امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان باسن دختر و حکیم ایرانی

#1


امیدوارم تکراری نباشه


داستان باسن دختر و حکیم ایرانی

در زمانی های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش در میرود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش میبرد، دختر اجازه نمیدهد کسی دست به باسنش بزند هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمیگذارد کسی دست به باسنش بزند.به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوانتر میشود تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش میکند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم پدر دختر با خوشحالی زیاد قبول میکند و به طبیب یا همان حکیم میگوید شرط شما چیست؟حکیم میگوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود.پدر دختر با جان و دل قبول میکند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی میخرد و گاو را به خانه حکیم میبرد حکیم به پدر دختر میگوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید.پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری میکند.از آنطرف حکیم به شاگردانش دستور میدهد که تا دوروز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب میکنند و میگویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد.حکیم تاکید میکند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود. دو روز میگذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف میشود . خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد حکیم به پدر دختر دستور میدهد دخترش را بر روی گاو سوار کند.همه متعجب میشوند، چاره ای نمیبینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند بنابراین دختر را بر روی گاو سوار میکنند .حکیم سپس دستور میدهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند؟ همه دستورات مو به مو اجرا میشود، حال حکیم به شاگردانش دستور میدهد برای گاو کاه و علف بیاورند گاو با حرص و ولع شروع میکند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر میشود، حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند.شاگردان برای گاو آب میریزند، گاو هر لحظه متورم و متورم میشود و پاهای دختر هر لحطه تنگ و کشیده تر میشود دختر از درد جیغ میکشدحکیم کمی نمک به آب اضاف میکند گاو با عطش بسیار آب مینوشد حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده میشود. جمعیت فریاد شادی سر میدهند دختر از درد غش میکند و بیهوش میشود.حکیم دستور میدهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند. یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری میشود و گاو بزرگ متعلق به حکیم میشود .آن حکیم ابوعلی سینا بوده است.
سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟چته؟چی سخته؟نترس من هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی .


داستان باسن دختر و حکیم ایرانی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط αѕтer ، sbinam ، saeid ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، hesamzibaee ، ッツ محمـב هـاבے ツッ ، M.sadegh77 ، Hitchcock ، n1379sh ، LIGHT ، مبینافرزین ، ♀✘ دُختَــ♥ـر بَهــآرے ♀✘ ، negin 20 ، ✖ ̶̶ℬ̶̶Å̶̶Ð̶̶ ̶̶Ш̶̶ϴ̶̶Ḻ̶̶ℱ̶̶ ✖ ، عاشق الکترونیک ، Mr.Black ، محسن جون ، نازنین زیودار ، sadegh7520 ، ✘ӍДЯЈДл✘ ، s1368 ، 00000000 ، Black_Man
آگهی
#2
عآلی بود
پاسخ
#3
واقعا عالی و حکیمانه ممنون
Heart
دل مرنـجــان کــــه ز هــــر دل بــــه خــــدا راهـــی هـــســت
پاسخ
#4
باسن؟Big GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin


اهان این ابوعلی سینا چه فکرایی که نمیکنهTongue
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ƊЄƤƦЄƧƧЄƊ

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان باسن دختر و حکیم ایرانی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ッツ محمـב هـاבے ツッ
#5
(09-05-2014، 20:28)Ahang jooON نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
باسن؟Big GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin


اهان این ابوعلی سینا چه فکرایی که نمیکنهTongue


آره عزی‍ـــــــــزم باسن!TongueTongueTongueTongueTongue

فکر نمی کردم این قدر سریع به این داستان توجه بشه!
سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟چته؟چی سخته؟نترس من هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی .


داستان باسن دختر و حکیم ایرانی 1
پاسخ
#6
من که حوصله داستان خودن ندارم ولی خوندم فقط به خاطر باسنی که نوشته بودTongue
         دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
موزیک ویدیو چی شد صدات قطع شد آرمین 2AFM                                         
داستان باسن دختر و حکیم ایرانی 1داستان باسن دختر و حکیم ایرانی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Mr.Black
#7
تو سریالش نشون میداد پای یه مرد رو اینجوری جا میندازه

سان.سور تا کجا آخه؟ Wink
درد من تنهایی نیست بلکه
درد من مرگ مردمی است که
گدایی را قناعت
بی عرضه گی را صبر
و با تبسمی بر لب این حماقت ها را
حکمت خدا می نامند!
پاسخ
 سپاس شده توسط Mr.Black ، Black_Man
#8
باسن؟دختر؟گاو؟ابو علی سینا؟
داستان جالبی بود منمون
داستان باسن دختر و حکیم ایرانی 1
پاسخ
#9
فکر کنم گاوه رو از سومالی آورده بودنSmile
bethowen ...
پاسخ
#10
ههههههههههههههههههههههه چه باحال بود ولی خیلی عجیب
این بی تفاوتیا....این بی خبری ها....گاهی دیدار از سر اجبار... نبودن ها....ندیدن ها.... یعنی برو...گاهی اوقات چقدر خنگ میشوم HeartHeartشاید نمیخوام باور کنم.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان