفت، دیگر ازش خبری نبود تا اواخر دورۀ قاجار که بریتانیاییها همچون یک محصول وارداتی خودشان احیایش کردند.(۶) بنابراین نرمشهای بدنی در ایران بیشتر و ذاتاً فردی بوده و همین هم به نظر تجددخواهان ایرانی نشانهای از فردمحوری و نبود روحیۀ همکاریای آمده که معمولاً به «منش ملی» ایرانیها نسبتشان دادهاند،(۷) و سوقشان داده به سمت اینکه در راستای برنامهشان برای تغییر، ورزشهای تیمی را در ایران محبوب و فراگیر کنند. با این حال تا اواسط دهۀ ۱۳۴۰، کشتی آزاد (که یادآور کشتی سنتی ایرانیها است و در نتیجه ایرانیها هم به سهولت و با کمال میل آن را پذیرفتند) محبوبترین ورزش ایرانیها باقی ماند.(۸)بزرگترین اسطورۀ ورزش ایران، غلامرضا تختی، قهرمان همین رشته بود و امروز در ایران، نه فقط سالنهای ورزشی بلکه بسیاری از استادیومهای فوتبال را از روی نام او تختی گذاشتهاند.(۹) کشتی آزاد رشتهای است که ایرانیها از زمان المپیک سال ۱۹۴۸ لندن که نخستین حضورشان در رقابتهای بینالمللی این رشته بود، بیشترین شمار مدال را در آن بُردهاند، اما حتی مقام اولی مسابقات جهانی سال کشتی ۱۹۹۸ هم که در تهران برگزار شد، شور و هیجان خیلی کمتری برانگیخت تا صرف حضور این کشور در مسابقات جام جهانی فوتبال سال ۱۹۹۸: «ناسیونالیسم به اوجش میرسد چون بسیاری آدمها در مقایسه با استعداد فردی، فعالیت جمعی را آزمون واقعیتری برای سنجش روحیۀ یک کشور میدانند.»(۱۰) با توجه به تلاشهای پیگیر در ایران برای پس زدن و سد کردن راه فرهنگ جهانی، محبوبیت گستردۀ فوتبال در ایران نیازمند مقداری توضیح است.
فوتبال با فاصلهای زیاد از دیگر رشتهها، محبوبترین ورزش دنیا است و تلاشهای پژوهشگران برای توضیح و تفسیر منطق این محبوبیت تقریباً یک قرن قدمت دارد.(۱۱) به معنایی خیلی بنیادین، فوتبال تجسم مدرنیته است: «فردمحوری قرن نوزدهمی در حال و هوای حاکم بر باشگاه، جبرانی برای انزوایش یافت: دموکراسی به گونهای مشهود مرزهای میان پسزمینۀ [اجتماعی - اقتصادی] آدمها را کمرنگ میکرد و [انواع تازهای از] بده بستانها محدودیتهایی را برداشتند و پس زدند که فضاهای زیستی بر آدمها تحمیل کرده بودند. محبوبیت یک بازی ورزشی محلی، ملی و بینالمللی که مجال میدهد روحیۀ تهاجمی سرکوب شدۀ مردانه و مهارت فنی در عرصههایی بیضرر بروز یابند که شرکتکنندگان را معقول و معتدل ارضا میکند، که به رشد آئینها و دار و دستههایی «ناسیونالیستی» و «منطقهمحور» راه میدهد بیآنکه پیامدهایی مرگبار داشته باشد، مشخصاً سازگاری بسیار دارد با این دنیای تازه. فوتبال اینچنین بازیای است... فرهنگ فنسالار، کار گروهی را بها میدهد.»(۱۲)
اما شاید این ارزیابی زیادی خوشبینانهای از «بیضرری» تب فوتبال باشد و پیش از آن هم نوشته شده که خشونتهای اوباش فوتبالی بدل به پیشامد هر روزۀ جوامع شود. تحولاتی اجتماعی که به محبوبیت فوتبال در اروپا کمک کردند، در ایران (و در باقی خاورمیانه) هم اتفاق افتادند، فقط دیرتر؛ بنابراین اینکه جایگاه محبوبترین ورزش در ایران کمکم از کشتی به فوتبال منتقل شد، بازتابی است از تغییراتی اجتماعی و سیاسی که در این کشور رخ داده. جالب اینکه این تغییر در ذائقهها چقدر همخوان است با مفهوم دورکیمی گذار از انسجام خودبهخودی به انسجام نظامیافته: کشتی، که در آن همۀ ورزشکارها کاری شبیه همدیگر میکنند، نزدیکی و وابستگی عامدانهای دارد به انسجام خودبهخودی که در آن انسجام حاصل شباهتهای اعضای گروه است، اما فوتبال (و دیگر ورزشهای گروهی) نمونهای است از انسجام نظامیافته، مثلاً انسجام بر پایۀ مکمل بودن اعضا برای همدیگر، مکمل بودنی که تقسیم کار باعثش میشود.(۱۳) کریستین برُمبرگر، مردمشناس فرانسوی که بسیار دربارۀ هم ایران و هم فوتبال نوشته، گفته «فوتبال به کار گروهی، انسجام، تقسیم کار و برنامهریزی جمعی بها میدهد ـ خیلی شبیه دنیای صنعتی که خود فوتبال را خلق کرده»(۱۴)، اما هشدار داده که فوتبال «بر نقش بخت، تقلب و قضاوتی که سرش بحث و جدل باشد، یعنی داور، هم تأکید میکند.»(۱۵)
هدف من در این مقاله نه روایت تاریخ فوتبال ایران است(۱۶) نه مطالعۀ مردمشناسانۀ آن، بلکه میخواهم صرفاً تعامل و اثرات متقابل محبوب شدن فوتبال، تغییرات اجتماعی، جهتگیریهای دولتی و سیاست را تحلیل کنم.
1- The Economist December 13, 1997: 37
2- R.W. Pickford, “Aspects of the Psychology of Games and Sports,” British Journal of Psychology 31 (1941): 255.
برای تحلیلی دربارۀ میزان فراگیری استعارههای نظامی در واژگان و زبان فوتبال، نگاه کنید به:
Rainer Küster, “Kriegsspiele – Militärische Metaphern im Fußballsport,” Zeitschrift für Literaturwissenschaft und Linguistik 28 (1998): 53-70.
همچنین نگاه کنید به:
Christian Bromberger, “Où il est question de guerre, de vie, de mort, de sexe, de I’autre,” chap. 15 in Le Match de foobbll: Ethnologie d’une passion partisane à Marseille, Naples et Turin (Paris, 1995).
۳- برای بحثی در مورد بُعد جنگاورانۀ فوتبال، نگاه کنید به:
Simon Kuper, Footbll against the Enemy (London, 1995).
[ترجمۀ فارسی: سایمون کوپر، فوتبال علیه دشمن، ترجمۀ عادل فردوسیپور (تهران، ۱۳۸۹).
برای دورنمایی جالب از جنگ کوتاه میان السالوادور و هندوراس، نگاه کنید به:
“The Soccer War,” in The Soccer war, trans. William Brand (NewYork, 1990), 157-84.
برای مطالعهای دربارۀ فوتبال در آمریکای لاتین، نگاه کنید به:
Tony Mason, Passion of the People? Football in South American (London, 1995)
۴ـ غلامحسین ملکمحمدی، ورزشهای سنتی، بومی و محلی (تهران، ۱۳۶۴).
5- Philippe Rochard, “The identities of the Iranian Zūrkhanah”, Iranian Studies, volume 35, number 4, Fall 2002.
۶ـ نگاه کنید به:
H. E. Chehabi and Allen Guttmann, “From Iran to all of Asia: The Origin and Diffusion of Polo,” in Sport in Asian Society: Past and Present (London, Forthcoming).
7- Ali Banuazizi, “Iranian ‘National Character’: Acritique of Some Western Perspectives,” in Psychological Dimensions of Near Eastern Studies (Princeton, 1977), 210-39.
۸ـ مثلاً نگاه کنید به:
Curtis Harnack, Persian Lions, Persian Lamb: An American’s Odyssey in Iran (New York, 1965), 121-137.
9- H. E. Chehabi, “Sport and Politics in Iran: The Legend of Gholamreza Takhti,” International Journal of the History of Sport 12 (1995).
اگرچه من کوشیدم این اسطورۀ ورزش ایران را عینی و بیطرفانه تحلیل کنم، سرشت تقدسبخش بعضی منابع مورد استفاده، خودم را هم تا حدی گمراه کرد. برای گزارشی از اینکه مخالفان حکومت ایران چطور این اسطوره را ساختند، نگاه کنید به این روایت یکی از همان مخالفان: مهدی شریف، «از انسان تا اسطوره»، ایرانیان واشنگتن، ۲ (۱۹۹۸).
10- Janet Lever, Soccer Madness (Chicago, 1983), 29.
۱۱ـ مثلاً نگاه کنید به:
G. T. W. Patrick, “The Psychology of Football,” The American Journal of Psychology 14 (1903): 104-117
12- F. J. J. Buytendijk, Le Football: Une etude psychologique (Paris, 1952), 48-49.
۱۳- نگاه کنید به:
Emile Durkheim. The Division of Labor in Society (New York, 1984), 31-87.
14- Christian Bromberger, “Football as world-view and as ritual,” French Cultural Studies 6 (1995): 296.
15- Christian Bromberger, “De quoi parlent les sports? Terrain (1995): 6.
این نوشتۀ برُمبرگر را هم نگاهی بیندازید:
“Football, drame, société,” Sport (150): 12-19.
۱۶- در سالهای اخیر کلی کتاب منتشر شده که تقریباً تک تک بازیهای انجام شده در ایران را ثبت کردهاند. نگاه کنید به: بهرام افراسیابی، سرداران پا به توپ: تاریخ مصور فوتبال در ایران از آغاز تا جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، دو جلد (تهران، ۱۳۷۷)؛ حسین یکتا و محمود نورینژاد، تاریخ فوتبال ایران (تهران، ۱۳۷۸)؛ حمیدرضا صدر، روزی روزگاری فوتبال (تهران، ۱۳۷۹)۹۰- ۱۵؛ مهدی عباسی،فوتبال ایران: تاریخ مستند و مصور (تهران، ۱۳۸۰).