حاجی فیروز یا حاجی پیروز منادی سنتی نوروز است که در روزهای نزدیک به نوروز در کوچهها و خیابانهای ایران ظاهر میشود.
حاجی فیروز مردی است لاغراندام با چهره سیاه کرده و لباسی به رنگ قرمز همراه با کلاه دوکی شکل قرمز، دایره و دنبکی به دست میگیرد، به خیابان میآید و به رقص و شیرینکاری و خواندن شعرهای ضربی به رقص میپردازد. مردم از هر سنی دور او جمع میشوند و همراه با او شادی میکنند. گفته میشود که سیاهی رخساره وی، نمونهای است که در دیگر آیینهای نمایشی ایران در فصل زمستان دیده میشود. در جشن «برفی» (که در محلات و ورارود به مناسبت بارش نخستین برف سال برگزار میشود)، چهره کسانی را سیاه میکنند و در بازیها و آیینهایی همگانی بگونه خندهآوری او را در کوچهها میگردانند. در اینجا سیاهی نماد سرما و شبهای بلند و سرد زمستان است.
شعرهای حاجی فیروز
حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه میدونن،
منم میدونم،
عید نوروزه.
ارباب خودم سامبولی بلیکم
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمیخندی؟
بشکن بشکنه بشکن،
من نمیشکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.
زمان آمدن حاجی فیروز
البته همانگونه که داخل شعر حاجی فیروز بدان اشاره نموده است زمان حضور وی در خیابان مربوط میشود به روز 13 نوروز که روز طبیعت است و نشان از ضرب المثل " روسیاهی برای ذغال میماند" دارد که همه جا سبز شده و شروع زندگی جدید میباشد.
اتهام تمسخر نژادی
حمید دباشی استاد دانشگاه کلمبیا، رسم حاجی فیروز را شرم آور و یادآور دوران سیاه برده داری می داند، وی خواستار انجام ندادن این مراسم در جشن نوروز شدهاست. وی میگوید: "ایرانیان جشن نوروز را خیابان پنجم نیویورک رنگارنگ جشن میگیرند، بدون توجه به دهشت آمریکاییان آفریقایی تباری که نمیتوانند باور کنند که در این عصر و زمان هنوز افرادی به صورت ناخودآگاه چنین اعمال نژادپرستانهای انجام میدهند.
حاجی فیروز مردی است لاغراندام با چهره سیاه کرده و لباسی به رنگ قرمز همراه با کلاه دوکی شکل قرمز، دایره و دنبکی به دست میگیرد، به خیابان میآید و به رقص و شیرینکاری و خواندن شعرهای ضربی به رقص میپردازد. مردم از هر سنی دور او جمع میشوند و همراه با او شادی میکنند. گفته میشود که سیاهی رخساره وی، نمونهای است که در دیگر آیینهای نمایشی ایران در فصل زمستان دیده میشود. در جشن «برفی» (که در محلات و ورارود به مناسبت بارش نخستین برف سال برگزار میشود)، چهره کسانی را سیاه میکنند و در بازیها و آیینهایی همگانی بگونه خندهآوری او را در کوچهها میگردانند. در اینجا سیاهی نماد سرما و شبهای بلند و سرد زمستان است.
شعرهای حاجی فیروز
حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه میدونن،
منم میدونم،
عید نوروزه.
ارباب خودم سامبولی بلیکم
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمیخندی؟
بشکن بشکنه بشکن،
من نمیشکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.
زمان آمدن حاجی فیروز
البته همانگونه که داخل شعر حاجی فیروز بدان اشاره نموده است زمان حضور وی در خیابان مربوط میشود به روز 13 نوروز که روز طبیعت است و نشان از ضرب المثل " روسیاهی برای ذغال میماند" دارد که همه جا سبز شده و شروع زندگی جدید میباشد.
اتهام تمسخر نژادی
حمید دباشی استاد دانشگاه کلمبیا، رسم حاجی فیروز را شرم آور و یادآور دوران سیاه برده داری می داند، وی خواستار انجام ندادن این مراسم در جشن نوروز شدهاست. وی میگوید: "ایرانیان جشن نوروز را خیابان پنجم نیویورک رنگارنگ جشن میگیرند، بدون توجه به دهشت آمریکاییان آفریقایی تباری که نمیتوانند باور کنند که در این عصر و زمان هنوز افرادی به صورت ناخودآگاه چنین اعمال نژادپرستانهای انجام میدهند.