امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1

#1
از نوشتار های خودم در نازی سنتر


جنگ با انگلیس و فرانسه

پس از اینکه المان نازی با دلایلی منطقی به لهستان حمله کرد و قسمت های المانی نشین انرا پس گرفت فرانسه و انگلیس و چند کشور کوچک دیگر به این کشور اعلام جنگ دادند هیتلر بارها به انگلستان و فرانسه پیام صلح داد و لی انگلیس و فرانسه به خاطر اوضاع بد اقتصادی که داشتند و ترس از پیشرفته تر شدن اقتصاد المان و از دست دادن سلطه خود در جهان بیشتر خواستار جنگ بودند المان حتی میخواست به ظهور دوباره لهستانی جدید نیز رضایت دهد ولی انگلیس نپذیرفت المان حتی رودلف هس بدون اجازه هیتلر به انگلیس رفت تا صلح برقرار کند ولی او را به زندان افکندن و او اخر در زندان مرد و حتی به قبر بدبخت رحم نکردند(واقعا تاسف اور است) هیتلر حتی به لوفت وافه دستور داد طی عملیاتی روی سر مردم انگلستان پیام صلح بریزند ولی انگلیسی ها مغرور تر از اینها بودند


پس از ان انگلیس میخواست از طریق نروژ و دانمارک از شمال به المان نازی حمله ببرد ولی ارتش مقتدر المان پیشدستی کرد و دانمارک همکاری با المان را پذیرفت ولی نروژ مقاومت کرد و فتح شد و انگلیس شکست خورد در این میان در سال 1940 المان از طریق بلژیک و هلند که عملا طرفدار متفقین بودند به فرانسه حمله برد وانجار را تصرف کرد تا وقتی که فرانسه تسلیم شد بنابراین قسمت کوچکی از فرانسه تحت نام دولت ویشی تحت فرماندهی مارشا پتن باقی ماند در این هنگام چرچیل در انگلیس به قدرت رسید و وحشیانه شهر های المان را بمباران کرد هیتلر که تا ان موقع مواضع نظامی را بمباران میکرد شروع به بمباران لندن کرد و.....


دلایل حمله به یونان و یوگسلاوی

ایتالیا متحد المان به دلیل نفوذ انگلیسی ها به یونان به این کشور حمله برد و شکست خورد هیتلر به کمک او شتافت و با وجود اینکه با مقاومت شدید یونانی ها مواجهه شد این کشور را تصرف کرد

در یوگسلاوی نیز حکومتی کمونیستی روی کار امه بود و مرتب به ازار المانی های مقیم یوگسلاوی میپرداخت وهمچنین به دژی ضد المانی برای متفقین تبدیل شده بودبرای همین این کشور نیز تصرف شد در ادامه جنگ در بالکان و شمال افریقا برای بیرون راندن انگلیسی ها انجام شد که با همکاری اعراب پیش میرفت که زیاد وارد بحثش نمیشیم



قبل از جنگ پیمانی بین شوروی و المان نازی بسته شد که طبق ان لهستان بین این دوکشور تقسیم میشد و این دو کشور طبق قرارداد تا ده سال به یکدیگر حمله نمیکردند

ولی شوروی با تحرکاتی در بین مرز های المان و شوروی میکرد نشان میداد که زیاد به ان قرار داد پایبند نیست مثلا بعضی از مناطقی که طبق ان قرارداد متعلق به المان بود را تصرف کرد و برای نزدیک شدن به مرز های المان به فنلاند حمله کرد و هنگامی که المان میخواست به انگلستان حمله کند از شوروی کمک خواست و طبق ان میخواست نصف انگلستان را به شوروی بدهد ولی استالین قبول نکرد

از طرفی تاریخدانانی از جمله سورووف روسی یا هومفان المانی معتقدند دقیقا همان روزی که هیتلر دستور عملیات بارباروسا را تنظیم کرد در واقع شوروی قصد حمله به المان را داشته و دقیقا هیتلر پیشدستی کرده و از دیگر نشانه های ان این است که خلبانان المانی میگفتند که مقدار بسیار بسیار زیادی سرباز در پشت جبهه شوروی موضعه گرفته بودند(از جمله اولریخ رودل)و اماده جنگ بودند


در مورد حمله به شوروي اين جمله ي معروف هيتلررا باید در نظر داشت

((من هنگامي كه ميبينم فردي اسلحه اش را دارد به سمت من نشانه ميرود،منتظر نميمانم تا او به قلب من شليك كند!من ترجيح ميدهم تا در چكاندن ماشه نفر اول باشم.))
در حالي كه بريتانيا از غرب فشار مياورد و امريكا نيز مدام كارشكني ميكرد نيروهايي در مرز اروپاي شرقي با اروپاي مركزي از طرف اتحاد شوروي در حال استقرار بودن و پايگاه هاي نظامي در شرق اروپا مدام داير ميشد.شوروي داشت شمال شرقي اروپا رو ميبلعيد و ميل به اروپاي مركزي داشت.
هيتلر به دلايل سياسي سكوت اختيار كرد.هيتلر در بمباران غير نظاميان توسط بريتانيا هم ساكت موند.روي هم رفته چهار ماه سكوت كرد و بعد خونش به جوش اومد.
اما داشتم در مورد شوروي ميگفتم.هيتلر ساكت ميموند تا نظر استالين نسبت به آلمان تغيير نكنه.شوروي ماده ي خام داشت و آلمان تكنولوژي و آلمان به شوروي تكنولوژي ميداد و از او ماده ي خام ميگرفت.بعد از اون هم كه جنگ شد خوب مواد رو از متصرفات خودش به دست آورد.متصرفات آلمان در فرانسه(كه در اصل قبل ج ج 2 متعلق به آلمان بود و فرانسه با نامردي تحت پيمان لوكانو اون رو گرفت)چشمگير بودن.
داشتم ميگفتم...
اما بعد از اون شوروي داشت غير قابل كنترل ميشد.هيتلر باز هم سكوت كرد و تا اينكه مولوتف اومد به برلين و چهار درخواست وقيحانه كرد كه هيتلر جنگ رو ترجيح داد...
1)درخواست اول مال فنلاند بود و روسيه قصد تصرف فنلاند رو داشت كه آلمان قبول نكرد
2)درخواست دوم مربوط به روماني بود كه روسيه هم به آن مشكوك بود و هم ميل به بلعيدنش داشت
3)سومين درخواست تصرف بلغارستان به معناي از دست دادن ايستونيا،لاتويا و ليتهانيا براي آلمان بود!
4)چهارمين هم استقرار شوروي در داردانل بود
و نهايتا راه گفته نشده جنگ آلمان با شوروي بود!


با این حال عده زیادی از فرماندهان نظامی از جمله ویلیهام کایتل با این نبرد موفق نبودند و با ز شدن دوجبهه را برای المان وحشتناک تلقی میکردند

با این همه المان در سال 1941 به شوروی حمله برد از انجا که من نمیخواهم به شرح وقایع جنگ بپردازم همین را فقط میگویم که در دو سال اول جنگ المان ها به سرعت پیشرفتند و به قفقاز و استالینگراد رسیدند ولی با تصرف ایران توسط متفقین و شروع سرما و باز شدن جبهه در نرماندی و بمباران کار خانه های المان همه چیز برعکس شد و برلین تصرف شد لازم به ذکر است به دلیل قحطی که متنفقین در ایران به وجود اوردد 5 میلیون ایرانی مردند

المان در سال 1941 به امریکا اعلام جنگ داد که خود هیتلر در این مورد بهتر از من توضیح داده است



رئیس جمهور آمریکا, آقای روزولت همواره از نفوذ و قدرت خود در راه ایجاد جنگ و مناقشه بین ملت ها استفاده کرده و مهمتر از آن, او همواره سعی کرده که به هر نحوی جلوی حل شدن این کشمکش ها را به صورت صلح آمیز بگیرد.
این آقا همواره در سال های گذشته به دنبال کشمکش های سیاسی در کشورهای دنیا, ترجیها اروپا بوده تا بتواند با دخالت سیاسی در این کشور ها توجه مردم را از اوضاع نابه سامان اقتصادی کشورش به خارج از خاک امریکا معتوف کند.
این اقدام های آقای روزولت مخصوصاً در رابطه با رایش آلمان بسیار نا معقول بوده است.


این موضوع از زمانی آغاز شد که ایشان در سخنرانی خود در سال 1937 در شیکاگو که اتفاقاً تبدیل به سخنرانی مشهوری هم شد در آن به طور آشکارا و سیستماتیک, ملت آمریکا را بر ضد ملت آلمان تحریک کرد . او تهدید کرد که میخواهد نوعی قرنطینه بر علیه دولت های به اصطلاح تمامیت طلب برپا کند. در ادامه ی همین صحبت های جناب روزولت که در حال پاشیدن بذر نفرت بین ملت ها بود, او یک بیانیه جنجال بر انگیز دیگر در سال 1938 داد و بلافاصله بعد از آن سفیر خود را از برلین به واشنگتن فرا خواند. از آن موقع تا به این لحظه که من دارم با شما صحبت میکنم, ما روابط دیپلماتیک خود را از طریق کاردار های خود به لطف جناب رزولت ادامه داده ایم و نتوانسته ایم به طور رسمی با آمریکا ارتباط دیپلماتیک برقرار کنیم.
اگر بخواهم دقیق باشم, او از سال 1938 شروع به کارشکنی و تخریب روابط بین دول اروپا کرد تا از ایجاد هرگونه صلح بین کشورهای قاره ی اروپا جلوگیری کند. در سخنرانی هایی که برای عموم مردم انجام میداد همواره صحبت از صلح و برادری بین کشور ها میکرد در حالی که در همان لحظه تمام کشور هایی را که به دنبال راه حلی صلح جویانه بودند را تهدید به تحریم اقتصادی میکرد!. جناب روزولت همچنان به تحریکات خود ادامه داد تا جایی که او در سال 1939 در کنگره ی آمریکا رسما اعلام کرد که او حاضر است تا به هر شکل ممکن, حتی اگر جنگ هم لازم باشد, جلوی دولت های به قول ایشان تمامیت خواه را بگیرد. او همواره ادعا میکرد که دولت های دیگر در تلاشند که در روابط داخلی آمریکا دخالت کنند و در عین حال حمایت همه جانبه ی خود را از دکترین مونرو(دخالت نکردن در امور سیاسی کشورها) اعلام میکرد . در ادامه از مارچ 1939 او شروع به سخنرانی کردن در باره ی مسائل داخلی اروپا کرد که هیچ گونه ارتباطی به رئیس جمهور امریکا, کشوری که در قاره ی آمریکا است نداشت زیرا اول از همه, او اصلاً این مشکلات داخلی بین کشور ها در قاره ی اروپا را به عنوان رئیس جمهور آمریکا درک نمیکند, زیرا او متعلق به این قاره نیست ثانیاً حتی اگر بگوییم که ایشان به طور کامل میتواند اوضاع اروپا را درک کند, او همانقدر اجازه دارد که در رابطه با این مسائل نظر بدهد که آلمان میتواند در باره ی اوضاع امریکای جنوبی نظر دهد.
جناب روزلت حتی فرا تر از این رفت و برخلاف قوانین بین المللی تصمیم گرفت که کشوری را که ایشان دولتش را دوست ندارد به رسمیت نشناسد, وجود دولت های تازه تاسیس شده را قبول نکند و نه تنها سفیر های دولت های سابق این کشور ها را از کشورش بیرون نکند, بلکه آن ها را نماینده ی قانونی این کشورها بخواند!
این قضایا تا جایی ادامه پیدا کردند که آقای روزولت با این نمایندگان غیر قانونی قراردادهایی امضا کرد که طبق آن ها به خود اجازه داد که سرزمین های خارجی را به ااشغال خود در آورد (اشاره به دو جزیره ی گرینلند و ایسلند در شمال غربی اروپا)
در 15 آپریل 1939 روزولت آن درخواست مشهور خود را از من و دوچه (موسولینی ) کرد که این درخواست نشانه ای از فقر ایشان در آگاهی از جغرافیای سیاسی به همراه تکبر و خود بزرگ بینی آمریکایی ایشان را نشان میداد .



او از ما خواست که قرارداد عدم تجاوز با کشورهایی ببندیم که دیگر وجود خارجی نداشتند و یا تحت حمایت مستقیم فرانسه و انگلیس دو متحد جناب روزولت بودند. شما معاونان و وزیران من که در اینجا حاضر هستید به یاد دارید که بنده در تاریخ 28 آپریل 1939 به طور کاملاً محترمانه جوابی مستقیم به این آقای محترم و البته مزاحم, جناب روزولت دادم که حداقل باعث شد پرحرفی های ایشان برای چندماهی قطع شود. اما خوب خانم محترم ایشان, الانر روزولت جای همسر خود را گرفتند و ایشان در آخرین صحبت خود اعلام کرده اند که به هیچ وجه حاضر نیست که در کشوری مثل کشور ما و با قوانین حاکم بر این کشور زندگی کند. خوب این مساله برای ما قابل درک است که ایشان به هیچ وجه حاضر به زندگی در همچین کشوری نیست, کشوری که در آن هر کسی به شکل شرافتمندانه ای کار میکند و خبری از شیادی و کلاهبرداری کاپیتالیستی در آن نیست. به حق که زندگی در چنین کشوری باید برای خانم رزولت دشوار و تحمل ناپذیر باشد!
بعد از گذشت چند ماه بار دیگر نوبت خود جناب روزولت شد که بار دیگر به صحنه بیاید و در 4 نووامبر 1939, در یک اقدام عجیب, تمامی قرارداد های بی طرفی خود را لغو و شروع به فروش سلاح به شکل یک طرفه به دشمنان آلمان کرد. در همان ماه, او یک گروه کوچک از لهستانی های مهاجر به آمریکا را به عنوان دولت در تبعید لهستان به رسمیت شناخت. بعد از آن در تاریخ 9 آپریل 1940, او تمام دارایی های نروژ و دانمارک را به این بهانه ی دروغین که میخواهد از افتادن این کشور ها در دست آلمان جلوگیری کند مسدود کرد در حالی که به خوبی میدانست که آلمان هیچ گونه دخالتی در باره ی مسائل مالی دولت دانمارک یا نروژ نکرده است. در کنار دیگر دولت های در تبعیدی که روزولت در آمریکا برای کشورهای اروپا به رسمیت شناخته بود, تصمیم گرفت که یک دولت در تبعید هم برای کشور نروژ به رسمیت بشناسد. در 15 می 1940, نوبت به دو کشور دانمارک و بلژیک رسید و جناب رزولت دو دولت در تبعید را هم برای این دو کشور به رسمیت شناخت و در همان موقع, تمامی دارایی این دو کشور را در خاک آمریکا مسدود کرد. ایشان چهره ی واقعی خود را در تلگرام خود در 15 جون 1940 به نخست وزیر فرانسه پاول رینولد نشان داد. او اعلام کرد که حاضر است کمک های خود به فرانسه را دو برابر کند در صورتی که فرانسه در جنگ با آلمان باقی بماند . آقای روزولت برای اینکه بتواند جنگ را ادامه دهد و از توقف آن جلوگیری کند, اعلام کرد که او هیچ کدام از اراضی که دولت آلمان به خاک خود الحاق کرده, اراضی که در واقع از خاک آلمان دزدیده شده بودند و خود رزولت از این موضوع به خوبی آگاه است, به رسمیت نمی شناسد. من فکر نمیکنم که نیازی باشد که تکرار کنم دولت آلمان چه در حال حاضر و چه در آینده, برایش هیچ اهمیتی ندارد که رئیس جمهور آمریکا مرزهای سیاسی در اروپا را به رسمیت بشناسد یا خیر! من این مثال را میزنم که نمونه ی خوبی از تلاش سیستماتیک این آقا برای تحریک کشور های اروپا است : او همواره از صلح صحبت میکند اما در عمل تنها در تلاش است تا آتش این نزاع ها را شعله ور تر کند. آقای روزولت الان از این میترسد که اگر در اروپا صلح برقرار شود, بیلیونها دلار ولخرجیهای ایشان در تجهیز ارتش همگی تبدیل به یک حرکت غیر قابل توجیه می شود زیرا روشن می شود که هیچ کشوری قصد حمله به آمریکا را نداشته و ندارد. در 17 جون 1940, رئیس جمهور امریکا, تمامی دارایی فرانسه در آمریکا را مسدود کرد تا به قول خودش از رسیدن آنها به آلمان جلوگیری کند اما همه میدانیم که در واقعیت او با این کارش به دنبال تمامی طلاهایی بود که دولت فرانسه از کاسابلانکا به وسیله ی کشتی های آمریکایی به آمریکا آورده بود. در جولای 1940, روزولت بیش از پیش شروع به تحریک کردن آلمان کرد. او ابتدا اجازه داد که شهروندان آمریکایی وارد ارتش هوایی انگلستان بشوند و برای این کشور بجنگند و بعد از آن او شروع به آوردن کارمندان نیروی ارتش هوایی انگلیس به آمریکا برای آموزش کرد. در آگوست 1940, قرارداد بین ارتش آمریکا و کانادا امضا شد که بر اساس آن کانادا از سیاست*های نظامی آمریکا پیروی خواهد کرد. برای اینکه او حداقل این قرارداد بین ارتش آمریکا و کانادا را تا حدی قابل تحمل جلوه دهد, به مانند یک شخص پارانوید شروع به درست کردن بحران های خیالی کرد که در آنها آمریکا در خطر جدی حمله ی متجاوزین خارجی قرار داشت. او شروع به کنسل کردن سفرهایش کرد. او به شهر های مختلف میرفت و بلافاصله به شکل ناگهانی به واشنگتن بر میگشت تا به قول خودش نشان دهد که اوضاع تا چه حد جدی و خطرناک است و او تا چه حد مشغول حل این بحران ها است. او دخالت های مستقیم خودش را ادامه داد تا جایی که در سپتامبر 1940, 50 ناوشکن دریایی ارتش آمریکا را به ناوگان انگلیس داد و در عوض آن, تمامی متصرفات انگلستان را در شمال آمریکا شامل پایگاه های نظامی را در اختیار خودش گرفت.
نسل های آینده با مشاهده ی تاریخ, میزان نفرت و کینه*ای را که جناب رزولت بر علیه ملت سوسیالیست آلمان برپا کرد را خواهند دید...

جناب روزولت با استفاده از نفوذشان, شروع به کمک کردن به کشورهای شوروی, بریتانیا, چین و فرانسه ی آزاد ( ویشی) کرد زیرا طبق عقیده ایشان این کشورها دارای اهمیت زیادی برای ایالات متحده بودند و برای مقابله به آلمان, کمک رسانی نظامی به این کشورها ضروری است. بعد از اینکه ایشان مشاهده کردند که آلمان به هیچ کدام از بی نزاکتی ها و حرکات تند خویانه ی دولت آمریکا جوابی نمیدهد, پای خود را در مارچ 1941 یک قدم فرا تر گذاشتند. در 19 دسامبر 1939,زمانی که هنوز آتش جنگ آنچنان شعله*ور نشده بود, یکی از ناوهای آمریکایی, ( ناو توسکالوسا) کشتی مسافر بری کلومبس آلمان را با تمام مسافرانش که در حال سفر بودند به کشتی های جنگی انگلستان تحویل داد. در همان روز, ارتش آمریکا یکی از کشتی*های تجاری آلمان را نیز در اختیار گرفت و آن را به نیروی دریایی انگلستان تحویل داد. در 27 نوامبر 1040, بار دیگر بر خلاف قرارداد های بین*المللی, ناو های آمریکایی ریپورت موقعیت کشتی*های تجاری آلمانی را به نیروهای دشمن آلمان دادند. در 20 جون 1940, آقای روزولت محدودیت*هایی برای رفت آمد کشتی*های تجاری بعضی کشور ها از جمله آلمان در کانال*های تحت کنترل آمریکا تصویب کرد که این کار کاملاً بر خلاف قوانین بین*المللی بود که ایشان همواره ادعای پیروی از آن ها را دارد. در نوامبر 1940 او به کشتی*های نیروی دریایی امریکا اجازه داد که کشتی*های تجاری آلمان را تعقیب کنند و در نتیجه ی این کار, کشتیهای المانی مجبور به عقب نشینی به آلمان شدند تا در دام نیروهای انگلیسی نیفتند. در 13 اپریل 1941, کشتی*های آمریکایی به خود اجازه دادند تا از دریای سرخ عبور کرده و به نیروهای بریتانیا که در خاورمیانه در حال جنگ با قوای آلمان بودند کمک رسانی کنند. در همان موقع, تمامی کشتی*های آلمانی که در کانال*های تحت کنترل آمریکا قرار داشتند توقیف و مسادره شدند.



شهروندان آلمانی در آمریکا, به بدترین شکل ممکن برخورد شد. آن*ها به نقاط خاصی در هر شهر فرستاده شده و مجبور شدند که در آن مناطق زندگی کنند, اجازه ی سفر به بیرون از منطقه ی تعیین شده را نداشتند و دولت جناب روزولت انواع بی احترامی ها را به شهروندان رایش کردند که به هیچ وجه قابل تحمل نیست. در ادامه دو افسر آلمانی که از چنگ نیروهای کانادایی فرار کرده بودند(کانادا در آن زمان کشوری مستقل نبود بلکه قسمتی از بریتانیا به حساب می آمد, در نتیجه با آلمان در جنگ بود) و به آمریکا پناه آورده بودند به دولت کانادا برگردانده شدند, کاری که کاملاً بر خلاف قوانین بین*المللی است زیرا آمریکا هنوز وارد جنگ نشده بود. توجه کنید که در تمام این مدت, کشور آمریکا ادعا میکرد که در این جنگ کشوری بی*طرف است!
در 27 مارچ 1941, همین رئیس جمهوری که ادعا میکرد با هرگونه تجاوز و جنگ مخالف است, حمایت خود از دوسان سیموویچ که حکومت قانونی یوگوسلاوی را بعد از یک کوتدا سرنگون کرده بود و در کشور حکومت نظامی راه انداخته بود, اعلام کرد. چند ماه قبل, جناب روزولت, رئیس سازمان اطلاعات آمریکا ( دفتر خدمات استراتژیک که بعد از جنگ به نام سیا شهرت یافت ) آقای دنوان که شخصی فرعی در ساختار قدرتی آمریکا به شمار می رود را به منطقه ی بالکان فرستاد تا بلکه بتواند شورشهایی بر علیه آلمان و ایتالیا در بلگراد ( یوگوسلاوی ) و سوفیه ( بلغارستان ) ترتیب دهد, اما طبق معمول این تلاش هم نتیجه*ای در بر نداشت! زمانی که این ترفند هم نتیجه*ای نداد, روزولت به دو دولت یوگوسلاویی و یونان پیشنهاد کمک نظامی کرد و طبق معمول, بعد از مدتی مهاجران یونانی و یوگوسلاو ساکن آمریکا را به عنوان دولت در تبعید به رسمیت شناخت و بعد از آن به مانند دفعات گذشته, تمامی دارایی*های یونان و یوگوسلاوی در خاک آمریکا را مسدود کرد به این بهانه که از در اختیار افتادن آن*ها به آلمان جلوگیری کند.... . از اپریل 1941, کشتی*های آمریکایی شروع به گشت در اقیانوس اطلس کردند و کشتی*های آلمانی را تحت نظر قرار دادند و ریپورت آن*ها را به نیروی دریایی انگلیس دادند. در 26 اپریل همان سال, روزولت 20 کشتی گشتی آمریکایی را به نیروی دریایی انگلستان داد و دولتش کشتی*های آسیب دیده ی انگلستان را به آمریکا برده و برای آنها تعمیر میکرد. در 12 ماه می, کشتی*های نروژی که در اختیار نیروری دریایی انگلستان بودند به آمریکا برده شدند و مجهز به جنگ آلات شدند و به نیروی دریایی انگلستان پس داده شدند که بار دیگر می بینید که ایشان قوانین بین*المللی که خود او از تصویب کنندگان و حامیانش بود را به چه شکلی زیر پا گذاشت. در ابتدای ماه جون, سربازان آمریکایی به گرینلند ( بخشی از خاک دانمارک در شمال غربی اروپا در نزدیکی کانادا قرار دارد) یورش بردند و شروع به ساختن پایگاه های نظامی در این منطقه کردند و در 9 جون, نیروهای آمریکایی برای اولین بار با دستور جناب روزولت به طور مستقیم یکی از زیر دریایی های آلمانی که در اطراف گرینلند قرار داشت را مورد حلمه قرار دادند. چند روز بعد از این اتفاق, نه تنها دولت آقای روزولت از کشور آلمان عذر خواهی نکرد, بلکه ابتدا تمام دارایی*های آلمان در آمریکا را مسدود کرد و سپس دیپلمات های باقی*مانده ی آلمانی در خاک آمریکا را نیز از این کشور اخراج کرد و خواستار بسته شدن سفارت آلمان در آمریکا شد. او همینطور خواستار بسته شدن دفاتر خبرگزاری , خط راه آهن و کتابخانه های آلمانی در آمریکا شد و اعلام کرد که هر شرکت یا دفتر مرتبط به دولت آلمان باید در اولین فرصت بسته شود. همینطور که در ابتدای این سخنرانی گفتم, ایشان در 6 و 7 جولای, کشور ایسلند را که در منطقه ی تحت کنترل نظامی آلمان قرار داشت را آشغال کرد. با این حرکت, جناب رزولت امیدوار بود که اولاً بتواند بالاخره آلمان را مجبور کند که به آمریکا اعلان جنگ دهد, و ثانیاً قدرت و نفوذ زیردریایی های آلمان را تا حدودی بکاهد.



در همین موقع, روزولت شروع به کمک رسانی نظامی به شوروی کرد و چند روز بعد, رئیس نیروهای دریایی امریکا, فرانک ناکس, ناگهان اعلام کرد که طبق دستور رئیس جمهور, او باید بر علیه کشتی*های جنگی نیروهای محور وارد جنگ شود. در 4 سپتامبر, نیروی دریایی آمریکا با کمک نیروی هوایی انگلستان شروع به انجام مانور های نظامی مشترک بر علیه زیر دریایی های آلمانی در اقیانوس اطلس کردند. پنج روز بعد, یکی از زیر دریایی های آلمانی, کاروان دریایی انگلیسی را به همراه گارد محافظ آمریکایی در اقیانوس اطلس رویت کرد. در 11 سپتامبر 1941, آقای روزولت در سخنرانی خود به طور کاملاً روشن اعلام کرد که دستور آتش گشودن بر روی کشتیهای نیروهای محور را داده است و در 29 سپتامبر برای بار دوم, نیروهای آمریکایی در اطراف گرینلند بار دیگر یک زیر دریایی آلمانی را مورد حمله قرار دادند. در 17 اکتبر همان سال, یکی از ناو شکن های آمریکایی که در حال اسکورت کردن کشتی*های انگلیسی بود به زیردریایی آلمانی حمله و به آن آسیب جدی رساند و در 6 نوامبر, نیروی دریایی آمریکا کشتی آلمانی ادنوالت را محاصره و به مناطق تحت کنتر آمریکا برد و خدمه ی این کشتی را زندانی کرد و آقای روزولت در این زمان همچنان ادعا میکند که کشوری بی*طرف است! من از تمام این کار های بی*معنی و خجالت*آور آقای روزولت, سخنرانی*های بی شرمانه اش و همینطور گانگستر خوانده شدن من از طرف ایشان چشم*پوشی میکنم. ایشان من را یک گانگستر و تبه کار میدانند در حالی که فراموش کرده اند که گانگستر در اروپا کلمه*ای بی*معنی است و ریشه*ی این کلمه, آمریکایی است و چیزی به نام گانگستر در اروپا وجود ندارد و این امریکا, کشور تحت کنترل ایشان است که مملو از گنگستر ها و تبه کاران سازمان یافته است . جدا از این, بنده به شخصه از دست جناب روزولت و سخن پراکنی های ایشان ناراحت نمی*شوم زیرا ایشان هم مثل ویلسون ( رئیس جمهور قبل از رزولت) از از لحاظ عقلی خیلی متعادل نیستند. همگی میدانیم که این آقا به همراه حمایت کنندگان یهودی خود, پادشاهی ژاپن را نیز به همین شکل مورد بی احترامی قرار داده و آن*ها را در تنگنا گذاشته است. فکر نمیکنم که لازم باشد تا این بحث را در اینجا باز کنم. او تک تک روشهایی را که بر علیه آلمان به کار بست, بر علیه ژاپن نیز تکرار کرد. روزولت ابتدا اعلام میکنه که مخالف هر گونه جنگی است, سپس شروع به دروغ پراکنی در باره ی ماهیت جنگ حاضر در اروپا میکند و بعد از آن ادعاهای دروغین و بی*اساسی را مطرح میکند که هیچ پایه*ای ندارند و درست مانند هر فراماسونری دیگری میگوید: امیدوارم که خدا نظاره*گر کارهای با*ارزش من باشد! ایشان با اقدام*های بی شرمانه ی خود در تغییر دادن حقایق و جلوه دادن آن*ها به شکلی نا درست و همینطور زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی واقعاً در تاریخ همتا ندارند! همه ی ما میدانیم که دولت ژاپن بعد از فشار های فراوان دولت آمریکا برای دفاع از خود مجبور به حلمه به این کشور ( حمله به پرل هاربر ) شد تا از تمامیت عرضی کشور خود دفاع کند. بعد از سالها مذاکره ی بی نتیجه ی دولت ژاپن با این انسان فریبکار, دیگر صبر دولت ژاپن لبریز شد و دولت ژاپن نتوانست توهین*های آمریکا را به کشورش نا دیده بگیرد و به طور رسمی با این کشور وارد جنگ شد. البته حمله به پرل هاربر برای روزولت به هیچ وجه غیر منتظره نبود و او در*واقع در انتظار این حرکت از سوی ژاپنی ها بود.


نه تنها ملت آلمان, بلکه فکر میکنم همه ی مردم عاقل در دنیا, این حرکت ژاپن را بعد از فشار های دولت امریکا, اجتناب*ناپذیر بدانند. ما همه میدانیم که روزولت به دنبال چه چیزی است. او به مانند هر یهودی دیگری, در تلاش است تا دیگر کشورهای اروپا را مانند آن چیزی که در روسیه دیدیم به نابودی بکشاند. بسیاری از سربازان آلمانی با چشمان خود, بهشت یهودیهای دنیا ( شوروی) را دیده اند و مشاهده کرده*اند که این یهود های انترناسیونالیست در شوروی با مردم و دارایی*های آن*ها چه کار کرده*اند و به چه شکلی زندگی میلیونها انسان را در روسیه نابود کرده اند. شاید آقای روزولت متوجه نباشد که در حال انجام چه کاری است, اما اگر اینطور باشد روشن می*شود که ایشان تا چه حد کوته بین و بی فکر هستند که بدون مطلع بودن از عواقب کارشان دست به همچین اعمالی زده اند. حتی اگر ما متحد ژاپن هم نبودیم, حدف فرانکلین روزولت و همکاران یهود ایشان را به خوبی میتوانستیم درک کنیم که در تلاشند تا تک تک کشورهای دنیا به*خصوص در اروپا و خاورمیانه را به سود یهودیان انترناسیونالیست نابود کنند.


رایش آلمان امروز, هیچ چیز مشترکی با دولت گذشته ی آلمان ندارد و از هیچ تلاشی برای جلوگیری از اقدام*های مخرب این شخص و رفقایش چشم*پوشی نمیکند. این تنها به دلیل اعلان جنگ ژاپن متحد ما, به آمریکا نیست, بلکه در این لحظه ی حیاتی رهبری دو کشور آلمان و ایتالیا به خوبی میدانند که بودن یا نبودن ملت ها در این مقطع حساس تاریخی مورد بحث است و در صورت هر گونه کوتاهی از جانب ما چهره ی دنیا برای همیشه تغییر خواهد کرد . دنیایی که این یهودیان به رهبری روزولت در پی آن هستند برای ما نا آشنا نیست.. آن*ها میخواهند آلمان ناسیونال سوسیالیست را نابود کرده, سپس کل دنیا را مانند آلمان دموکراتیزه شده ( جمهوری وایمار 1918- 1933 ) کنند و گشنگی و فقر را با اسم دموکراسی به کشورهای دنیا بفروشند.

وقتی که آقایان روزولت و چرچیل صحبت از درست کردن یک نظم اجتماعی جدید در دنیا میکنند درست به مانند یک آرایشگری کچلی هستند که به مشتری خود پیشنهاد داروی رشد موی تضمینی میکند و میخواهد به اجبار این دارو را به مشتری خود بفروشد!
این آقایان به جای تحریک کردن ملت*ها به جنگ, بهتر است که به فکر اوضاع نا بسامان اقتصادی و بیکاری در کشورهای خود باشند, به نظر می*آید که فراموش کرده*اند که رهبر دو کشوری هستند که از لحاظ اجتماعی در پایین*ترین استانداردها قرار دارند!


وقتی که آقایان روزولت و چرچیل صحبت از درست کردن یک نظم اجتماعی جدید در دنیا میکنند درست به مانند یک آرایشگری کچلی هستند که به مشتری خود پیشنهاد داروی رشد موی تضمینی میکند و میخواهد به اجبار این دارو را به مشتری خود بفروشد!
این آقایان به جای تحریک کردن ملت ها به جنگ, بهتر است که به فکر اوضاع نا بسامان اقتصادی و بیکاری در کشورهای خود باشند, به نظر می آید که فراموش کرده اند که رهبر دو کشوری هستند که از لحاظ اجتماعی در پایین ترین استانداردها قرار دارند! این دو به اندازه ی کافی مشکل و درگیری در کشور خود دارند که برای مدت زیادی سر خود را به آنها گرم کنند, ابتدا بهتر است راهی را پیدا کنند که بتوانند به مردم کشورشان غذا برسانند تا بلکه از مقدار فقر و گرسنگی در کشورهایشان بکاهند.
[تصویر: tyz0ygjpl26qa9yagx7.jpg]

ا جایی که به ملت آلمان مربوط میشود, ما هیچ نیازی به دلسوزی و کمک آقایان چرچیل, روزولت و ایدن ( وزیر خارجه ی انگلستان ) نداشتیم و نخواهیم داشت اما این به این معنا نیست که ما حاضر شویم از حقوق خود بگذریم. ملت آلمان به هیچ قیمتی از کوچکترین حقوق بدیهی اش نمیگذرد حتی اگر هزاران روزولت و چرچیل دیگر در تلاش باشند که با ایجاد توطعه جلوی حقوق طبیعی ما را بگیرند.
ملت ما دارای تاریخی به قدمت بیش از 2 هزار سال است, در طول این 2 هزار سال, ملت آلمان هیچ وقت تا این حد متحد و یک پارچه نبوده , اما به لطف جنبش ناسیونال سوسیالیسم ما برای رسیدن به هدف والای خود متحد شدیم و برای همیشه متحد خواهیم ماند. این ملت امروز آلمان, ملتی است دور اندیش و هوشیار که به خوبی از ارزش و بزرگی خودش آگاه است.
همانطور که آگاه هستید, امروز دولت آلمان این پیام را به صراحت به کاردار دولت امریکا داد تا موضع رسمی خود را در قبال دولت امریکا مشخص کند:
رئیس جمهور امریکا جناب آقای فرانکلین رزولت به طور پیوسته در تلاش بوده تا به حدف خود که حکومت بر کل دنیا است برسد, در همین راه, دولت های انگلیس و امریکا از هیچ تلاشی برای رسیدن به هدف خود دریغ نکرده اند و حقوق اولیه ی مردم آلمان, ایتالیا و ژاپن را در این مسیر زیر پا گذاشته اند. به همین دلیل دو دولت انگلیس و امریکا تمامی درها را بر روی هر گونه راه صلح آمیز برای حل این مشکلات را چه در حال و چه در آینده بسته اند. از زمان شروع جنگ در سپتامبر سال 1939 رئیس جمهور امریکا به طور مداوم قوانین بین المللی را زیر پا گذاشت و در همین راه شروع به حمله به کشتی های آلمانی و دارایی های کشور آلمان کرد و در مقاطعی آزادی فردی شهروندان آلمانی را نیز نادیده گرفت ( رجوع شود به بخش دوم مقاله). این رفتار های خصومت آمیز تا جایی ادامه پیدا کرد که رئیس جمهور رزولت به طور رسمی به نیروهای خود دستور داد که تمامی کشتی های آلمانی و ایتالیایی را که در محدوده ی خود می بینند مورد حمله قرار دهدند و به هر قیمتی نابود کنند. در چندین نوبت دیده شد که کشتی های جنگی امریکا به کشتی های تجاری آلمان حمله کرده و خدمه های غیر نظامی این کشتی ها را با نقض کامل قوانین بین المللی زندانی کرند و مهم تر از آن, نقشه ی رئیس جمهور امریکا آقای رزولت برای حمله ی نظامی به ایتالیا و آلمان تا سال 1943 بعد از چاپ شدن این خبر در نشریه های کشور امریکا آشکار شد و دولت ایشان هیچ اقدامی برای تکذیب این اخبار نکردند. با وجود تلاشهای فراوان دو دولت ایتالیا و آلمان برای جلوگیری از وسیع تر شدن آتش این جنگ و رسیدن آن به قاره ی امریکا, فتنه انگیزی های آقای روزولت باعث شد تا تمام این تلاش های ما بی نتیجه بماند.
با توجه به پیمان 27 سپتامبر سال 1940 بین سه کشور آلمان ایتالیا و ژاپن, دو دولت آلمان و ایتالیا به اجبار و به خاطر کارشکنی های جناب روزولت مجبور هستند تا برای دفاع از تمامیت ارضی خود, به متحد و هم پیمان خود ژاپن در جنگ بر علیه امریکا بپیوندند.


سه دولت آلمان, ایتالیا و ژاپن بعد از ملاقات امروز در برلین به توافقات زیر رسیدند:

با توجه به تصمیم نهایی که گرفته شد, سه دولت آلمان, ایتالیا و ژاپن تا زمانی که دشمن مشترکشان, ایالات متحده شکست نخورد, دست از این مبارزه نمی کشند و تا آخرین لحظه به مبارزه ی خود ادامه میدهند. با توجه به این هدف, سه قدرت بر روی مفاد زیر به توافق رسیدند:

بند 1:
آلمان, ایتالیا و ژاپن با کمک و همکاری یکدیگر وارد جنگی که به وسیله ی ایالات متحده ی امریکا و بریتانیا به آنها تحمیل شده می شوند و تا پایان پیروزی بخش خود دست از مبارزه نمی کشند.

بند 2:
آلمان, ایتالیا و ژاپن متعهد میشوند که به هیچ وجه با هیچ کدام از دو دولت امریکا و بریتانیا وارد مذاکرات صلح نشوند جز زمانی که سه کشور با همدیگر تصمیم به انجام اینکار بگیرند.

بند 3:
بعد از پایان جنگ و پیروزی بر دول متفق, سه قدرت آلمان, ایتالیا و ژاپن متعهد میشوند که به همکاری نزدیک خود با یکدیگر ادامه دهند و فرمان های تصویب شده در قرارداد 27 سپتامبر 1940 را به اجرا در آورند.

بند 4:
این توافق نامه از لحظه ی امضای آن به وسیله ی سه دولت, تا زمانی که توافق نامه ی 27 سپتامبر 1940 به رسمیت شناخته شود, معتبر است. روئسای بلند مرتبه ی هر کدام از این سه کشور در صورت تصمیم برای ایجاد تغییر یا فسخ این توافق نامه باید این موضوع را به اطلاع دول دیگر در توافق نامه برسانند.
منبع
سایت تخصصی نازی سنتر

با تشکر از گروه مترجمین


باید خاطرنشان کرد که مردم شوروی با جان و دل از نیروهای ورماخت حمایت میکردند و مردم المان نیز با انها با مهربانی رفتار میکردند که در تایپک روابط سربازان المانی با مردم شوروی به شرح ان پرداختم از جمله کسانی که از المانها پیروی میکردند میتوان به مسلمانان قفقاز و اذربایجان و کشیش های دوران تزار و بقیه ی مردم روستانشین شوروی که از اشتراک سازی زمین های خود ناراضی بودند نام برد

