سوتی ها تونو وقتی تو مدرسه بودید بنویسید

[Matin Dj]

یه بار محکم درو کوبوندم به دیوار یه دفعه دیدم مدیر تو کلاسه

[رزاo]

زیاده ولی مهمترینش این ک ی بار ب دوستم گفتم کس کش لاشی ،یهو دیدم ناظم پش سرمه دی گ خودت تا تهشو بخون

---

حالا ی سوتی بگم خودمونی(البته واس خودم نی ی جوکه)
فامیلی یک استادی تو دانشگاه داره-روز امتحان اومد تو جلسه بد ب دانشجو ها خودشو معرفی میکنه و میگه:من دارم-بد یهو یکی از بچه ها(پسرا) جو گیر میشه میکشه پایین میگه آقا ما هم داریم

[m016]

هیچی فقت حاج ملاعلی کنی رو 
حاج ملا علی کونی خوندم

[pesare bad]

یه بار تو درس تاریخ من داشتم تو کلاس بلند روخوانی میکردم همین طور داشتم میخوندم اومد به کوه بیستون من ک ذهن منحرفی دارم خوندم کون پستون |: داشتم از خنده جر میخوردم سرخم شده بودم (: معلممون با خنده گفت نفر بعدی بخونه ((:

[tida 2]

من کلاس اول که بودم معلممون منو مبصر کرد بعد م فک کردم چه چیزیه گریه میکردم 

[good girl*]

من کلا وقتایی که درس زیاد دارم وهمش فکر درسم سوتی زیادمیدم.......

[×●SomeOne●×]

میخواست تاریخ زندگی ابن سینا رو یگم
گفتم:
از 370 تا 482 هجری قمری
بعد همه ی بچه ها خندیدن اما من چپ چپ نگاشون کردم
بعدش رفتم تو کتابو دیدم نوشته بود تا 428 نه 482!

[Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ]

ما چون مدرسمون غیر انتفاعی بود 5 شنبه ها هم تا 2.30 مدرسه بودیم زنگ اخر زیست داشیم و نیم ساعت اخر معلممون داشت کتاب کار حل می کرد!! منم تو دلم گفتم اینا که اسونه و سرمو گذاشتم روی میز!! اقا و خانومی که شما باشید نگو نیم ساعت خوابیدم وقتی که بلند شدم معلممون برگشت گفت ساعت خواب خواستم کلاس رو تعطیل کنم راحت بخوابی ولی حیف که عقب بودیم!!!!!!

[ailreza 2014]

سوتیمن این بود که گفتم طوف اتشفشان

[SabaSadra]

سر کلاس کامپیوتر، معلمم ازم خواست یه چیزی رو پرینت بگیرم. ماهم پرینتر نداشتیم، خیلی با اعتماد به نفس گفتم:" پس من واسه پرینت گرفتن پروژه، می رم کافی شاپ." اونم همچین نگام کرد ولی بنده خدا هیچی نگفت.