جدیدا شاعر شدم!!!!!!!!!

[G*O*H*A*R]

سلاااااااام بر همگی جدیدا شاعر شدم...هی هی موقع درس خوندن شعر های کوتاه می گم! این جا چند تا شو گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد لطفا ازم انتقاد کنید کیفیت شعر هام بره بالا

گرفتار رهایی

ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون باد

به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند؟ مگر می شود از خویش گریخت

بال تنها غم غربت به پرستو ها داد

این که مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟

نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای

اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
------------------------------
می بینی که...

بعد یک سال بهار آمده می بینی که

باز تکرار به بار آمده می بینی که

سبزی سجده ی مارا به لبی سرخ فروخت

عقل با عشق کنار آمده، می بینی که

آن که عمری به کمین بود به دام افتاده

چشم آهو به شکار آمده، می بینی که

حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد

گل سرخی به مزار آمده می بینی که

غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد

بعد یک سال بهار آمده می بینی که
------------------------------

آن روز ها...

ما گشته ایم، نیست تو هم جست و جو مکن

آن روز ها گذشت دگر آرزو مکن

دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر

خاکستر گداخته را زیر و رو مکن

در چشم دیگران منشین در کنار من

ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

راز من است غنچه ی لب های سرخ تو

راز مرا برای کسی بازگو مکن

دیدار ما یک تصویر بی نهایت است

با یکدیگر دو آینه را رو به رو مکن
------------------------------
گاهی فقط سکوت...

چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست

جای گلایه نیست! که این رسم دلبری ست

هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست

تنها گناه آینه ها زود باوری ست

مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است

سهم برابر همگان، نا برابری ست

دشنام یا دعای تو در حق من یکی ست

ای آفتاب، هرچه کنی ذره پروری ست

ساحل جواب سرزنش موج را نداد

گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست




اگه خوشت اومد سپاس رو بزن