11-07-2012، 18:04
طب مدرن ، طب سنتی ، طب سوزنی ، همه را امتحان کرده ام ، درد بی درمان است درد دوریت !
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
||||||||||||||
11-07-2012، 18:04
طب مدرن ، طب سنتی ، طب سوزنی ، همه را امتحان کرده ام ، درد بی درمان است درد دوریت !
11-07-2012، 18:04
عاشقانه هایم را سرودم
و تو هرگز نخواندی و نخواهی خواند... اینجا شب من طولانی است... باور کرده ام دیگر بی تو حتی آسمان هم آبی نیست...
11-07-2012، 18:06
کـــ ـ ـــفــ ــ ـش هایتـــــــ را به من قـــرض مــیــدهــی؟؟؟؟
مــیــخواهــم بـبـیـنـم تـنـها گذاشـتـنـم
11-07-2012، 18:06
جای خالی نبودنت می کوبد بر دلم ، اگر نیایی همین روزها ویرانه می شوم !
11-07-2012، 18:07
.
از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…
11-07-2012، 18:10
راه خودت را برو ، کاری به کار دلم نداشته باش
بیش از این مرا خسته نکن ، مرا بازیچه آن قلب نامهربانت نکن دیگه طاقت ندارم ، صبرم تمام شده و دیگر نای اشک ریختن ندارم ماندم و باور نکردی ، ماندی و در حقم بی محبتی کردی ، رفتی و شکستم دوباره آمدی و من شکسته لحظه ای شکفتم ، دوباره پرپرم کردی ، ریشه ام را از جا کندی و راحتم کردی.... نه خودت را میخواهم ، نه خاطره هایت را ، برو که عشقت را گذاشتم زیر پا گرچه هنوز برای دلم عزیزی ، گرچه گهگاهی هوس بودنت را میکنم ، به سراغم نیا که دوباره دلم را نفرین میکنم راه خودت را برو ، بی خیال من شو ، نه قلبم به درد تو میخورد نه احساسم ،اگر بازی را شروع کنم دوباره میبازم دیگر عشقت برایم رنگ و رویی ندارد ، آغوشت را باز نکن که جز هوس لذتی ندارد... نه افسوس گذشته را میخورم ، نه حسرت آینده را ، دلم میسوزد که چرا قلبم را فدا کردم در این راه راهی که مال من و تو نبود ، اگر هم خودم خواستم ، جنس تو از عشق نبود ، اگر عاشقت شدم اشتباه از قلب ساده ام بود... بعد از اینهمه بی وفایی هایت ، دیگر به دنبال چه هستی ، با چه زبانی بگویم ، تو آن کسی که من میخواهم نیستی ، نیستی که دلم را آرام کنی ، نیستی که در هوای سرد دلتنگی ها مرا گرم کنی.. نه دیگر بودنت را نمیخواهم ، التماس نکن که دیگر نمیمانم!
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم شبی گفتی نداری دوست من را نمی دانی که من شب چه کردم خوشا بر حال آن چشمی که آن را به زیبایی پسندیدی و رفتی می توان در قلب های بی فروغ لحظه ای برقی زد و خورشید شد می توان در غربت داغ کویر آن ابری که می بارید شد نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا شاید خطا کردم و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا، تا کی ، برای چه
11-07-2012، 18:16
اگر تنهایی ام چشم مرا بست / اگر دل از تنم افتاد و بشکست
فدای قلب پاک آن عزیزی / که در هر جا که باشد یاد ما هست
11-07-2012، 18:24
پست های نامربوط حذف شدند ! اینجا جای این مسخره بازی ها نیست !
11-07-2012، 18:25
لباس هایم که تنگ می شد
می بخشیدم به این و آن ولی دل تنگم را ، حالا چه کسی می خواهد !
| ||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |