13-06-2014، 17:14
ریما رامینفر با یک بازی روان، قابل باور و ملموس سه سال متمادی نقش هما را در «پایتخت» بازی کرد؛ یک مادر نمونه و یک زن فداکار. شخصیتی که به قول رامینفر خانواده همیشه در اولویت است و منافع خانواده در جهت منافع اوست. بیراه نبود اگر در روز مادر به سراغ این هنرمند برویم و با او گپ بزنیم.
گفتگویی که از الگو بودن شخصیت هما آغاز میشود، با دور بودن رامینفر از خانوادهاش به خاطر پایتخت و اینکه مادر بودن سخت است، ادامه پیدا میکند و با حرف از ورود اسپانسر به سریال و کمرنگ شدن نقش سارا و نیکا و تاثیر نقشها در زندگی شخصی به پایان میرسد
. البته سراغی هم از همسر رامین فر یعنی امیر جعفری میگیریم که مدتی است در تلویزیون دیده نمیشود. مصاحبه تمام شده که رامینفر یاد یک حاشیه میافتد و از فردی گلایه میکند که صفحه جعلی را به نام او در فیسبوک باز کرده و مدیریت میکند؛ فردی که به قول بازیگر نقش هما، انگار دارد جای او زندگی میکند و بهتر است اگر به بازی رامینفر علاقه دارد از این کار دست بکشد.
*انگار شخصیت هما با پخش سه سری از «پایتخت» به نوعی الگو تبدیل شده است. زنی که همراه همسر، دلسوز فرزندان و مایه ثبات و آرامش خانواده است. الگو معرفی کردن او از ابتدا مدنظر قرار داشت یا هما به تدریج سیر تکاملی خود را در فیلمنامه و اجرا طی کرد؟
- زمانی که برای «پایتخت 1» این نقش طراحی میشد ما به این موضوع فکر نمیکردیم اما پارامترهایی برای آن درنظر گرفته و در متن و بازی لحاظ میشد. هما به کلی زنی صبور، با گذشت و عاشق است و من آنچه را که در متن بود دو چندان کردم. از روز اول محسن تنابنده به من میگفت این شخصیت همای سعادتی است که روی شانه نقی نشسته است. با این پیشفرض هر سه فصل سریال نوشته شد.
*معمولا برانگیختن حس همذاتپنداری در مخاطب با ایفای شخصیتهای مثبت دشوارتر به نظر میرسد. شما چطور با این موضوع مواجه شدید؟
- بله. من سعی کردم هما را به شکل باورپذیری بازی کنم. چون اینطور کاراکترها معمولا دافعه ایجاد میکنند. خود من هم اینطور هستم و کسی را که زیاد مثبت است دوست ندارم اما امیدوارم تلاش من برای ایفای باورپذیر نقش مورد قبول واقع شده باشد.
*من که فکر میکنم کاملا موفق بودهاید و هما در عین صبوری و گذشتهایش گاهی صدایش را هم بلند میکرد.
- اصولا اغراق، دافعه ایجاد میکند و شاید این ویژگیها در هما اغراق شده بود. به هرحال ما سعی کردیم روی این خط مانور دهیم. او انسان است و هر انسانی عصبانی میشود اما هما کسی است که هرگز خودش را در اولویت قرار نمیدهد. خانواده برای او ملاک اصلی است.
*خود شما برای موفقیت «پایتخت» در این سه سال مجبور شدهاید زمانی اولویت را به کار بدهید و آیین پسرتان هم که گویا حسابی از دوریتان خسته شده است.
- کار برای من به عنوان یک مادر سخت بود و چند سال زمستان را در کنار خانوادهام نبود. بدون تردید سخت بود.
سال تحویل که پیش خانواده بودید؟
- سال گذشته نبودم. ما لحظه تحویل سال در جزیره قشم کار میکردیم و پیششان نبودم اما امسال چرا.
*حتما در آن لحظه آرزوهای زیادی کردید.
- معمولا خیلی آرزوها کلی هستند و نمیتوانم آرزوی ویژهای را نام ببرم. معمولا همانهایی است که همه آرزویش را دارند، سلامتی و آرامش و امنیت.
*انگار دیگر قرار نیست «پایتخت4» ساخته شود.
- من تابع یک گروه هستم و اگر آقای مقدم نخواهد پایتخت را ادامه بدهد ما هم تبعیت میکنیم.
*خود آقای مقدم که گویا دیگر نمیخواهد پایتخت را ادامه بدهد. گرچه از این مجموعه تا قسمت آخر مجموعه سوم هم استقبال شده است.
- بلافاصله بعد از اینکه قسمت آخر پخش شد من پیغامهای زیادی داشتم که همین الان دلمان برایتان تنگ شد، خواهش میکنیم باز هم پایتخت بسازید اما من فکر میکنم لطمههایی که سازندگان دیدهاند و برخی انتقادات آنقدر تلخ و گزنده بوده که گروه عطای این کار را به لقایش ببخشند.
*جدا از این موضوع، مسائلی چون مشکلات مالی سازمان و باز شدن پای اسپانسر به سریال شاید اتفاقاتی باشد که خود گروه هم دوستش نداشته باشند.
- من فکر میکنم دو سال است که اکثر کارها اسپانسر دارند اما چون «پایتخت» مخاطبان زیادی دارد این موضوع بیش از حد به چشم آمده است.
*آخر این موضوع در قصه هم تنیده شده است.
- این بهتر نیست؟ وقتی این موضوع با قصه تنیده میشود باورپذیریاش هم بالاتر میرود و مخاطب قبول میکند ارسطو دارد برای یک شرکت کار میکند و اینکه چرا روی کامیونش آرمی حک شده یا دیگر مسائل باورپذیرتر میشود تا اینکه صرفا تبلیغ داشته باشیم.
گفتگویی که از الگو بودن شخصیت هما آغاز میشود، با دور بودن رامینفر از خانوادهاش به خاطر پایتخت و اینکه مادر بودن سخت است، ادامه پیدا میکند و با حرف از ورود اسپانسر به سریال و کمرنگ شدن نقش سارا و نیکا و تاثیر نقشها در زندگی شخصی به پایان میرسد
. البته سراغی هم از همسر رامین فر یعنی امیر جعفری میگیریم که مدتی است در تلویزیون دیده نمیشود. مصاحبه تمام شده که رامینفر یاد یک حاشیه میافتد و از فردی گلایه میکند که صفحه جعلی را به نام او در فیسبوک باز کرده و مدیریت میکند؛ فردی که به قول بازیگر نقش هما، انگار دارد جای او زندگی میکند و بهتر است اگر به بازی رامینفر علاقه دارد از این کار دست بکشد.
*انگار شخصیت هما با پخش سه سری از «پایتخت» به نوعی الگو تبدیل شده است. زنی که همراه همسر، دلسوز فرزندان و مایه ثبات و آرامش خانواده است. الگو معرفی کردن او از ابتدا مدنظر قرار داشت یا هما به تدریج سیر تکاملی خود را در فیلمنامه و اجرا طی کرد؟
- زمانی که برای «پایتخت 1» این نقش طراحی میشد ما به این موضوع فکر نمیکردیم اما پارامترهایی برای آن درنظر گرفته و در متن و بازی لحاظ میشد. هما به کلی زنی صبور، با گذشت و عاشق است و من آنچه را که در متن بود دو چندان کردم. از روز اول محسن تنابنده به من میگفت این شخصیت همای سعادتی است که روی شانه نقی نشسته است. با این پیشفرض هر سه فصل سریال نوشته شد.
*معمولا برانگیختن حس همذاتپنداری در مخاطب با ایفای شخصیتهای مثبت دشوارتر به نظر میرسد. شما چطور با این موضوع مواجه شدید؟
- بله. من سعی کردم هما را به شکل باورپذیری بازی کنم. چون اینطور کاراکترها معمولا دافعه ایجاد میکنند. خود من هم اینطور هستم و کسی را که زیاد مثبت است دوست ندارم اما امیدوارم تلاش من برای ایفای باورپذیر نقش مورد قبول واقع شده باشد.
*من که فکر میکنم کاملا موفق بودهاید و هما در عین صبوری و گذشتهایش گاهی صدایش را هم بلند میکرد.
- اصولا اغراق، دافعه ایجاد میکند و شاید این ویژگیها در هما اغراق شده بود. به هرحال ما سعی کردیم روی این خط مانور دهیم. او انسان است و هر انسانی عصبانی میشود اما هما کسی است که هرگز خودش را در اولویت قرار نمیدهد. خانواده برای او ملاک اصلی است.
*خود شما برای موفقیت «پایتخت» در این سه سال مجبور شدهاید زمانی اولویت را به کار بدهید و آیین پسرتان هم که گویا حسابی از دوریتان خسته شده است.
- کار برای من به عنوان یک مادر سخت بود و چند سال زمستان را در کنار خانوادهام نبود. بدون تردید سخت بود.
سال تحویل که پیش خانواده بودید؟
- سال گذشته نبودم. ما لحظه تحویل سال در جزیره قشم کار میکردیم و پیششان نبودم اما امسال چرا.
*حتما در آن لحظه آرزوهای زیادی کردید.
- معمولا خیلی آرزوها کلی هستند و نمیتوانم آرزوی ویژهای را نام ببرم. معمولا همانهایی است که همه آرزویش را دارند، سلامتی و آرامش و امنیت.
*انگار دیگر قرار نیست «پایتخت4» ساخته شود.
- من تابع یک گروه هستم و اگر آقای مقدم نخواهد پایتخت را ادامه بدهد ما هم تبعیت میکنیم.
*خود آقای مقدم که گویا دیگر نمیخواهد پایتخت را ادامه بدهد. گرچه از این مجموعه تا قسمت آخر مجموعه سوم هم استقبال شده است.
- بلافاصله بعد از اینکه قسمت آخر پخش شد من پیغامهای زیادی داشتم که همین الان دلمان برایتان تنگ شد، خواهش میکنیم باز هم پایتخت بسازید اما من فکر میکنم لطمههایی که سازندگان دیدهاند و برخی انتقادات آنقدر تلخ و گزنده بوده که گروه عطای این کار را به لقایش ببخشند.
*جدا از این موضوع، مسائلی چون مشکلات مالی سازمان و باز شدن پای اسپانسر به سریال شاید اتفاقاتی باشد که خود گروه هم دوستش نداشته باشند.
- من فکر میکنم دو سال است که اکثر کارها اسپانسر دارند اما چون «پایتخت» مخاطبان زیادی دارد این موضوع بیش از حد به چشم آمده است.
*آخر این موضوع در قصه هم تنیده شده است.
- این بهتر نیست؟ وقتی این موضوع با قصه تنیده میشود باورپذیریاش هم بالاتر میرود و مخاطب قبول میکند ارسطو دارد برای یک شرکت کار میکند و اینکه چرا روی کامیونش آرمی حک شده یا دیگر مسائل باورپذیرتر میشود تا اینکه صرفا تبلیغ داشته باشیم.