از جمله چیز هایی که باید اشاره کنم این بود که ژنرال ها و فرماندهان این جبهه به ادولف هیتلر گزارش های اشتباه میدادند مثلا در جبهه ای دیده میشد دو تانک بیشتر وجود ندارد ولی گزارش میشد این جبهه دارای 50 تانک است

باید خاطر نشان ساخت که همه ی وسایل و ادوات نظامی المان در این جبهه به قدری قوی بودند که در هرجبهه هر یک سرباز المانی موفق میشد 7 سرباز روسی را به طور متوسط از بین ببرد یا هر تانک تایگر حریف 6 تانک تی 34 بود و حتی یک هواپیمای بمب افکن المانی حریف هواپیماهای جنگنده این کشور بود دلیل شکست المان در این جبهه تنها کمک بی اندازه امریکا به شوروی از طریق ایران جمعیت بی اندازه و سرمای این کشور جهنمی بود

از دیگر دلایل شکست المان خیانت رومانی ها در جبهه استالینگراد و سپس اعلام جنگ این کشور به المان چون المان به نفت این کشور نیاز داشت بود

از جمله دلایل دیگر وبسیار مهم شکست المان بمباران شبانه ورزی متفقین بود متفقین از وقتی که هیتلر به شوروی حمله کرد به المانی ها فرصت استراحت ندادند و مرتب به بمباران شهر های المانی میپرداختند انگلیسی ها در شب ها و امریکایی ها در روز ها در نتیجه صنعت المان نابود شد و عده زیادی کشته شدند

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.forum.nazicenter.ir/
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭ ، بر پشت شیر،خورشید اثر
آگهی
#2
باشد که دوستان اگاه شوند
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
#3
انگلیس وفرانسه بعد فتح لهستان حاضر به صلح نبودن.
وگرنه آلمان ورودولف هس حاضر به صلح بودند.
لهستانی ها با اعمال زشتشون به جنگ دامن می زدند.
بارها استالین آنهارا تحمل کرد(اگر استالین تنهایی به فنلاند حمله می کرد پیروز نمی شد زیرا ارتشش خیلی ضعیف بود ارتش استالین فقط با بسیج مردمی قوی می شد که مردم شوروی از حملات تجاوزکارانه شوروی پشتیبانی نمی کردند وفقط برای دفاع می جنگیدند).
ولی هیتلر بر مردمش غیرت داشت واجازه نمی داد مردمش رو بکشن وارتشی قدرتمند داشت وحال لهستانی هارو گرفت.

امریکا وانگلیس هم که دیدن دولت فاسد ودست نشانده لهستان از بین رفته خشمگین شدند.وجنگو خاتمه ندادند.
انگلیسی ها در چند نوبت بمباران آلمان رو هدف قرار دادند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط 1939 ، بر پشت شیر،خورشید اثر
#4
اشکالات املایی و غیره تایپک رفع شد
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭
#5
ولی حمله به یوگسلاوی کار درستی نبود.
البته فکر نکنم یوگسلاوی اون زمانی حکومتی کمونیستی داشته بود؟

تا اونجایی که من می دونم یوگسلاوی بعد جنگ جهانی کمونیستی شد.قبل جنگ جهانی از این مدل حکومت های امپریالیستی ودموکراتیکی وکاپیتالیستی داشت.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
#6
میتونید در این مورد تحقیق کنید
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
#7
اگه لینک ویکیپدیا.درمورد کشور یوگوسلاوی قبل جنگ جهانی دارید قرار دهید اونوقت به سادگی ثابت میشود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
#8
به روز رسانی شد

البته لازم به ذکر است در لنین گراد و بعضی دیگر شهر ها مردم شوروی دفاع جانانه ای از خود نشان دادند
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭
#9
بله کاملا همین طور هست.

خصوصا که نهصد روز لنینگراد محاصره بود ومردم مقاومت کردند.
گرسنگی نیز در این زمان قابل اشاره هست که باعث تلفات وحشتناکی شد ولی مردم مقاومت کردند.
همین طور استالینگراد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
#10
بنده کتاب فاجعه لنین گراد را برای این امر معرفی میکنم که درا ن صداقت را نوشته و ترجمه ذبیح الله منصوری است در این شهر روزی 2500 نفر بر اثر قحطی در سال 1942 خصوصا زمستان میمردند ولی حاضر به تسلیم شدن نبودند البته سیاست های غلط دست اندرکاران شوروی نقش بسیار بیشتری نسبت به اصل محاصره داشت زیرا مواضع شهر لنین گراد برای نابودی بمباران نمشد و فقط برای تضعیف روحیه مردم مقام این شهر بود(ار انجا که من با مطالعه کتاب های خلبانان مختلف معنی بمباران یک شهر را درک میکنم بمباران یک شهر یعنی انچه در هامبورگ و درسدن اتفاق افتاد این شهر ها با خاک یکسان و مردم در پناهگاه های خود ذوب میشدند در حالی که در لنین گراد مخصوصا در زمستان روزی 4 تا بمب به مواضع غیر نظامی میخورد به عنوان مثال) و تسلیم انها ولی نوسینده روسی این کتاب مینویسد اگر المانها به جای این بمبها نان میفرستادند مطمئنا اثر بیشتری داشت!اما سیاست های غلط این بود که مثلا به دستور استالین تمام مزارع سیب زمینی را اتش زدند بدون اینکه از سیب زمینی ها استفاده بکنند چون به دست المانها نرسد ! به گفته نوسینده تمام 4 میلیون شهروند اطاعت کردند که البته به احتمال زیاد این کتاب تحت تصرف سانسور های دوران شوروی نوشته شده! ولی نمیتوانم بگویم حتما هم همینطور بوده یا اصلا نمیتوانم بگویم این در دوران شوروی بوده یا نه ولی اطاعت 4 میلیون اعم از کشاورز و ..... کمی نا معقول است
نابود باد کمونیسم نابود باد صیهونیسم







دلایل ادامه جنگ بعد از فتح لهستان1 1
عضو گروه تاریخ انجمن




















پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان