10-02-2014، 23:28
با افزایش تعداد انسانها، میزان آلودگی تحمیل شده بر زمین، آب، فضا و هوا افزایش مییابد. علاوه بر این، مصرف منابع زمینی نیز افزایش مییابد و نرخ رشد آن نیز بیشتر میشود. با توجه به این واقعیت كه جمعیت جهان رو به افزایش است، باید گفت كه حجم جمعیت، رابطهی مستقیمی با میزان مصرف منابع زمینی دارد.
مقدمه:
عموماً چنین اندیشیده میشود كه برای تغذیهی این همه انسان، باید میزان تولید محصولات غذایی را افزایش داد. این مقاله با ارایه شواهد فراوان، نشان میدهد كه افزایش جمعیت، همراه با تولید غذای زیادی است و هزینهی این غذای بیشتر، در حقیقت از میان رفتن گونههای جانوری دیگر است و علاوه بر آن، معضلات بیشمار دیگری را برای بشریت به همراه داشته است كه از این میان، میتوان به فقر، گرسنگی، سوءتغذیه، عدم بهداشت كافی، كمبود منابع آب، غذا، خاك و هوای سالم و … اشاره كرد.از میان همهی معضلات زیست محیطی موجود، رشد سریع جمعیت به عنوان مضرترین آن شناخته شده است. در حقیقت، سرعت بخشیدن به رشد جمعیت، به منزلهی تشدید همه معضلات زیست محیطی است. «براون و نیلسون» با تحقیقی كه در سال ۲۰۰۰ انجام دادهاند، بر چنین یافتهای تأكید كردهاند. با افزایش تعداد انسانها، میزان آلودگی تحمیل شده بر زمین، آب، فضا و هوا افزایش مییابد. علاوه بر این، مصرف منابع زمینی نیز افزایش مییابد و نرخ رشد آن نیز بیشتر میشود. با توجه به این واقعیت كه جمعیت جهان رو به افزایش است، باید گفت كه حجم جمعیت، رابطهی مستقیمی با میزان مصرف منابع زمینی دارد.
سازمان سلامت جهانی (WHO) در سال ۱۹۹۶ گزارش داد كه ۳ میلیارد نفر در جهان دچار سوءتغذیه هستند. به عبارت دیگر، در بسیاری از نقاط جهان، تعداد افراد بیشتر از توانایی تولید غذا و … در آن منطقه است. با توجه به آثار فراوان افزایش جمعیت بر كرهی زمین، رشد جمعیت به عنوان اصلیترین عامل تخریبی محیط زیست و موجودات زنده محسوب میشود.در حال حاضر، همه بر این اعتقادند كه برای حمایت از جمعیت فعلی جهان، باید تولید مواد غذایی را افزایش داد. به عنوان مثال «یونگ» (۱۹۹۹) میگوید كه مطابق پیشبینیهای پروژههای جمعیتی سازمان ملل، جمعیت كشورهای در حال توسعه، در سال ۲۰۲۵ بالغ بر ۸ میلیارد میشود و این آمار در سال ۲۰۵۰ از مرز ۹۰ میلیارد خواهد گذشت، او سپس چنین نتیجهگیری میكند كه «برای تغذیهی این جمعیت رو به افزایش، باید برنامههای كشاورزی رو به توسعهای را در نظر گرفت».برخی معتقدند كه مصرف كودهای شیمیایی، كاملاً تحت نظارت وزارت كشاورزی و اقتصادی قرار دارد و برخی نیز اعتقاد دارند كه تكنولوژی و علم، همهی مشكلات آینده در رابطه با غذا را حل خواهند كرد. به عنوان مثال شركت ADM چنین تبلیغ میكند كه آنها در پی افزایش تولید مواد غذایی برای تغذیهی جمعیت رو به افزایش بشر هستند. محصولات غذایی در ایالات متحده و بسیاری دیگر از كشورها، ظرف سه دههی ۱۹۸۰ ـ ۱۹۵۰ به شدت افزایش یافت.
تولید دانههای گندم و ذرت نسبت به سال ۱۹۴۰، اكنون سه برابر شده است، اما چنان كه «فارب» (۱۹۷۸) بیان داشته است: «تشدید تولید مواد غذایی برای تغذیهی جمعیت بیشتر، خود عامل افزایش جمعیت نیز بوده است». به عبارت دیگر، از آنجا كه همواره با افزایش جمعیت، غذای بیشتری نیز تولید شده است، همین امر موجب افزایش بیشتر جمعیت گردیده است.«پی واگنر» (آوریل ۱۹۹۸) در تحلیل این مطلب، چنین بیان میدارد: «از آنجا كه جمعیت كشورهای مرفه ثبات یافته و حتی رو به كاهش است و جمعیت كشورهای فقیر به شدت در حال افزایش است، به نظر میرسد كه تولید غذا ارتباط با میزان جمعیت ندارد». اما تحقیقات «آبرنسی» (۱۹۹۵) با این حرف مخالف است. اطلاعات فزایندهی ما در مورد ایالات متحده نیز با نظر واگنر مخالف است.
