05-07-2012، 12:44
مهم اين نيست كه كيستي..
واكنون در كجاي اين آشفته بازار دنيايي!
مهم اين است ؛هرجا که هستی با او باشی.
واكنون در كجاي اين آشفته بازار دنيايي!
مهم اين است ؛هرجا که هستی با او باشی.
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
|||||||||||||||||||||||||||||
05-07-2012، 12:44
مهم اين نيست كه كيستي..
واكنون در كجاي اين آشفته بازار دنيايي! مهم اين است ؛هرجا که هستی با او باشی.
05-07-2012، 12:45
(آخرین ویرایش در این ارسال: 05-07-2012، 12:50، توسط pink devil.)
دلــــــــــم
یکــــــ مــــــــزرعــه مـیخـــــواهـ ـد یکـــــــ تــــــــــــــــــــو یکـــــــ مـــــــــــــــــــن و گنـــــــدم زاری طلایـــــــی رنگ کـه هــوایـش آکنـــده بـا عطــــر نفــ ـــ ــس هـای تــــــو بـاشـــــــد . . .
05-07-2012، 12:49
بغض قلم
بغض قلم من ... بغضی است دیرینه قلم بغض می کند .. من واژه تحویل می گیرم من می نویسم ... کاغذ بی جان دفترم آرام می گیرد من ... قلم ... واژه ... درماندگی حال این روزهایم باید بهتر باشد مگر نه اینکه بهار آمده است؟! بهار ... تازگی ... روزگار غریبی است ... بهار هم با ما ناسازگار شده آسمان هم بغض کرده خوش به حال آسمان .. وقتی دلگیر است چشمان ابریش باران می شود دردش را همه حس می کنند همه همدرد باران می شوند اما حال چشمان من .. ابری هم که باشد بارانش را فقط من می بینم و آینه بیچاره آینه اتاقم ... بر بخت سیاهش باید گریست بگذریـــــــــــــــــــــم برای درد کشیدن ... برای گفتن از دردواره ها همیشه فرصت هست مگر نه؟ بخند چشمان آینه بی قرارند بخند بغض آینه هم ترکید بخند
05-07-2012، 12:49
به ابد خواهم برد
من به درماندگی صخره و سنگ من به آوارگی ابر و نسیم من به سرگشتگی آهوی دشت من به تنهایی خود می مانم من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید شعر چشمان تو را می خوانم چشم تو چشمه شوق چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد تو تماشا کن که بهاری دیگر پاورچین پاورچین از دل تاریکی میگذرد و تو در خوابی پرستو ها خوابند و تو می اندیشی به بهاری دیگر به یاری دیگر اما برای من نه بهاری و نه یاری دیگر - افسوس من و تو دور از هم می پوسیم غمم از وحشت پوسیدن نیست غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست از سر این بام این صحرا این دریا پر خواهم زد خواهم مرد و غم تو این غم شیرین را با خود به ابد خواهم برد
05-07-2012، 12:50
این عصرهای بارانی ِ بهاری ،
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد ...! گـوئـی ... تـو اتـفاق می افـتی؛ و مـن دچـار می شـوم ... تـمام " مــن" دارد "تـــو" می شـود ... بـاور مـی کنـی؟...
05-07-2012، 12:52
لحظه هجوم غربت
لحظه ای بود كه تو رفتی سیل غم زندگیمو برد وقتی كه پل و شكستی تو به خیر ‚ ما به سلامت عاشقی به ما نیومد بانوی عزیز عشقم بدتر از همه در اومد اشتباه بود ‚ اشتباه بود دل به تو بستن گناه بود اشتباه بود ‚ اشتباه بود دل به تو بستن گناه بود چه شبایی گریه كردم تو به حالم خنده كردی آغوش خداحافظی رو حتی حوصله نكردی نه ‚ تو عاشقم نبودی مشت تو وا شده پیشم دیگه دارم توی هق هق گرگ بارون زده میشم اشتباه بود ‚ اشتباه بود دل به تو بستن گناه بود اشتباه بود ‚ اشتباه بود دل به تو بستن گناه بود
دیوونتم ، دیوونتم ، دیوونه
شب شده ساکته دوباره خونه می گرده دل دنبال یک بهونه می گرده باز گنجه ی خاطراتو پی یه حرف ناب و عاشقونه عکس تو رو باز می ذاره روبروش که تا ته شب واسه تو بخونه دلم تو التهابه که چه جوری قدر چشای نازتو بدونه تو عصری که قحطی عطر یاسه اما به جاش دوست دارم گرونه کافیه اسمتو یه جا ببینم تا حس شعرم بزنه جونونه من نمی تونم بگم اندازه شو اینو فقط شاید خدا بدونه محاله که عشق ما رو ندونن برو سوال کن از گلای پونه اگه بخوان خیلی کم از تو بگن می گن همون که خیلی مهربونه ؟ بی خبری تو ولی از حال من میندازم اینو گردن زمونه چقدر حسودیم می شه وقتی همه بهم می گن دل تو پیش اونه ؟ من خودم باز می زنم به اون راه می گم بیارید واسه من نشونه اما تا کی فریب بدم دلم رو اون داره کلی آدرس و نشونه مهم ولی تویی که اسم نازت با من یه جایی پشت آسمونه اونا نمی دونن ستاره هامون دوتاس ولی توی یه کهکشونه اینو بخون تا دوباره بدونی دیوونتم ، دیوونتم ، دیوونه
چه ساده شکست
چه ساده شکست و رفت دلی را که فقط برای او می تپد ، باورش مشکل است با دوریش چه کنم؟تا کی در انتظار دیدتارش؟ تا کی در انتظار شنیدن آهنگ صدایش؟تا کی با گریه شب هایم را به سحر رساندم؟تا کی نبودنش و ندیدنش آزارم خواهد داد؟ چیست این زندگی؟مقصودش چیست؟انتهایش نصیب کیست؟این را با تمام وجود می گویم که ای زندگی هرچه خواهی با من کن اما این را بدان تا ابد با خاطره هایش زندگی خواهم کرد ، آری توانستی از من جدایش کنی جسمش را از جسمم جدا کردی ، اما افسوس که هیچگاه روحش از من جدا نخواهد شد ، با عشقش چنان زنجیری ساخته ام و بر گردن افکنده ام که هیچگاه از هم نخواهد گسست دل در گرو مهربانی اش با لذت دنیا خداحافظی کرد ، می دانم سرنوشت چنین نوشت و تو ای روزگار بی رحم چنین کردی ، با خود چه پنداشتی ؟ پندارت این بود که اگر او را از من بگیری همه چیز تمام خواهد شد ری زندگی را از من گرفتی آرامشم را صلب کردی دوریش عذابم می دهد می دانم در انتها نیز از غم فراقش در گوشه ای از قبرستان تاریک و سرد دفن خوام شد اما این را بدان تا آنگاه که دلی در سینه دارم او را خواهم پرستید با ذره ذره وجودم مگر این که با پتک زمانه سینه ام بدری و دل از وجودم جدا کنی آن روز همان روز مرگ است روزی که روح از تنم جدا شده ، روزی که یادش را از دل بیرون کنم روح از جان بیرون کرده ام و اما تو ای ستاره ی شبهای تیره و تاریکم تنهایم گذاشتی ولی بدان که تا همیشه مرحم و محرم دلم خواهی ماند و جزء تو هیچکس در کوچه پس کوچه های دلم جایی نخواهد یافت این دل تا بی نهایت تقدیم به توست. تقدیم به تویی که همواره یادت آرامش بخش زندگیست.
اشكي كه بيصداست پشتي كه بيپناست دستي كه بسته است پايي كه خسته است دل را كه عاشق است حرفي كه صادق است شعري كه بيبهاست شرمي كه آشناست دارايي من است ارزاني شماست
05-07-2012، 13:03
(آخرین ویرایش در این ارسال: 05-07-2012، 13:08، توسط pink devil.)
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود... عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی... همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام... به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ، به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم.... به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ، به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ، تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ، بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم.... نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ، تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ، نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی... قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ، زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است روی قـلــبــــــــــ♥ــــــــے نـوشـــتــه بـود : شــکـســــتـــــنــــے اســــت مـواظـــــــب بـاشــــــــیـن ولـــــــــــے مـــن روـــے قــلــــــ♥ــــــبــم نـوشــــتـم : شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت , راحــــــــــــــت بـــاشــــیـن
ببخشید ولی اواتارم خوب شده
چه ساده شکست و رفت دلی را که فقط برای او می تپد ، باورش مشکل است با دوریش چه کنم؟تا کی در انتظار دیدتارش؟
تا کی در انتظار شنیدن آهنگ صدایش؟تا کی با گریه شب هایم را به سحر رساندم؟تا کی نبودنش و ندیدنش آزارم خواهد داد؟
05-07-2012، 13:13
آره خوفه!
هر جا که می بینم نوشته است : ” خواستن توانستن است ” آتش می گیرم ! یعنی او نخواست که نشد پیــشم بــماند؟
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |