20-02-2014، 12:00
~~من نگین هستم.سوپرمغز . زیباترین دختر و خوش هیکل ترین و خوش لباس ترین دختر ایران .
و به همراه 4تا دوستام یعنی شکیبا. نیلو.ثنا و اناهیتا(انا) توی اکس فکتور شرکت کردیم و اولین گروه خوانندگی ایرانی در اکس فکتور هستیم
امروز روز اخره مسابقه است و ما خیلی خوشحالیم که ب مرحله اخر رسیدیم
نیلو:وای چه جمعیتی اومده اینجا.
من:اره تقریبا تمام ادمای معروف لندن اینجا هستن
شکیبا:بگردید ببینید گروه وان دایرکشن اینجا نیستن
من: اه شکیب تو بازم اسم اینارو اوردی .100بار گفتم اینقد ندید بدید نباشید ما خودمون هم معروف شدیم مثلا
انا: اه نگین چرا اینقد ازشون بدت میاد(زبونتو گاز بگیر)
نیلو:راست میگه دیگه همه دوسشون دارن اما تو؟|؟
من:اه اصلا وللش
اسم مارو خوندن(راستی اسم گروهمونcolorful girlsهستش یعنی دخترای رنگارنگ.من عشق آبی هستم.شکیبا:قرمز.نیلو:صورتی.انا:بنفش.ثنا:طلایی)و ما رفتیم روی سن و آهنگ slow downاز سلنا گومز رو خوندیم و تونستیم رقیبمون رو شکست بدیم و اول بشم .هوراااااااااااااااااااااااااا
ادوارد(مجری اکس فکتور)از گروه وان دایرکشن خواست که به روی سن بیان و علاوه بردادن جایزه 20000دلاری بهمون.اهنگ mid night memoriesرو بخونن .
اونجا بود که تازه چشممون ب جمالشون روشن شد.
من ب فارسی :یاقمر بنی هاشم خدا رحم کنه
شکیب ب فارسی جوابید:میشه ببندی گ/ا/ل/ه رو؟
من ی لبخند مصنوعی زدم و گفتم: ه/و/ی منو ک میشناسی خجالت مجالت سرم نیست یهو دیدی ی تیکه ای میکه ای چیزی پروندن بعدش همینجا میکشمشون
ثنا: دیگه ساکت شید اومدن
همه اومدن بالا .جوری نگاه میکردن ک انگار ادم ندیدن تاحالا
من تو دلم:کور بشید با این چشای ه/ی/ز/تون
هری جوری نگام کرد ک نزدیک بود اب بشم برم تو زمین.ای بووووووووق
ب هر حال اونا پولو بهمون دادن و هردو گروه رفتیم پشت صحنه.
بچه ها تا از سن خارج شدیم 40 کیلومتر پریدن بالا و پایین.اما من عین بچه ادم رفتم تو سالن اتنتظار و اونا هم بعد از بالا و پایین پریدناشون اومد دنبالم.البته من جلوی پسرا ی بچه مثبت بودم و ب محض ورود به سالن انتظار از اونا وح/شی تر شدم.اونا هم عین ب/ز منو می نگریستند.بله دقیقا مثل ی ب/ز
داشتم وح/شی بازی در می اوردم که در باز شد و 5 کله پوک وارد شدن.منم سریع تغییر تاک تیک دادم و دوباره بچه مثبت شدم
اما چ فایده اونا منو دیده بودنو داشتن از خنده ریسه میرفتن
رو اعصابم بودن مخصوصا اون پسره..کی بود؟.....اها هری.//هری//:
چقدر این دختره بانمکه. از همون روز اول ک تو تی وی دیدمش ازش خوشم اومد.اخه هم باهوشه هم خوش/گل و خوش/هیکله.هم مثل بقیه دخترا فی/س و افاده ای نیست و همیشه خوش لباسه و اسپرت میپوشه.خیلیم خوش صداست .واییییی چ بانمکه.....................داریم پشت سرشون میریم تو اتاق انتظار.لیام درو باز کرد
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ مردم از خنده این دختر ک تا 3 دقیقه پیش
ساکت و معصوم بود اما حالا چی؟....................داره از دیوار راست بالا میره.........//نگین//:
ای وای ابروم رفت.خیر سرم میخواستم جلوشون با وقار باشم......................
اما اشکال نداره بر اساس نظریه افلاطون ادم باید انعطاف پذیر باشه نه ی ادم خشک و بی روح
ب هر حال دیگه من حرفی نزدم و نشستم رو ی صندلی و با گوشیم ور رفتم.
اما مگه اینا ضایع میشن.همش دارن ریسه میرن.حتی دوستامم دارن از خنده میترکن...................................................................................................
اییییییییییییییییی این پسره چرا مثل ی امازونی که هیچ ادمی تو عمرش ندیده داره دید میزنه منو .
پیش خودم گفتم:ای خدا شفا بده به این بد بخت بینوا
تا اینو گفتم زدم زیر خنده و بقیه هم از خنده من ریسه رفتنشون ضرب در 157540شد.
ثنادر حالی که از خنده سرخ شده بود گفت:حالت خوبه؟چرا بیخود میخندی
شکیب ک میخواست جلوی وان دی خودی نشون بده و بگه ک چقد شوخه گفت:حتمی داره ب جبر و هندسه فکر میکنه...من:هر هر هر .چقد تو شوخ تبعی.شوختبع جان بپا ی وقت نترکی
شکیبا که ضایع شده بود دیگه جیکشم در نیومد
بیچاره
نایل:فضولی نباشه.داشتی به چی میخندیدی؟
من:هیچی.
لیام:بگو دیگه...................
من:هیچی فکر نکنم براتون خنده دار باشه. داشتید بی خود و بی جهت میخندیدید منم پیش خودم گفتم خدایا ب این بدبختای بینوا شفا رو عطا بفرما
نیلو:چ بی معنی.نگین همش حرفایی میزنه ک فقط واسه خودش خنده دارن
من:جناب.من هیچ وقت نمیام همون چیزیو که دقیقا تو ذهنمه رو بازگو کنم.اصلا ارشمیدس میگه..............دخترا تا اینو گفتم حرفمو قطع کردنو گفتن:باز این دانشمند بازیش گل کرد
هری : دانشمند بازیش چی چی؟
انا گفت:دانشمند بازیش گل کرد
هری:خب این یعنی چی؟
من:شما چقد با هوشید.اصطلاحات ما با هم فرق داره
زین:خب معنیش چیه؟
ثنا ک عاشق زینه گفت:یعنی حرفای بزرگ و قلمبه میزنه
بعدشم ی لبخند زد که باعث شد عین دیوو/نه هایی که از تیماریسان فرار کر ده بودن بشه.ددضمن همه هم فهمیدن که اون از زین خوشش میاد
انا که پدرش ایرانی و مادرش فرانسوی بود به فرانسوی گفت:این دختره عابرومونو برد با این اداهاش . نگین ی کاری بکن
منم ب فرانسوی جواب دادم:ب من چ هر گ/ن/د/ی که میزنیدو من باید درستش کنم؟
و کلی به ثنا بد و بیرا گفتم//هری//:اون نمیدونه ک من فرانسه بلدم و داره هرچی از دهنش در میاد بهشون میگه الان زمان خوبیه ک ضایعش کنممن ب فرانسه:اره نگین راست میگه اون که نباید خرابکاریای شمارو درست کنه.نگین یکم شکه شد اما ب روی خودش نیاورد اما انا شاخ در اورد از تعجب.
//نگین//:
من که شکه شدم این فرانسه بلده .زینم که فارسی بلده پس ما چطور با هم خصوصی بحرفیم؟
وقتی که ادوارد(مجری اکس فکتور)اومد داخل گفت که برای هفته بعد یک عده از خواننده های دیگه مثل جاستین بیبر-سلنا گومز-استین ماهونه-ادام لمبرت و مایلی سایرس و شما(وان دایرکشن و ما)باید به سالن موسیقی بزرگ لندن بریم و اونجا یک گردهمایی مهم و جالب شرکت کنیم
من:راجب ب همکاری باهم دیگست؟
ادوارد:ی همچین چیزیه
من ب فارسی گفتم:گاومون زایید
و زین و دخترا زدن زیر خنده
ب هر حال امشب گذشت و ما رفتیم خونه اما قبل رفتن نایل و انا رفتن تو فاز بوووووووووووووووووق و طبق معمول خودم باید اوظاعو سرو سامون میدادم البته لیام هم کمکم کرد.
فردای اون روز ما برای خرید ب ی فروشگاه بزرگ رفتیم و مشغول خرید بودیم که..............................
منتظر قسمتهای بعدی باشید اولش هیجانی نبود اما تو قسمتهای بعد باحال میشه و شخصیتهای جدیدی به داستان اضافه میشن
و به همراه 4تا دوستام یعنی شکیبا. نیلو.ثنا و اناهیتا(انا) توی اکس فکتور شرکت کردیم و اولین گروه خوانندگی ایرانی در اکس فکتور هستیم
امروز روز اخره مسابقه است و ما خیلی خوشحالیم که ب مرحله اخر رسیدیم
نیلو:وای چه جمعیتی اومده اینجا.
من:اره تقریبا تمام ادمای معروف لندن اینجا هستن
شکیبا:بگردید ببینید گروه وان دایرکشن اینجا نیستن
من: اه شکیب تو بازم اسم اینارو اوردی .100بار گفتم اینقد ندید بدید نباشید ما خودمون هم معروف شدیم مثلا
انا: اه نگین چرا اینقد ازشون بدت میاد(زبونتو گاز بگیر)
نیلو:راست میگه دیگه همه دوسشون دارن اما تو؟|؟
من:اه اصلا وللش
اسم مارو خوندن(راستی اسم گروهمونcolorful girlsهستش یعنی دخترای رنگارنگ.من عشق آبی هستم.شکیبا:قرمز.نیلو:صورتی.انا:بنفش.ثنا:طلایی)و ما رفتیم روی سن و آهنگ slow downاز سلنا گومز رو خوندیم و تونستیم رقیبمون رو شکست بدیم و اول بشم .هوراااااااااااااااااااااااااا
ادوارد(مجری اکس فکتور)از گروه وان دایرکشن خواست که به روی سن بیان و علاوه بردادن جایزه 20000دلاری بهمون.اهنگ mid night memoriesرو بخونن .
اونجا بود که تازه چشممون ب جمالشون روشن شد.
من ب فارسی :یاقمر بنی هاشم خدا رحم کنه
شکیب ب فارسی جوابید:میشه ببندی گ/ا/ل/ه رو؟
من ی لبخند مصنوعی زدم و گفتم: ه/و/ی منو ک میشناسی خجالت مجالت سرم نیست یهو دیدی ی تیکه ای میکه ای چیزی پروندن بعدش همینجا میکشمشون
ثنا: دیگه ساکت شید اومدن
همه اومدن بالا .جوری نگاه میکردن ک انگار ادم ندیدن تاحالا
من تو دلم:کور بشید با این چشای ه/ی/ز/تون
هری جوری نگام کرد ک نزدیک بود اب بشم برم تو زمین.ای بووووووووق
ب هر حال اونا پولو بهمون دادن و هردو گروه رفتیم پشت صحنه.
بچه ها تا از سن خارج شدیم 40 کیلومتر پریدن بالا و پایین.اما من عین بچه ادم رفتم تو سالن اتنتظار و اونا هم بعد از بالا و پایین پریدناشون اومد دنبالم.البته من جلوی پسرا ی بچه مثبت بودم و ب محض ورود به سالن انتظار از اونا وح/شی تر شدم.اونا هم عین ب/ز منو می نگریستند.بله دقیقا مثل ی ب/ز
داشتم وح/شی بازی در می اوردم که در باز شد و 5 کله پوک وارد شدن.منم سریع تغییر تاک تیک دادم و دوباره بچه مثبت شدم
اما چ فایده اونا منو دیده بودنو داشتن از خنده ریسه میرفتن
رو اعصابم بودن مخصوصا اون پسره..کی بود؟.....اها هری.//هری//:
چقدر این دختره بانمکه. از همون روز اول ک تو تی وی دیدمش ازش خوشم اومد.اخه هم باهوشه هم خوش/گل و خوش/هیکله.هم مثل بقیه دخترا فی/س و افاده ای نیست و همیشه خوش لباسه و اسپرت میپوشه.خیلیم خوش صداست .واییییی چ بانمکه.....................داریم پشت سرشون میریم تو اتاق انتظار.لیام درو باز کرد
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ مردم از خنده این دختر ک تا 3 دقیقه پیش
ساکت و معصوم بود اما حالا چی؟....................داره از دیوار راست بالا میره.........//نگین//:
ای وای ابروم رفت.خیر سرم میخواستم جلوشون با وقار باشم......................
اما اشکال نداره بر اساس نظریه افلاطون ادم باید انعطاف پذیر باشه نه ی ادم خشک و بی روح
ب هر حال دیگه من حرفی نزدم و نشستم رو ی صندلی و با گوشیم ور رفتم.
اما مگه اینا ضایع میشن.همش دارن ریسه میرن.حتی دوستامم دارن از خنده میترکن...................................................................................................
اییییییییییییییییی این پسره چرا مثل ی امازونی که هیچ ادمی تو عمرش ندیده داره دید میزنه منو .
پیش خودم گفتم:ای خدا شفا بده به این بد بخت بینوا
تا اینو گفتم زدم زیر خنده و بقیه هم از خنده من ریسه رفتنشون ضرب در 157540شد.
ثنادر حالی که از خنده سرخ شده بود گفت:حالت خوبه؟چرا بیخود میخندی
شکیب ک میخواست جلوی وان دی خودی نشون بده و بگه ک چقد شوخه گفت:حتمی داره ب جبر و هندسه فکر میکنه...من:هر هر هر .چقد تو شوخ تبعی.شوختبع جان بپا ی وقت نترکی
شکیبا که ضایع شده بود دیگه جیکشم در نیومد
بیچاره
نایل:فضولی نباشه.داشتی به چی میخندیدی؟
من:هیچی.
لیام:بگو دیگه...................
من:هیچی فکر نکنم براتون خنده دار باشه. داشتید بی خود و بی جهت میخندیدید منم پیش خودم گفتم خدایا ب این بدبختای بینوا شفا رو عطا بفرما
نیلو:چ بی معنی.نگین همش حرفایی میزنه ک فقط واسه خودش خنده دارن
من:جناب.من هیچ وقت نمیام همون چیزیو که دقیقا تو ذهنمه رو بازگو کنم.اصلا ارشمیدس میگه..............دخترا تا اینو گفتم حرفمو قطع کردنو گفتن:باز این دانشمند بازیش گل کرد
هری : دانشمند بازیش چی چی؟
انا گفت:دانشمند بازیش گل کرد
هری:خب این یعنی چی؟
من:شما چقد با هوشید.اصطلاحات ما با هم فرق داره
زین:خب معنیش چیه؟
ثنا ک عاشق زینه گفت:یعنی حرفای بزرگ و قلمبه میزنه
بعدشم ی لبخند زد که باعث شد عین دیوو/نه هایی که از تیماریسان فرار کر ده بودن بشه.ددضمن همه هم فهمیدن که اون از زین خوشش میاد
انا که پدرش ایرانی و مادرش فرانسوی بود به فرانسوی گفت:این دختره عابرومونو برد با این اداهاش . نگین ی کاری بکن
منم ب فرانسوی جواب دادم:ب من چ هر گ/ن/د/ی که میزنیدو من باید درستش کنم؟
و کلی به ثنا بد و بیرا گفتم//هری//:اون نمیدونه ک من فرانسه بلدم و داره هرچی از دهنش در میاد بهشون میگه الان زمان خوبیه ک ضایعش کنممن ب فرانسه:اره نگین راست میگه اون که نباید خرابکاریای شمارو درست کنه.نگین یکم شکه شد اما ب روی خودش نیاورد اما انا شاخ در اورد از تعجب.
//نگین//:
من که شکه شدم این فرانسه بلده .زینم که فارسی بلده پس ما چطور با هم خصوصی بحرفیم؟
وقتی که ادوارد(مجری اکس فکتور)اومد داخل گفت که برای هفته بعد یک عده از خواننده های دیگه مثل جاستین بیبر-سلنا گومز-استین ماهونه-ادام لمبرت و مایلی سایرس و شما(وان دایرکشن و ما)باید به سالن موسیقی بزرگ لندن بریم و اونجا یک گردهمایی مهم و جالب شرکت کنیم
من:راجب ب همکاری باهم دیگست؟
ادوارد:ی همچین چیزیه
من ب فارسی گفتم:گاومون زایید
و زین و دخترا زدن زیر خنده
ب هر حال امشب گذشت و ما رفتیم خونه اما قبل رفتن نایل و انا رفتن تو فاز بوووووووووووووووووق و طبق معمول خودم باید اوظاعو سرو سامون میدادم البته لیام هم کمکم کرد.
فردای اون روز ما برای خرید ب ی فروشگاه بزرگ رفتیم و مشغول خرید بودیم که..............................
منتظر قسمتهای بعدی باشید اولش هیجانی نبود اما تو قسمتهای بعد باحال میشه و شخصیتهای جدیدی به داستان اضافه میشن