27-04-2014، 16:44
دخالتهاي ناصواب و خشن ساواک فقط مختص مخالفان سياسي رژيم پهلوي نبود؛ بلکه پر و پا قرصترين وفاداران حکومت نيز از تير رس مراقبتهاي آزاردهنده ساواک خلاصي نداشتند و چه بسا مردماني در اقصي نقاط کشور هم که هيچگونه شناختي از مسائل و مشکلات سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه نداشتند به انحاء گوناگون تحت فشارهاي گاه و بيگاه ساواک قرار ميگرفتند. بنابراين، ساواک خيلي زود نشان داد که در ناراضيسازي و مخالف کردن اقشار مختلف مردم کشور با حکومت تبحر تام دارد. تمام وزارتخانهها، دواير ريز و درشت دولتي، مؤسسات و کارگاههاي اقتصادي تجاري، خدماتي، فرهنگي و ... دولتي و خصوصي، همواره تحت کنترل و مراقبتهاي آزاردهنده مأموران پرشمار ساواک قرار گرفتند. ضمن اينکه نمايندگيهاي سياسي و سفارتخانهها و صاحبان مشاغلي که در کشورهاي خارجي فعال بودند... دائماً سايه سنگين ساواک را بر روي فعاليتهاي خود احساس ميکردند.
بدين ترتيب، در بسياري از اقداماتي که در مجموعه دواير دولتي و حکومتي در داخل و خارج از کشور صورت ميگرفت، ساواک دخالت ميکرد 1 و در تصميمسازيهاي ريز و درشت حضور فعالي داشت. ازجمله، ساواک قادر بود:
تصميمات وزارت پست و تلگراف و تلفن را کنترل و ملغي کند. دستگاههاي ارتباطي بايد با اجازه ساواک واگذار ميشد. فيالمثل نصب دستگاه تلکس در هر سازمان محتاج اجازه مخصوص ساواک بود و نام مسئوول تلکس را بايد به ساواک بدهند. اما به ندرت دستورالعملها به نام ساواک داده ميشد. بلکه بالعکس ساواک از پشت پرده عمل ميکرد و به وزارتخانهها دستور ميداد که به نام خود عمل کنند و به اين ترتيب ارتباط مستقيم خود را با يک عمل يا تصميم پنهان نگاه ميداشت. فعاليتهاي ساواک بهطور کلي نه تنها کارهاي ماشين اداري را مختل ميکرد بلکه بازده آن را هم به شدت پائين ميآورد. فيالمثل ساواک حتي ميتوانست در صدور اجازه تأسيس کارخانجات، واردات دستگاههاي خاص (فروش راديوهاي موج کوتاه و سيستمهاي رديابي تحت عنوان مصالح امنيتي به مردم ممنوع بود و اين امر اغلب موجب درگيري وزارت بهداشت که به خاطر بيمارستانها محتاج اين سيستمهاست با ساواک ميشد) و خارج کردن اجناس از گمرک هم دخالت کند. در هر حوزهاي که کمترين ارتباط با امنيت ملي در آن تصور ميشد، ساواک در مورد استخدام افراد حق وتو داشت. اين امر فيالمثل در فرودگاه مهرآباد موجب اشکالات عديدهاي در امر يافتن افراد فني متخصصي که بتوانند از سد امنيتي ساواک بگذرند، شد. 2
اينگونه اقدامات غيراصولي ساواک و مشکلسازيهاي آزاردهنده و بدون منطق و نيز «اين دخالت دايمي، يا ترس از دخالت، موجب اصطکاک شديدي ميان ساواک و برخي از مقامات ارشد شد. از آنجا که مستخدمين دولت از ساواک ميترسيدند خود را پشت سنگر دستورات مقامات مافوق و مقررات مختلف پنهان ميکردند و تمايلي به گذر از مرزهاي محدود مسئوليت بوروکراتيک نداشتند و اين اوضاع چيزي نبود که ابتکار فردي تشويق کند. اين نتايج که از بسياري جهات ضد توليدي و ضد خلاقه است، بهايي است که براي ايجاد امنيت تحت اين پوششها پرداخت ميشد. با توجه به احساس عدم تأميني که در شاه سابق وجود داشت و طبيعت بدون کنترل قدرت ساواک شدت عمل ناگزير و در بطن سيستم بود.» 3
شمسالدين اميرعلايي در کتابش «صعود محمدرضاشاه به قدرت و...» به حضور سنگين، خشن و آزار دهنده ساواک در تمام شئون کشور بهويژه در دواير و وزارتخانههاي دولتي، دانشگاهها، هتلها و ... اشارات جالب توجهي دارد:
ساواک همه جا حاضر است. هر مقام عالي رتبه، هر معاون وزير و حتي هر وزيري يک مأمور ساواک مراقبت دارد يعني سايه پنهاني و سري که تمام عمل و رفتار آنان را تحت نظارت دارد و حق دارد که به رفتار آنان و حرکتشان نظارت نمايد به همين نحو، در تمام کارخانجات و کارگاههاي کشور اين رويه جاري است: خصوصاً در سازمان شرکت نفت ايران، که امروزه به وسيله دکتر اقبال اداره ميشود.
در دانشگاه يک مأمور ساواک براي هر دانشجويي گمارده شده است. بين اشخاص هنگام صرف شام و پذيراييها هيچگاه نميتوان اطمينان داشت که کسي نزديک شما به جاسوسي اشتغال ندارد و به ساواک وابسته نيست. در واقع اين دستگاه يک دستگاه رعب و وحشت است و کابوسي است که بر تمام شئون افراد حکمفرمايي دارد. خصوصاً در هتلها مثل هيلتون و هتل ونک و انترـ کنتينانتال، اين هتلها هميشه پر است به طوري که مجبور شدند قسمتي بدان اضافه کنند. در حقيقت اين هتلها مرکز پايتخت شده و مملو از جمعيت مقاطعهکاران و سرمايهداران بينالمللي است و زنهاي فتان در آنجا فراوانند. اينها در همهجا رفت و آمد ميکنند و گيرنده ميگذارند و محرمانه داخل اطاقها ميشوند و به بازرسي ميپردازند اگر موقعي وسط روز در اطاقهاي خودتان وارد شويد مشاهده ميکنيد که آقايي يا خانمي مشغول خالي کردن چمدان يا کشوي ميز شما ميباشد، بهتر اين است که در اين موارد سکوت کنيد و ناراحت نشويد و حتي چاي هم با آنها بنوشيد. ولي هيچگاه نبايستي با آنها وارد بحث و گفتگو شويد و يک مقاطعه کار نقل ميکرد که شبي در اطاقش را کوفتند به محض اينکه باز کرد زن فتاني خود را به آغوش او انداخت و اظهار داشت که همسايه اطاق مجاور است و هنگام شام خوردن او را ديده است و چون تنهاست خواسته است نزد او بيايد، ولي چون مقاطعهکار مزبور حس کرد که اين يک دام است موذيانه او را روانه کرده و به استراحت پرداخته بود. پنج دقيقه بعد کسي با کليد يدکي درب را باز کرده بود و در برابر دوربين عکاسي قرارگرفته بود، بعدها معلوم شد براي پروندهسازي است که او را تحت فشار قرار دهند و پولهايي از او بگيرند... 4
اثرات سوئي که اينگونه اقدامات ساواک در روند رو به گسترش مخالفتهاي جامعه با حکومت پهلوي برجاي مينهاد، قابل توجه بود. در چنين شرايطي بود که ترس از حضور پيدا و پنهان مأموران و جاسوسان ساواک در چهرهها و هيأتهاي مختلف، زندگي اقشار گستردهاي از مردم را از روند عادي خارج ساخته و با دشواريهاي گوناگوني مواجه نمود که ديگر تمامي نداشت. شمسالدين اميرعلايي به موردي ديگر از رفتارهاي سبعانه ساواک با مردم چنين اشاره کرده است:
يک مهندس فرانسوي که از مارس 1973 تا فوريه 1974 در مرخصي بود براي ما نقل کرد که دو مهندس اقتصادي ايراني در همان دفتري که او مشغول کار بوده به کار اشتغال داشته و او مخالف رژيم بود، اما کمونيست نبود. صبحگاهي براي کار به دفترشان نيامدند. معلوم شد بازداشت شدهاند. سه هفته بعد يکي از آنها آزاد شد و پدرش او را نشناخت. چه به کلي چهرهاش تغيير کرده بود. زيرا تمام روزها شکنجه ميشد و ديگر هيچگاه ديده نشد و نابود شد. همين مهندس ميگويد که منشيهايي که با مقاطعهکاران و مهندسين خارجي همکاري ميکنند هميشه از طرف ساواک منصوب ميگرديدند، برحسب گفته او يک معاون وزير فعلي به اين جهت به اين پست برگزيده شده که آدم ساواک ميباشد. هم او ميگويد خصوصاً شبها از رفتن در ميکدهها و مراکز تجمع براي خوشگذراني بايد پرهيز کرد. چه اينک به تحريک ساواک ناشناسي با شما برخورد ميکند، که از ساواک بدگويي ميکند و نود و نه درصد اين شخص آدم ساواک است، البته راجع به شکنجه مشکل است از اشخاص تحقيق صحيح کرد. 5
علاوه بر آن، مجلس شوراي ملي و نمايندگان آن نيز تحت سيطره اطلاعاتي و کنترلي ساواک قرار داشتند. ساواک در رد يا تأئيد صلاحيت کانديداهاي نمايندگي نقش بلامنازعي ايفا ميکرد و در تمام دوران حضور نمايندگان در مجلس نيز آنان را تحت کنترل و مراقبتهاي شديد قرار ميداد و در تصميمسازيهاي مجلس شوراي ملي و نمايندگان آن بالاخص پس از تشکيل حزب رستاخيز نقش ساواک شديدتر شد و اين خود به عاملي مهم در گسترش نارضايتيهاي عمومي تبديل شد. همچنان که يکي از آگاهان به امور در همان روزگار مينويسد، با تأسيس حزب رستاخيز:
«شاه البته ديگر نميتوانست به داشتن يک نام سياسي پارلماني تظاهر کند. ولي حقيقت اين است که قبلاً هم چنين ادعايي از جانب شاه پذيرفته نبود. چرا که وقتي کنترل مجلس را ساواک به دست داشت و نمايندگانش نيز با رأي آزاد مردم انتخاب نميشدند، ادعاي وجود يک نظام سياسي پارلماني در کشور واقعاً بيمحمل بود». 6
همزمان با مجلس شوراي ملي، احزاب دولتي نيز که از اوايل سال 1336 کارشان را آغاز کرده بودند، تا واپسين روزهاي فعاليت تحت کنترل و مراقبتهاي متعدد ساواک قرار داشتند و مشکلسازيهاي ساواک براي اعضاء اين احزاب تمامي نداشت. در حالي که اعضاي اين احزاب از ميان وفاداران به رژيم پهلوي برگزيده ميشدند و هدايت آنها نيز ارتباط مستقيمي با اراده شخص شاه داشت. بدين ترتيب، در حالي که با سرکوب و از ميان برداشته شدن احزاب و گروههاي سياسي مستقل و مخالف طي سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد 1332 ديگر تشکل فعال مخالفي در کشور وجود نداشت 7 و اين خود از مهمترين عوامل گسترش مخالفتها با حکومت محسوب ميشد، حتي وفاداران به حکومت در احزاب دولتي و فرمايشي آن روزگار هم هيچگاه بستري مناسب براي فعاليت و خدمترساني به حکومت پيدا نکردند که در اين ميان ساواک نقش کمي نداشت. 8
سختگيري ساواک بر مردم بهويژه، پس از تأسيس حزب رستاخيز نمود بيشتري يافت. به طور تهديدآميزي اعلام شد هر کس از عضويت در حزب رستاخيز ـ يگانه حزب موجود ـ طفره رود مشکلات عديدهاي پيشروي خواهد داشت و همزمان با آن ساواک، فشارهايش را بر مخالفان سياسي حکومت افزود. ماههاي آغازين شکلگيري و تأسيس حزب رستاخيز مقارن با اوج خشونتهاي ساواک در حق مخالفان حکومت بود. به نوشته ستاره فرمانفرمائيان:
بهزودي بر همه آشکار شد که عضو نشدن در حزب رستاخيز به عنوان مخالفت با انقلاب شاه و مردم تلقي خواهد شد. ساواک بيدرنگ قدرت اجرايي حزب را بهدست گرفت و همه روشنفکران ناراضي کشور مانند شعرا، نويسندگان، آموزگاران و هنرمندان را به اين بهانه راهي زندان کرد تا با فشار و تهديد و ضرب و شتم، سرانجام مقابل دوربين تلويزيون شاهنشاهي ظاهر شوند و ابراز پشيماني کنند. شماري از روحانيون بزرگ يا تبعيد و يا زنداني بودند. حالا ديگر در هر خانواده، پدر، برادر، قوم و خويش و يا دوستي وجود داشت که از او خبري نميرسيد و مفقودالاثر بود. 9
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رابرت گراهام، ايران سراب قدرت، ترجمه فيروز فيروزنيا، تهران، انتشارات کتاب سحاب، 1358، ص 178.
2. همان، صص 178- 179.
3. همان، ص 179.
4. شمسالدين اميرعلايي، صعود محمدرضاشاه به قدرت يا شکوفايي ديکتاتوري، تهران، انتشارات دهخدا، 1361، صص 340- 341.
5. همان، ص 341.
6. مينو صميمي، پشت پرده تختطاووس، ترجمه حسين ابوترابيان، چاپ دوم، تهران، موسسه اطلاعات، 1368، ص 204.
7. ساواک عامل وحشت، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1379، صص 183- 186.
8. مارک. ج. گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه، ترجمه جمشيد زنگنه، چاپ اول، تهران، انتشارات رسا، 1371، صص 326- 333.
9. ستاره فرمانفرمائيان، دختري از ايران، ترجمه ابوالفضل طباطبايي، چاپ اول، تهران، انتشارات کارنگ، 1377، ص 344.
بدين ترتيب، در بسياري از اقداماتي که در مجموعه دواير دولتي و حکومتي در داخل و خارج از کشور صورت ميگرفت، ساواک دخالت ميکرد 1 و در تصميمسازيهاي ريز و درشت حضور فعالي داشت. ازجمله، ساواک قادر بود:
تصميمات وزارت پست و تلگراف و تلفن را کنترل و ملغي کند. دستگاههاي ارتباطي بايد با اجازه ساواک واگذار ميشد. فيالمثل نصب دستگاه تلکس در هر سازمان محتاج اجازه مخصوص ساواک بود و نام مسئوول تلکس را بايد به ساواک بدهند. اما به ندرت دستورالعملها به نام ساواک داده ميشد. بلکه بالعکس ساواک از پشت پرده عمل ميکرد و به وزارتخانهها دستور ميداد که به نام خود عمل کنند و به اين ترتيب ارتباط مستقيم خود را با يک عمل يا تصميم پنهان نگاه ميداشت. فعاليتهاي ساواک بهطور کلي نه تنها کارهاي ماشين اداري را مختل ميکرد بلکه بازده آن را هم به شدت پائين ميآورد. فيالمثل ساواک حتي ميتوانست در صدور اجازه تأسيس کارخانجات، واردات دستگاههاي خاص (فروش راديوهاي موج کوتاه و سيستمهاي رديابي تحت عنوان مصالح امنيتي به مردم ممنوع بود و اين امر اغلب موجب درگيري وزارت بهداشت که به خاطر بيمارستانها محتاج اين سيستمهاست با ساواک ميشد) و خارج کردن اجناس از گمرک هم دخالت کند. در هر حوزهاي که کمترين ارتباط با امنيت ملي در آن تصور ميشد، ساواک در مورد استخدام افراد حق وتو داشت. اين امر فيالمثل در فرودگاه مهرآباد موجب اشکالات عديدهاي در امر يافتن افراد فني متخصصي که بتوانند از سد امنيتي ساواک بگذرند، شد. 2
اينگونه اقدامات غيراصولي ساواک و مشکلسازيهاي آزاردهنده و بدون منطق و نيز «اين دخالت دايمي، يا ترس از دخالت، موجب اصطکاک شديدي ميان ساواک و برخي از مقامات ارشد شد. از آنجا که مستخدمين دولت از ساواک ميترسيدند خود را پشت سنگر دستورات مقامات مافوق و مقررات مختلف پنهان ميکردند و تمايلي به گذر از مرزهاي محدود مسئوليت بوروکراتيک نداشتند و اين اوضاع چيزي نبود که ابتکار فردي تشويق کند. اين نتايج که از بسياري جهات ضد توليدي و ضد خلاقه است، بهايي است که براي ايجاد امنيت تحت اين پوششها پرداخت ميشد. با توجه به احساس عدم تأميني که در شاه سابق وجود داشت و طبيعت بدون کنترل قدرت ساواک شدت عمل ناگزير و در بطن سيستم بود.» 3
شمسالدين اميرعلايي در کتابش «صعود محمدرضاشاه به قدرت و...» به حضور سنگين، خشن و آزار دهنده ساواک در تمام شئون کشور بهويژه در دواير و وزارتخانههاي دولتي، دانشگاهها، هتلها و ... اشارات جالب توجهي دارد:
ساواک همه جا حاضر است. هر مقام عالي رتبه، هر معاون وزير و حتي هر وزيري يک مأمور ساواک مراقبت دارد يعني سايه پنهاني و سري که تمام عمل و رفتار آنان را تحت نظارت دارد و حق دارد که به رفتار آنان و حرکتشان نظارت نمايد به همين نحو، در تمام کارخانجات و کارگاههاي کشور اين رويه جاري است: خصوصاً در سازمان شرکت نفت ايران، که امروزه به وسيله دکتر اقبال اداره ميشود.
در دانشگاه يک مأمور ساواک براي هر دانشجويي گمارده شده است. بين اشخاص هنگام صرف شام و پذيراييها هيچگاه نميتوان اطمينان داشت که کسي نزديک شما به جاسوسي اشتغال ندارد و به ساواک وابسته نيست. در واقع اين دستگاه يک دستگاه رعب و وحشت است و کابوسي است که بر تمام شئون افراد حکمفرمايي دارد. خصوصاً در هتلها مثل هيلتون و هتل ونک و انترـ کنتينانتال، اين هتلها هميشه پر است به طوري که مجبور شدند قسمتي بدان اضافه کنند. در حقيقت اين هتلها مرکز پايتخت شده و مملو از جمعيت مقاطعهکاران و سرمايهداران بينالمللي است و زنهاي فتان در آنجا فراوانند. اينها در همهجا رفت و آمد ميکنند و گيرنده ميگذارند و محرمانه داخل اطاقها ميشوند و به بازرسي ميپردازند اگر موقعي وسط روز در اطاقهاي خودتان وارد شويد مشاهده ميکنيد که آقايي يا خانمي مشغول خالي کردن چمدان يا کشوي ميز شما ميباشد، بهتر اين است که در اين موارد سکوت کنيد و ناراحت نشويد و حتي چاي هم با آنها بنوشيد. ولي هيچگاه نبايستي با آنها وارد بحث و گفتگو شويد و يک مقاطعه کار نقل ميکرد که شبي در اطاقش را کوفتند به محض اينکه باز کرد زن فتاني خود را به آغوش او انداخت و اظهار داشت که همسايه اطاق مجاور است و هنگام شام خوردن او را ديده است و چون تنهاست خواسته است نزد او بيايد، ولي چون مقاطعهکار مزبور حس کرد که اين يک دام است موذيانه او را روانه کرده و به استراحت پرداخته بود. پنج دقيقه بعد کسي با کليد يدکي درب را باز کرده بود و در برابر دوربين عکاسي قرارگرفته بود، بعدها معلوم شد براي پروندهسازي است که او را تحت فشار قرار دهند و پولهايي از او بگيرند... 4
اثرات سوئي که اينگونه اقدامات ساواک در روند رو به گسترش مخالفتهاي جامعه با حکومت پهلوي برجاي مينهاد، قابل توجه بود. در چنين شرايطي بود که ترس از حضور پيدا و پنهان مأموران و جاسوسان ساواک در چهرهها و هيأتهاي مختلف، زندگي اقشار گستردهاي از مردم را از روند عادي خارج ساخته و با دشواريهاي گوناگوني مواجه نمود که ديگر تمامي نداشت. شمسالدين اميرعلايي به موردي ديگر از رفتارهاي سبعانه ساواک با مردم چنين اشاره کرده است:
يک مهندس فرانسوي که از مارس 1973 تا فوريه 1974 در مرخصي بود براي ما نقل کرد که دو مهندس اقتصادي ايراني در همان دفتري که او مشغول کار بوده به کار اشتغال داشته و او مخالف رژيم بود، اما کمونيست نبود. صبحگاهي براي کار به دفترشان نيامدند. معلوم شد بازداشت شدهاند. سه هفته بعد يکي از آنها آزاد شد و پدرش او را نشناخت. چه به کلي چهرهاش تغيير کرده بود. زيرا تمام روزها شکنجه ميشد و ديگر هيچگاه ديده نشد و نابود شد. همين مهندس ميگويد که منشيهايي که با مقاطعهکاران و مهندسين خارجي همکاري ميکنند هميشه از طرف ساواک منصوب ميگرديدند، برحسب گفته او يک معاون وزير فعلي به اين جهت به اين پست برگزيده شده که آدم ساواک ميباشد. هم او ميگويد خصوصاً شبها از رفتن در ميکدهها و مراکز تجمع براي خوشگذراني بايد پرهيز کرد. چه اينک به تحريک ساواک ناشناسي با شما برخورد ميکند، که از ساواک بدگويي ميکند و نود و نه درصد اين شخص آدم ساواک است، البته راجع به شکنجه مشکل است از اشخاص تحقيق صحيح کرد. 5
علاوه بر آن، مجلس شوراي ملي و نمايندگان آن نيز تحت سيطره اطلاعاتي و کنترلي ساواک قرار داشتند. ساواک در رد يا تأئيد صلاحيت کانديداهاي نمايندگي نقش بلامنازعي ايفا ميکرد و در تمام دوران حضور نمايندگان در مجلس نيز آنان را تحت کنترل و مراقبتهاي شديد قرار ميداد و در تصميمسازيهاي مجلس شوراي ملي و نمايندگان آن بالاخص پس از تشکيل حزب رستاخيز نقش ساواک شديدتر شد و اين خود به عاملي مهم در گسترش نارضايتيهاي عمومي تبديل شد. همچنان که يکي از آگاهان به امور در همان روزگار مينويسد، با تأسيس حزب رستاخيز:
«شاه البته ديگر نميتوانست به داشتن يک نام سياسي پارلماني تظاهر کند. ولي حقيقت اين است که قبلاً هم چنين ادعايي از جانب شاه پذيرفته نبود. چرا که وقتي کنترل مجلس را ساواک به دست داشت و نمايندگانش نيز با رأي آزاد مردم انتخاب نميشدند، ادعاي وجود يک نظام سياسي پارلماني در کشور واقعاً بيمحمل بود». 6
همزمان با مجلس شوراي ملي، احزاب دولتي نيز که از اوايل سال 1336 کارشان را آغاز کرده بودند، تا واپسين روزهاي فعاليت تحت کنترل و مراقبتهاي متعدد ساواک قرار داشتند و مشکلسازيهاي ساواک براي اعضاء اين احزاب تمامي نداشت. در حالي که اعضاي اين احزاب از ميان وفاداران به رژيم پهلوي برگزيده ميشدند و هدايت آنها نيز ارتباط مستقيمي با اراده شخص شاه داشت. بدين ترتيب، در حالي که با سرکوب و از ميان برداشته شدن احزاب و گروههاي سياسي مستقل و مخالف طي سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد 1332 ديگر تشکل فعال مخالفي در کشور وجود نداشت 7 و اين خود از مهمترين عوامل گسترش مخالفتها با حکومت محسوب ميشد، حتي وفاداران به حکومت در احزاب دولتي و فرمايشي آن روزگار هم هيچگاه بستري مناسب براي فعاليت و خدمترساني به حکومت پيدا نکردند که در اين ميان ساواک نقش کمي نداشت. 8
سختگيري ساواک بر مردم بهويژه، پس از تأسيس حزب رستاخيز نمود بيشتري يافت. به طور تهديدآميزي اعلام شد هر کس از عضويت در حزب رستاخيز ـ يگانه حزب موجود ـ طفره رود مشکلات عديدهاي پيشروي خواهد داشت و همزمان با آن ساواک، فشارهايش را بر مخالفان سياسي حکومت افزود. ماههاي آغازين شکلگيري و تأسيس حزب رستاخيز مقارن با اوج خشونتهاي ساواک در حق مخالفان حکومت بود. به نوشته ستاره فرمانفرمائيان:
بهزودي بر همه آشکار شد که عضو نشدن در حزب رستاخيز به عنوان مخالفت با انقلاب شاه و مردم تلقي خواهد شد. ساواک بيدرنگ قدرت اجرايي حزب را بهدست گرفت و همه روشنفکران ناراضي کشور مانند شعرا، نويسندگان، آموزگاران و هنرمندان را به اين بهانه راهي زندان کرد تا با فشار و تهديد و ضرب و شتم، سرانجام مقابل دوربين تلويزيون شاهنشاهي ظاهر شوند و ابراز پشيماني کنند. شماري از روحانيون بزرگ يا تبعيد و يا زنداني بودند. حالا ديگر در هر خانواده، پدر، برادر، قوم و خويش و يا دوستي وجود داشت که از او خبري نميرسيد و مفقودالاثر بود. 9
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رابرت گراهام، ايران سراب قدرت، ترجمه فيروز فيروزنيا، تهران، انتشارات کتاب سحاب، 1358، ص 178.
2. همان، صص 178- 179.
3. همان، ص 179.
4. شمسالدين اميرعلايي، صعود محمدرضاشاه به قدرت يا شکوفايي ديکتاتوري، تهران، انتشارات دهخدا، 1361، صص 340- 341.
5. همان، ص 341.
6. مينو صميمي، پشت پرده تختطاووس، ترجمه حسين ابوترابيان، چاپ دوم، تهران، موسسه اطلاعات، 1368، ص 204.
7. ساواک عامل وحشت، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1379، صص 183- 186.
8. مارک. ج. گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه، ترجمه جمشيد زنگنه، چاپ اول، تهران، انتشارات رسا، 1371، صص 326- 333.
9. ستاره فرمانفرمائيان، دختري از ايران، ترجمه ابوالفضل طباطبايي، چاپ اول، تهران، انتشارات کارنگ، 1377، ص 344.