جمعیت ایالات متحده از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۳۵ دو برابر شده است و اكنون به ۲۷۰ میلیون رسیده است. به نظر میرسد كه تا ۷۵ سال دیگر، این جمعیت به دو برابر افزایش یابد و معادل ۵۴۰ میلیون گردد. این آمارها شامل میزان مهاجرتها نیز هست و در حقیقت چنان كه «بوویر و گرنت» (۱۹۹۴) بیان داشتهاند، مهاجران و فرزندان آنان حدود ۹۰ درصد از افزایش جمعیت آیندهی آمریكا از ۱۹۹۳ تا ۲۰۵۰را به خود اختصاص خواهند داد. در حقیقت، آنچه در آمریكا افزایش مییابد، جمعیت غیربومیانی است كه به همراه فرزندان خود بر میزان جمعیت این كشور میافزایند. با چنین نگاهی است كه محققان معتقدند، سؤال از این كه رشد جمعیت در كجا صورت میگیرد، در حقیقت ما را از این سؤال اصلی كه چرا رشد جمعیت رخ میدهد، غافل میسازد.مشكل دیگری كه تصویر ما را از رشد جمعیت مخدوش میسازد، این است كه رشد جمعیت به نظر آرام میرسد، ولی پیوسته صورت میگیرد. اضافه شدن یك میلیون نفر در هر چهار روز به جمعیت جهان و اضافه شدن ۳ میلیون نفر سالانه به جمعیت ایالات متحده، چندان قابل توجه و چشمگیر به نظر نمیرسد. اما با گذشت سالها، ناگهان جمعیت جهان ۲ برابر میگردد و جمعیت ایالات متحده نیز همین طور.
مطالعات فراوانی كه بر روی جمعیت و تولید مثل حیوانات صورت گرفته، نشان میدهد كه همهی حیوانات به میزانی كه منابع زیست محیطی محل زندگی آنها اجازه میدهد، جمعیت خویش را افزایش میدهند.بررسیهای مرتبط با جوامع گوناگون بشری نیز رابطهی میان وجود غذا و تعداد انسانها و وفور غذا و تكثیر نسل آدمی را به خوبی نشان میدهد. علیرغم فرهنگهای مختلف حاكم بر جوامع بشری، این اصل همواره ثابت بوده است كه در جوامعی كه دسترسی به غذا كمتر است، تولید مثل انسانها و تعداد آنها نیز محدود است، اما با توسعهی كشاورزی و دستكاری منابع طبیعی و عادی هر منطقه، به نظر میرسد كه تكثیر نسل آدمی به طور كلی از كنترل منابع طبیعی آن منطقه خارج شده است.
در حال حاضر، میزان منابع غذایی در دسترس بشر در جهان، هنوز رو به افزایش است، اما نرخ رشد این منابع رو به كاهش نهاده است. در حال حاضر ۱۳۰ میلیون تن از دانههای غذایی در ایالات متحده غذای دامهای اهلی میشود. این میزان میتواند ۴۰۰ میلیون انسان را تغذیه كند و اگر وابستگی مواد غذایی به حیوانات اهلی را كاهش دهیم، میتوان مواد غذایی بسیار بیشتری نیز برای بشر فراهم نمود. البته در این صورت، باید منتظر افزایش بیشتر جمعیت بشر بود كه در نهایت، این روند رو به افزایش بیرویهی جمعیت انسانها و از میان رفتن تنوع جانوری كره زمین منجر خواهد شد و البته این روند به افزایش گرسنگی و سوءتغذیه در جامعه بشری نیز دامن خواهد زد. از آنجا كه میدانیم افزایش جمعیت بشر رابطهی مستقیمی با كاهش زمین كشاورزی، آب، انرژی و منابع بیولوژیكی دارد، میتوان عواقب این افزایش را به خوبی در نظر آورد.اكنون انسانها حدود ۵۰ درصد از تنوع بیولوژیكی زمین را در راستای اهداف خود، برای خود به مصرف میرسانند (پیمنتل، ۱۹۹۴) كه این امر با توجه به وابسته بودن گونههای مختلف جانوری به یكدیگر و نیاز آنها به هم، میتواند در نهایت به كاهش تنوع جانوری در جهان بیانجامد.
افزایش جمعیت و بیماری:
بسیاری از عواملی كه بر میزان جمعیت انسانها اثر میگذارد، عواملی هستند كه به تراكم جمعیت بستگی دارند. (گوتلی، ۱۹۹۸) با افزایش تراكم انسانها در یك سطح خاص، میزان منابع اختصاص یافته به هر فرد كاهش مییابد و از یك سطح خاص تراكمی به بعد، نرخ سلامتی كاهش یافته و نرخ مرگ و میر افزایش مییابد. در اولین نگاه، رابطهی معنیداری میان نرخ سلامتی و تراكم جمعیت دیده نمیشود، اما با توجه بیشتر، معلوم میشود كه هم كیفیت و هم كمیت منابع طبیعی در دسترس یك فرد (به عنوان مثال آب و غذا و…) نقشی اساسی در سلامتی آدمی دارند. افزایش بیماریها و فراگیری آنها در ارتباط با كاهش كیفیت آب، هوا، خاك و منابع دیگر طبیعی است و در مجموع، استانداردهای زندگی را كاهش میدهد. تفاوتهایی اساسی میان علل مرگ و میر در مناطق توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد.
در مناطق در حال توسعه، ۴۰ درصد از مرگ و میرها مربوط به بیماریهای واگیردار، بیماریهای مادرزادی و یا مرگ و میر پیش از تولد است، حال آنكه ۵ درصد از كل مرگ و میرها در مناطق توسعه یافته، به این بیماریها مربوط میشود. (WHO، ۱۹۹۶) هر چند علل متعددی در این زمینه دخیل هستند، اما سرعت بالای رشد جمعیت كه منجر به غذای ناكافی، آب آلوده و خاك آلوده گردیده است، عامل اصلی انتقال بیماری و ایجاد مشكلات در سلامتی افراد است. (پیمنتل، ۱۹۹۸).به طور كلی با افزایش جمعیت، خطرات بیشتری سلامتی فرد را تهدید میكند. این افزایش خطر خصوصاً در جاهایی كه بهداشت كافی وجود ندارد، سرعت بیشتری مییابد. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، از سالهای ۱۹۹۲ ـ ۱۹۸۲ میزان مرگ و میر بر اثر بیماریهای واگیردار بیش از ۶۰ درصد افزایش یافته است.
مناطق زیست محیطی بسیار پرجمعیت خصوصاً مناطقی كه از نظر بهداشتی در وضع خوبی قرار ندارند، از مهمترین نگرانیهای موجود در زمینهی بیماریهای واگیردار هستند. (هولدن، ۱۹۹۵) به عنوان مثال، نوعی تب كه به تب دانگ مشهور است و از طریق پشه و آب قابل انتقال است، در شهرهای پرجمعیت بسیار سریع همهگیر میشود. در حال حاضر سالانه ۳۰ الی ۹۰ میلیون نفر مبتلای به این بیماری وجود دارد، كه این آمار به طرز وحشتناكی از سال ۱۹۸۰ به این سو افزایش داشته است. در حدود ۶۵ درصد از ابتلای به بیماریهای واگیردار در سطح جهانی، از طریق فرد به فرد صورت میگیرد (WHO، ۱۹۹۶). علاوه بر این كه ۳۵ درصد از كل مرگ و میرها در جهان بر اثر بیماریهای واگیردار است، حدود ۴۰ درصد دیگر از مرگ و میرها نیز در اثر عوامل مختلف زیست محیطی خصوصاً آلایندههای شیمیایی و ارگانیك صورت میگیرد.۸۰ درصد از كل بیماریهای واگیردار در سطح جهان، ابتدا از آب آلوده آغاز میشوند و این آمار در كشورهای در حال توسعه حدود ۹۰ درصد است. سالانه ۲ میلیارد مورد اسهال در اثر كمبود بهداشت در جهان روی میدهد كه از این میان، ۴ میلیون مورد آن (بیشتر در میان كودكان و نوزدان) منجر به مرگ میگردد. (WHO، ۱۹۹۲).در كشورهای در حال توسعه، حدود ۹۵ درصد از فاضلاب شهری به آبهای سطحی زمین وارد میشود. به عنوان مثال، در هند از میان ۳۱۱۹ شهر فقط ۲۰۹ شهر از برخی امكانات تصفیهی فاضلاب و جلوگیری از ورود آن به آبهای سطحی برخوردار هستند و از این میان، تنها ۸ شهر چنین تسهیلاتی را به طور كامل داشتهاند. این آب در ادامهی مسیر خود، برای نوشیدن، استحمام و شستوشو مورد استفاده قرار میگیرد. در ایالات متحده نیز ۵۰ درصد از آب دریاچهها به واسطهی آلایندههای حاوی نیتراتها، فسفاتها و دیگر مواد شیمیایی، آلوده گردیده است. (گلیك، ۱۹۹۳).
شیوع و افزایش مرگ و میر در اثر بیماریهای واگیرداری چون مالاریا (كه ۵۰۰ میلیون نفر در سال به آن مبتلا میشوند و ۷/۲ میلیون نفر سالانه در اثر آن میمیرند)، از دیگر معضلات آلوده شدن آبهاست. علاوه بر این، آلودگی هوا سالانه زندگی صدها میلیون انسان را تحت تأثیر قرار میدهد (UNEP / WHO، ۱۹۹۳) و افزایش این آلودگیها، در اثر افزایش جمعیت بشر است كه منجر به استفادهی بیشتر از مواد شیمیایی، مصرف بیشتر سوختهای فسیلی، اتومبیلهای بیشتر و … شده است.به همهی این معضلات، باید معضل گرسنگی و سوءتغذیه را نیز اضافه كرد. یكی از اساسیترین و جدیترین بیماریهای انسانی مربوط به كمبود منابع طبیعی، معضل سوءتغذیه است. سوءتغذیه مرتبط با كمبود كالری، پروتئین و ویتامین (خصوصاً ویتامین A)، آهن، ید و … است. امروزه بیش از ۳ میلیارد نفر (نیمی از جمعیت جهان) از سوءتغذیه رنج میبرند (WHO، ۱۹۹۶) كه این میزان سوءتغذیه در طول تاریخ بیسابقه است. به عبارت بهتر با افزایش جمعیت جهان، تعداد و درصد افراد دچار سوءتغذیه افزایش یافته است.
بنابراین میتوان بیان داشت كه تعداد و افزایش افراد دچار سوءتغذیه، محصول و معلول حجم جمعیت است.فقر، كمبود بهداشت، سوءتغذیه، بیماریهای واگیردار و شیوع آنها، گرسنگی و … همه و همه آثار و پیآمد افزایش بیرویهی جمعیت بشر و افزایش بیش از حد تراكم انسانی در بخشهایی از محیط زیست است.
مسئله جمعيت:
مسئلهي جمعيت و افزايشِ روز افزون آن، از بزرگترين و عظيمترين مشكلاتي است كه سالهاست گريبانگيرِ بشر شده تا جايي كه شايد بتوان گفت هيچ معضلي به قدر افزايش جمعيت براي انسان ايجادِ مشكل نكرده است.
از دورانِ افلاطون به مسئلهي جمعيت و محدود بودنِ آنها در شهرهاي نمونه و سلامتِ آنان توجه ميشد و تدريجاً با پيشرفت زمان، دانشمندانِ زيادي در موردِ ازيادِ جمعيت و مُخاطرات آن، بحث كردهاند.
اولين دانشمندي كه در اين باره، به طورِ جدي با مطالعهي دقيقِ خود، اهميتِ ازديادِ جمعيت را به دنيا عرضه كرد مالتوس بود كه در انگلستان در سال 1766 ميلادي متولد شد، او در سال 1798 ميلادي كتابي درباره جمعيت و رُشد و ازديادِ آن در آينده مُنتشر كرد كه باعثِ شُهرت او شد. بحثِ مالتوس درباره عدم تعادل بين جمعيت و وسايل معيشت بود، انديشه مالتوس بر اين اصل بود كه عدمِ تناسب كامل ميانِ رُشد جمعيت از يك سو و مواد غذايي از سوي ديگر وجود دارد، جمعيت براساسِ تصاعد «هندسي» افزايش مييابد در حالي كه افزايش مواد غذايي تابعِ «تصاعد حسابي» است، كه نتيجه رُشد هندسيِ ـ جمعيت، دو برابر شدنِ آن در 25 سال است.
مالتوس نظرياتِ جنجال برانگيزي ابراز كرد و ميگفت در دنيايي كه مملو از نفوسِ زيادي است افرادي كه متولد ميشوند اگر غذاي آنها را خانواده تأمين نكند و منشأ كار شخصي نباشد، حقِ مطالبه كوچكترين سهمي از مواد غذايي را ندارند، در حقيقت او موجودي زيادي است و در ضيافتِ طبيعت، قاشق و چنگالي براي او گذاشته نشده است.
پس از مالتوس، دانشمندان، بيشتر در اين راه كار كردند و معضلاتِ افزايشِ جمعيت روشن شد و در قسمتي از جهان، جمعيت تنظيم شده و در كشورهاي ديگر نيز اين مشكل عظيم به تدريج حل خواهد شد.
ادواري كه جمعيتِ بشري طي كرده به صورت زير بوده است:
1ـ جمعيتِ زمين در دورانِ ماقبلِ كشاورزي
بشر در چند صد هزار سال تا حدود 2 ميليون سال قبل در روي زمين ظاهر شده و با شكار و صيد و خوشهچيني زندگي كرده است. در آن زمان جمعيتِ زمين يك نفر در هر 100 كيلومتر مربع بوده ولي در مناطقِ نزديكِ دريا، ممكن بود يك نفر در يك كيلومتر مربع باشد.
2ـ جمعيت زمين در دورانِ كشاورزي
- در حدود ده هزار سال پيش، در اولين انقلابِ بزرگِ اقتصادي ـ اجتماعيِ تاريخ، انسان با اهليكردن حيوانات و كشت گياهان در آسياي جنوب غربي (خاور نزديك) به بهبود زندگي خود ميپردازد.
- در اين دوران جمعيت جهان را در حدود 5 ميليون يا كمي بيشتر تخمين ميزنند.
- در پي اين انقلاب، توان غذايي زمين بهبود يافته و جمعيت كره زمين به بيش از ده نفر در هر كيلومتر مربع رسيد.
- با پيشرفتهاي تدريجي، دومين انقلابِ بزرگِ شهرنشيني (در حدود هزاره ششم قبل از ميلاد) شروع شد (در منطقه بين النهرين).
- در اين دوران، تحولات تكنولوژيك، مثل كشف آهن و غيره پديد آمد و تمدنهاي ايران و هندوستان و چين و نواحي مديترانه به اوجِ شكوفايي رسيد:
- در سالهاي حدود ميلاد مسيح (2 هزار سال قبل) جمعيت زمين را 300 ميليون نفر تخمين ميزنند.
- جمعيت دنيا در سال 1650 ميلادي در حدود 545 ميليون نفر برآورد شد (يعني در طول دوران كشاورزي، جمعيت جهان بيش از صد برابر ميشود).
جمعيت زمين در عصر جديد
از اواخر قرن 15 و اوايل قرن 16 در اروپا رنسانس شروع شد و توجه انسان به علم و دانش و بهبود بهداشت، باعث ازدياد جمعيت شد. از اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 انقلاب صنعتي در انگلستان شروع شد، سپس شامل اروپا و آمريكاي شمالي شد، كه باعث دگرگونيهاي عميقي در زندگيِ اجتماعي بشر شد.
با كنترل قحطيها و بهبود وسايلِ ارتباطي و انقلاب پزشكي و كنترلِ جنگها، جمعيت با شتابي بيسابقه، رو به افزايش نهاد.
جمعيت زمين از سال 1650 تا قرن 19 به يك ميليارد نفر رسيد و از سال 1850 تا 1925 يعني حدود 75 سال، باز جمعيتِ دنيا دو برابر شد كه به دو ميليارد رسيد.
سپس از سال 1925 تا 1975 به دو برابر يعني به چهار ميليارد رسيد، و اين جمعيت، دهه اولِ قرن فعلي از مرز 5/6 ميليارد گذشت.
مقدمه:
عموماً چنین اندیشیده میشود كه برای تغذیهی این همه انسان، باید میزان تولید محصولات غذایی را افزایش داد. این مقاله با ارایه شواهد فراوان، نشان میدهد كه افزایش جمعیت، همراه با تولید غذای زیادی است و هزینهی این غذای بیشتر، در حقیقت از میان رفتن گونههای جانوری دیگر است و علاوه بر آن، معضلات بیشمار دیگری را برای بشریت به همراه داشته است كه از این میان، میتوان به فقر، گرسنگی، سوءتغذیه، عدم بهداشت كافی، كمبود منابع آب، غذا، خاك و هوای سالم و … اشاره كرد.از میان همهی معضلات زیست محیطی موجود، رشد سریع جمعیت به عنوان مضرترین آن شناخته شده است. در حقیقت، سرعت بخشیدن به رشد جمعیت، به منزلهی تشدید همه معضلات زیست محیطی است. «براون و نیلسون» با تحقیقی كه در سال ۲۰۰۰ انجام دادهاند، بر چنین یافتهای تأكید كردهاند. با افزایش تعداد انسانها، میزان آلودگی تحمیل شده بر زمین، آب، فضا و هوا افزایش مییابد. علاوه بر این، مصرف منابع زمینی نیز افزایش مییابد و نرخ رشد آن نیز بیشتر میشود. با توجه به این واقعیت كه جمعیت جهان رو به افزایش است، باید گفت كه حجم جمعیت، رابطهی مستقیمی با میزان مصرف منابع زمینی دارد.
سازمان سلامت جهانی (WHO) در سال ۱۹۹۶ گزارش داد كه ۳ میلیارد نفر در جهان دچار سوءتغذیه هستند. به عبارت دیگر، در بسیاری از نقاط جهان، تعداد افراد بیشتر از توانایی تولید غذا و … در آن منطقه است. با توجه به آثار فراوان افزایش جمعیت بر كرهی زمین، رشد جمعیت به عنوان اصلیترین عامل تخریبی محیط زیست و موجودات زنده محسوب میشود.در حال حاضر، همه بر این اعتقادند كه برای حمایت از جمعیت فعلی جهان، باید تولید مواد غذایی را افزایش داد. به عنوان مثال «یونگ» (۱۹۹۹) میگوید كه مطابق پیشبینیهای پروژههای جمعیتی سازمان ملل، جمعیت كشورهای در حال توسعه، در سال ۲۰۲۵ بالغ بر ۸ میلیارد میشود و این آمار در سال ۲۰۵۰ از مرز ۹۰ میلیارد خواهد گذشت، او سپس چنین نتیجهگیری میكند كه «برای تغذیهی این جمعیت رو به افزایش، باید برنامههای كشاورزی رو به توسعهای را در نظر گرفت».برخی معتقدند كه مصرف كودهای شیمیایی، كاملاً تحت نظارت وزارت كشاورزی و اقتصادی قرار دارد و برخی نیز اعتقاد دارند كه تكنولوژی و علم، همهی مشكلات آینده در رابطه با غذا را حل خواهند كرد. به عنوان مثال شركت ADM چنین تبلیغ میكند كه آنها در پی افزایش تولید مواد غذایی برای تغذیهی جمعیت رو به افزایش بشر هستند. محصولات غذایی در ایالات متحده و بسیاری دیگر از كشورها، ظرف سه دههی ۱۹۸۰ ـ ۱۹۵۰ به شدت افزایش یافت.
تولید دانههای گندم و ذرت نسبت به سال ۱۹۴۰، اكنون سه برابر شده است، اما چنان كه «فارب» (۱۹۷۸) بیان داشته است: «تشدید تولید مواد غذایی برای تغذیهی جمعیت بیشتر، خود عامل افزایش جمعیت نیز بوده است». به عبارت دیگر، از آنجا كه همواره با افزایش جمعیت، غذای بیشتری نیز تولید شده است، همین امر موجب افزایش بیشتر جمعیت گردیده است.«پی واگنر» (آوریل ۱۹۹۸) در تحلیل این مطلب، چنین بیان میدارد: «از آنجا كه جمعیت كشورهای مرفه ثبات یافته و حتی رو به كاهش است و جمعیت كشورهای فقیر به شدت در حال افزایش است، به نظر میرسد كه تولید غذا ارتباط با میزان جمعیت ندارد». اما تحقیقات «آبرنسی» (۱۹۹۵) با این حرف مخالف است. اطلاعات فزایندهی ما در مورد ایالات متحده نیز با نظر واگنر مخالف است.
جمعیت ایالات متحده از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۳۵ دو برابر شده است و اكنون به ۲۷۰ میلیون رسیده است. به نظر میرسد كه تا ۷۵ سال دیگر، این جمعیت به دو برابر افزایش یابد و معادل ۵۴۰ میلیون گردد. این آمارها شامل میزان مهاجرتها نیز هست و در حقیقت چنان كه «بوویر و گرنت» (۱۹۹۴) بیان داشتهاند، مهاجران و فرزندان آنان حدود ۹۰ درصد از افزایش جمعیت آیندهی آمریكا از ۱۹۹۳ تا ۲۰۵۰را به خود اختصاص خواهند داد. در حقیقت، آنچه در آمریكا افزایش مییابد، جمعیت غیربومیانی است كه به همراه فرزندان خود بر میزان جمعیت این كشور میافزایند. با چنین نگاهی است كه محققان معتقدند، سؤال از این كه رشد جمعیت در كجا صورت میگیرد، در حقیقت ما را از این سؤال اصلی كه چرا رشد جمعیت رخ میدهد، غافل میسازد.مشكل دیگری كه تصویر ما را از رشد جمعیت مخدوش میسازد، این است كه رشد جمعیت به نظر آرام میرسد، ولی پیوسته صورت میگیرد. اضافه شدن یك میلیون نفر در هر چهار روز به جمعیت جهان و اضافه شدن ۳ میلیون نفر سالانه به جمعیت ایالات متحده، چندان قابل توجه و چشمگیر به نظر نمیرسد. اما با گذشت سالها، ناگهان جمعیت جهان ۲ برابر میگردد و جمعیت ایالات متحده نیز همین طور.
مطالعات فراوانی كه بر روی جمعیت و تولید مثل حیوانات صورت گرفته، نشان میدهد كه همهی حیوانات به میزانی كه منابع زیست محیطی محل زندگی آنها اجازه میدهد، جمعیت خویش را افزایش میدهند.بررسیهای مرتبط با جوامع گوناگون بشری نیز رابطهی میان وجود غذا و تعداد انسانها و وفور غذا و تكثیر نسل آدمی را به خوبی نشان میدهد. علیرغم فرهنگهای مختلف حاكم بر جوامع بشری، این اصل همواره ثابت بوده است كه در جوامعی كه دسترسی به غذا كمتر است، تولید مثل انسانها و تعداد آنها نیز محدود است، اما با توسعهی كشاورزی و دستكاری منابع طبیعی و عادی هر منطقه، به نظر میرسد كه تكثیر نسل آدمی به طور كلی از كنترل منابع طبیعی آن منطقه خارج شده است.
در حال حاضر، میزان منابع غذایی در دسترس بشر در جهان، هنوز رو به افزایش است، اما نرخ رشد این منابع رو به كاهش نهاده است. در حال حاضر ۱۳۰ میلیون تن از دانههای غذایی در ایالات متحده غذای دامهای اهلی میشود. این میزان میتواند ۴۰۰ میلیون انسان را تغذیه كند و اگر وابستگی مواد غذایی به حیوانات اهلی را كاهش دهیم، میتوان مواد غذایی بسیار بیشتری نیز برای بشر فراهم نمود. البته در این صورت، باید منتظر افزایش بیشتر جمعیت بشر بود كه در نهایت، این روند رو به افزایش بیرویهی جمعیت انسانها و از میان رفتن تنوع جانوری كره زمین منجر خواهد شد و البته این روند به افزایش گرسنگی و سوءتغذیه در جامعه بشری نیز دامن خواهد زد. از آنجا كه میدانیم افزایش جمعیت بشر رابطهی مستقیمی با كاهش زمین كشاورزی، آب، انرژی و منابع بیولوژیكی دارد، میتوان عواقب این افزایش را به خوبی در نظر آورد.اكنون انسانها حدود ۵۰ درصد از تنوع بیولوژیكی زمین را در راستای اهداف خود، برای خود به مصرف میرسانند (پیمنتل، ۱۹۹۴) كه این امر با توجه به وابسته بودن گونههای مختلف جانوری به یكدیگر و نیاز آنها به هم، میتواند در نهایت به كاهش تنوع جانوری در جهان بیانجامد.
افزایش جمعیت و بیماری:
بسیاری از عواملی كه بر میزان جمعیت انسانها اثر میگذارد، عواملی هستند كه به تراكم جمعیت بستگی دارند. (گوتلی، ۱۹۹۸) با افزایش تراكم انسانها در یك سطح خاص، میزان منابع اختصاص یافته به هر فرد كاهش مییابد و از یك سطح خاص تراكمی به بعد، نرخ سلامتی كاهش یافته و نرخ مرگ و میر افزایش مییابد. در اولین نگاه، رابطهی معنیداری میان نرخ سلامتی و تراكم جمعیت دیده نمیشود، اما با توجه بیشتر، معلوم میشود كه هم كیفیت و هم كمیت منابع طبیعی در دسترس یك فرد (به عنوان مثال آب و غذا و…) نقشی اساسی در سلامتی آدمی دارند. افزایش بیماریها و فراگیری آنها در ارتباط با كاهش كیفیت آب، هوا، خاك و منابع دیگر طبیعی است و در مجموع، استانداردهای زندگی را كاهش میدهد. تفاوتهایی اساسی میان علل مرگ و میر در مناطق توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد.
در مناطق در حال توسعه، ۴۰ درصد از مرگ و میرها مربوط به بیماریهای واگیردار، بیماریهای مادرزادی و یا مرگ و میر پیش از تولد است، حال آنكه ۵ درصد از كل مرگ و میرها در مناطق توسعه یافته، به این بیماریها مربوط میشود. (WHO، ۱۹۹۶) هر چند علل متعددی در این زمینه دخیل هستند، اما سرعت بالای رشد جمعیت كه منجر به غذای ناكافی، آب آلوده و خاك آلوده گردیده است، عامل اصلی انتقال بیماری و ایجاد مشكلات در سلامتی افراد است. (پیمنتل، ۱۹۹۸).به طور كلی با افزایش جمعیت، خطرات بیشتری سلامتی فرد را تهدید میكند. این افزایش خطر خصوصاً در جاهایی كه بهداشت كافی وجود ندارد، سرعت بیشتری مییابد. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، از سالهای ۱۹۹۲ ـ ۱۹۸۲ میزان مرگ و میر بر اثر بیماریهای واگیردار بیش از ۶۰ درصد افزایش یافته است.
مناطق زیست محیطی بسیار پرجمعیت خصوصاً مناطقی كه از نظر بهداشتی در وضع خوبی قرار ندارند، از مهمترین نگرانیهای موجود در زمینهی بیماریهای واگیردار هستند. (هولدن، ۱۹۹۵) به عنوان مثال، نوعی تب كه به تب دانگ مشهور است و از طریق پشه و آب قابل انتقال است، در شهرهای پرجمعیت بسیار سریع همهگیر میشود. در حال حاضر سالانه ۳۰ الی ۹۰ میلیون نفر مبتلای به این بیماری وجود دارد، كه این آمار به طرز وحشتناكی از سال ۱۹۸۰ به این سو افزایش داشته است. در حدود ۶۵ درصد از ابتلای به بیماریهای واگیردار در سطح جهانی، از طریق فرد به فرد صورت میگیرد (WHO، ۱۹۹۶). علاوه بر این كه ۳۵ درصد از كل مرگ و میرها در جهان بر اثر بیماریهای واگیردار است، حدود ۴۰ درصد دیگر از مرگ و میرها نیز در اثر عوامل مختلف زیست محیطی خصوصاً آلایندههای شیمیایی و ارگانیك صورت میگیرد.۸۰ درصد از كل بیماریهای واگیردار در سطح جهان، ابتدا از آب آلوده آغاز میشوند و این آمار در كشورهای در حال توسعه حدود ۹۰ درصد است. سالانه ۲ میلیارد مورد اسهال در اثر كمبود بهداشت در جهان روی میدهد كه از این میان، ۴ میلیون مورد آن (بیشتر در میان كودكان و نوزدان) منجر به مرگ میگردد. (WHO، ۱۹۹۲).در كشورهای در حال توسعه، حدود ۹۵ درصد از فاضلاب شهری به آبهای سطحی زمین وارد میشود. به عنوان مثال، در هند از میان ۳۱۱۹ شهر فقط ۲۰۹ شهر از برخی امكانات تصفیهی فاضلاب و جلوگیری از ورود آن به آبهای سطحی برخوردار هستند و از این میان، تنها ۸ شهر چنین تسهیلاتی را به طور كامل داشتهاند. این آب در ادامهی مسیر خود، برای نوشیدن، استحمام و شستوشو مورد استفاده قرار میگیرد. در ایالات متحده نیز ۵۰ درصد از آب دریاچهها به واسطهی آلایندههای حاوی نیتراتها، فسفاتها و دیگر مواد شیمیایی، آلوده گردیده است. (گلیك، ۱۹۹۳).
شیوع و افزایش مرگ و میر در اثر بیماریهای واگیرداری چون مالاریا (كه ۵۰۰ میلیون نفر در سال به آن مبتلا میشوند و ۷/۲ میلیون نفر سالانه در اثر آن میمیرند)، از دیگر معضلات آلوده شدن آبهاست. علاوه بر این، آلودگی هوا سالانه زندگی صدها میلیون انسان را تحت تأثیر قرار میدهد (UNEP / WHO، ۱۹۹۳) و افزایش این آلودگیها، در اثر افزایش جمعیت بشر است كه منجر به استفادهی بیشتر از مواد شیمیایی، مصرف بیشتر سوختهای فسیلی، اتومبیلهای بیشتر و … شده است.به همهی این معضلات، باید معضل گرسنگی و سوءتغذیه را نیز اضافه كرد. یكی از اساسیترین و جدیترین بیماریهای انسانی مربوط به كمبود منابع طبیعی، معضل سوءتغذیه است. سوءتغذیه مرتبط با كمبود كالری، پروتئین و ویتامین (خصوصاً ویتامین A)، آهن، ید و … است. امروزه بیش از ۳ میلیارد نفر (نیمی از جمعیت جهان) از سوءتغذیه رنج میبرند (WHO، ۱۹۹۶) كه این میزان سوءتغذیه در طول تاریخ بیسابقه است. به عبارت بهتر با افزایش جمعیت جهان، تعداد و درصد افراد دچار سوءتغذیه افزایش یافته است.
بنابراین میتوان بیان داشت كه تعداد و افزایش افراد دچار سوءتغذیه، محصول و معلول حجم جمعیت است.فقر، كمبود بهداشت، سوءتغذیه، بیماریهای واگیردار و شیوع آنها، گرسنگی و … همه و همه آثار و پیآمد افزایش بیرویهی جمعیت بشر و افزایش بیش از حد تراكم انسانی در بخشهایی از محیط زیست است.
مسئله جمعيت:
مسئلهي جمعيت و افزايشِ روز افزون آن، از بزرگترين و عظيمترين مشكلاتي است كه سالهاست گريبانگيرِ بشر شده تا جايي كه شايد بتوان گفت هيچ معضلي به قدر افزايش جمعيت براي انسان ايجادِ مشكل نكرده است.
از دورانِ افلاطون به مسئلهي جمعيت و محدود بودنِ آنها در شهرهاي نمونه و سلامتِ آنان توجه ميشد و تدريجاً با پيشرفت زمان، دانشمندانِ زيادي در موردِ ازيادِ جمعيت و مُخاطرات آن، بحث كردهاند.
اولين دانشمندي كه در اين باره، به طورِ جدي با مطالعهي دقيقِ خود، اهميتِ ازديادِ جمعيت را به دنيا عرضه كرد مالتوس بود كه در انگلستان در سال 1766 ميلادي متولد شد، او در سال 1798 ميلادي كتابي درباره جمعيت و رُشد و ازديادِ آن در آينده مُنتشر كرد كه باعثِ شُهرت او شد. بحثِ مالتوس درباره عدم تعادل بين جمعيت و وسايل معيشت بود، انديشه مالتوس بر اين اصل بود كه عدمِ تناسب كامل ميانِ رُشد جمعيت از يك سو و مواد غذايي از سوي ديگر وجود دارد، جمعيت براساسِ تصاعد «هندسي» افزايش مييابد در حالي كه افزايش مواد غذايي تابعِ «تصاعد حسابي» است، كه نتيجه رُشد هندسيِ ـ جمعيت، دو برابر شدنِ آن در 25 سال است.
مالتوس نظرياتِ جنجال برانگيزي ابراز كرد و ميگفت در دنيايي كه مملو از نفوسِ زيادي است افرادي كه متولد ميشوند اگر غذاي آنها را خانواده تأمين نكند و منشأ كار شخصي نباشد، حقِ مطالبه كوچكترين سهمي از مواد غذايي را ندارند، در حقيقت او موجودي زيادي است و در ضيافتِ طبيعت، قاشق و چنگالي براي او گذاشته نشده است.
پس از مالتوس، دانشمندان، بيشتر در اين راه كار كردند و معضلاتِ افزايشِ جمعيت روشن شد و در قسمتي از جهان، جمعيت تنظيم شده و در كشورهاي ديگر نيز اين مشكل عظيم به تدريج حل خواهد شد.
ادواري كه جمعيتِ بشري طي كرده به صورت زير بوده است:
1ـ جمعيتِ زمين در دورانِ ماقبلِ كشاورزي
بشر در چند صد هزار سال تا حدود 2 ميليون سال قبل در روي زمين ظاهر شده و با شكار و صيد و خوشهچيني زندگي كرده است. در آن زمان جمعيتِ زمين يك نفر در هر 100 كيلومتر مربع بوده ولي در مناطقِ نزديكِ دريا، ممكن بود يك نفر در يك كيلومتر مربع باشد.
2ـ جمعيت زمين در دورانِ كشاورزي
- در حدود ده هزار سال پيش، در اولين انقلابِ بزرگِ اقتصادي ـ اجتماعيِ تاريخ، انسان با اهليكردن حيوانات و كشت گياهان در آسياي جنوب غربي (خاور نزديك) به بهبود زندگي خود ميپردازد.
- در اين دوران جمعيت جهان را در حدود 5 ميليون يا كمي بيشتر تخمين ميزنند.
- در پي اين انقلاب، توان غذايي زمين بهبود يافته و جمعيت كره زمين به بيش از ده نفر در هر كيلومتر مربع رسيد.
- با پيشرفتهاي تدريجي، دومين انقلابِ بزرگِ شهرنشيني (در حدود هزاره ششم قبل از ميلاد) شروع شد (در منطقه بين النهرين).
- در اين دوران، تحولات تكنولوژيك، مثل كشف آهن و غيره پديد آمد و تمدنهاي ايران و هندوستان و چين و نواحي مديترانه به اوجِ شكوفايي رسيد:
- در سالهاي حدود ميلاد مسيح (2 هزار سال قبل) جمعيت زمين را 300 ميليون نفر تخمين ميزنند.
- جمعيت دنيا در سال 1650 ميلادي در حدود 545 ميليون نفر برآورد شد (يعني در طول دوران كشاورزي، جمعيت جهان بيش از صد برابر ميشود).
جمعيت زمين در عصر جديد
از اواخر قرن 15 و اوايل قرن 16 در اروپا رنسانس شروع شد و توجه انسان به علم و دانش و بهبود بهداشت، باعث ازدياد جمعيت شد. از اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 انقلاب صنعتي در انگلستان شروع شد، سپس شامل اروپا و آمريكاي شمالي شد، كه باعث دگرگونيهاي عميقي در زندگيِ اجتماعي بشر شد.
با كنترل قحطيها و بهبود وسايلِ ارتباطي و انقلاب پزشكي و كنترلِ جنگها، جمعيت با شتابي بيسابقه، رو به افزايش نهاد.
جمعيت زمين از سال 1650 تا قرن 19 به يك ميليارد نفر رسيد و از سال 1850 تا 1925 يعني حدود 75 سال، باز جمعيتِ دنيا دو برابر شد كه به دو ميليارد رسيد.
سپس از سال 1925 تا 1975 به دو برابر يعني به چهار ميليارد رسيد، و اين جمعيت، دهه اولِ قرن فعلي از مرز 5/6 ميليارد گذشت.