10-01-2014، 13:09
دود خاكسترها
اندك غباري
سوز سرمايي
اذيتو آزاري
آري......
اين است حال اين روزهاي من
بي هدف وسر گشته به دنبال فرداي بعد
قلبم گرفته است از دست روزهاي سخت
حتي قاصدك خاطره هاي دور نيز
از من پر دلهره بيزار است
با كه درد و دل كنم
اي يار............
ندارم جز خودم كسي در اين ديار
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهائیم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد
آن که با آغاز من مانوس بود
لحظه پایانیم را حس نکرد
دلـــــــم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز برای دلــــــــم مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت
ولی هیچکس واقعاً
اتاق دلــــــم را تماشا نکرد
دلــــــم قفل بود
کسی قفل قلــــ ♥ــــب مرا وا نکرد.
یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است
یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است !
و رفتند و بعدش دلــــــم ماند بی مشتری
و من تازه آن وقت گفتم :
خـــــ ♥ـــدایا، تو قلــــ ♥ـــب مرا می خری ؟.
و فردای آن روز
خـــــ ♥ــــدا آمد و توی قلــــ ♥ــــبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم
ببخشید، دیگر
"برای شما جا نداریم
از این پس به جز او کسی را نداریم"
))))))))))
تــآوآن عِــشــق مــَن رآ کهِ میــدهــ ــَد وَقتــی بآ خیــآلی سآدهِ بــهِ مــَن گُفتــ ـی دوستت دآرَم.
وَمــَـ ــن چهِ ســ ــآدهِ عآشِــ ــقَت شُــ ــدَم وَ تــ ـــو چهِ ســ ـــآدهِ اَزَمــ ــ دِل بُریــــ ـــدی
وَقتــ ــی هَمــهِ فَهمیـــ ــدَن مــ ــَن عآشقِتــ ـــ بــ ــودَم و تــ ــو بآ غُــ ــرورَت بآزیــ ــَم دآدی
❤
❤
❤
قلبم درد میگیرد و من
لبخـــــند میزنم!!
یادگــــــار توست
❤
❤
❤
چــــــتــــــــرت را بگـــــــــــــیر
چشــــــــــم های من
بزرگ شده ی بارانند
❤
❤
❤
تنهـــــــــــاییم عمیق است
دیگر دست هیچکس به آن نمی رسد
که بخواهد از تنهـایی
درم آورد
❤
❤
❤
بـــرای اثبات مردانـــگیت بـــجای افـــتادن روی دخـــتر مـَــردم ،
روی پـــای خودت بایـــست...!!!
❤
❤
❤
فاحشه ای پیر نگاه خسته اش را
به زمین دوخته بود .
سیگارش بین انگشتانش دود میشد
و آهسته زمزمه میکرد ....
روز قیامت شاید خدا مرا ببخشد !!!!!!!
اما من هرگز خدا را نمیبخشم.....
❤
❤
❤
زن جوری عاشقت میشه که
حس میکنی هیچوقت از پیشت نمیره ...
ولی وقتی که میشکنه
جوری میره که حس میکنی هیچوقت عاشقت نبوده....
❤
❤
❤
اشـتباه من بود
کسی را پاشویه می کردم که
در '' تـب '' دیگری می سوخــت...!
❤
❤
❤
سلامتیه اونایی که
خودشون ثابت کردن لیاقت مارو ندارن
❤
❤
❤
گـل نخــریــدن ازش..
پـــاهاشـــو باز کــرد..واســـه خریــدنش صــف کشیــدن....
❤
❤
❤
همیشه دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست !!!
گاهی بخاطر بودن کسی ست که حواسش به تو نیست
❤
❤
❤
زَخم هـ ـاے دُسـ ـتَـم را مےبَـندَنــد… مےگـُویـَـند: چـِـ ـرآ
بـا خـُـود چِــنـین کَــردے؟؟!
ولـے اَفـسـ ـوس … کـَـســے زَخــم بـُزُرگــِ دِلـَـم را
نـَـدیـــد..
تـا بـِـگـ ـوُیــَد چـِـرآ بــا تـ ـوُ چـِـنیــن
کـَـردَنــد…!!!؟؟
❤
❤
❤
خَستــــه ام….!
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم…
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد…!
❤
❤
❤
يـ ـآدت بآشه وقتے همه كـ ـس كسے ميشى
ـآون بعد تـ ـو بى كـ ـس ميشه
يـ ـآ برـآ كسے همه كـ ـس نشـ ـو يا اگه شدے
مرـآقب بى كسے هآش بآش
❤
❤
❤
خسته است تنم....!
دلم یک آغوش گرم می خواهد ...
آغوشی که نه غصبی،نه همگانی، ونه حرام باشد!
دلم یک تکیه گاه مردانه می خواهد...
تنی که نه هرزه،نه مشترک،نه عابری باشد...!
دلم یک آغوش امن میخواهد...
❤
❤
❤
مـَن آن زَن تـَنـهـآے مـَغـرورَم ...
بــہ قـَلـب مـَن بآ كـَفـش وآرב نـَشـو ...
بآ قـَلـب وآرב بـِشـو ..
❤
❤
❤
بـــا اشکهایـمـ گرבنبندے براے تو בرستــ کرבمـ
کــــــﮧ اگــــــر فــــراموشــــمـ کنـــــے
بـבونے گریـﮧ هایم گرבنتوست
فراموشـــــــــم نکـטּ
بی شک جهان را
به عشق کسی آفریده اند
...
چون من آفریده ام
جهانی
برای تو
❤
❤
❤
دختر همسایه
موهای عروسکم را کند
باد
بادبادکم را برد!
تو اما
چه ها نکردی با دلم ... !
❤
❤
❤
چشمانت
چیزی میگفت...
که فقط من میدانستم
❤
❤
❤
گرمای تنت،
تابستان
بهترین بهارم بود
❤
❤
❤
دلَم باران میخواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچگاه به خانهی تو نرسد!
❤
❤
❤
برای دوست داشتنت
نیاز به استخاره نبود
امــا
برای با تو بودن
و
با تو ماندن
سَراپــا نیـــازمند استجابَت دعایم
❤
❤
❤
خدایا
درسته گناه دارم،
ولی گناه دارم !!
❤
❤
❤
تنهـا برنامه اے کــه تـِکرارش
آرزوےِ هر روز مـَن استـــ
پـَخشِ زنده ےِ
نگـاهِ توستــ …
هَمیـن…
❤
❤
❤
دستم
را کم بگیر ...
اما . . .
مرا دست کم نگیر !!!
❤
❤
❤
تنهایی یعنی:
خودت بنویســــی
و خودت هم خوشـــــت بیاد !
❤
❤
❤
آرام میشوم
وقتی که نامم را فراموش میکنی
و مرا بی نام میخوانی
.
.
عزیزت میشوم
❤
❤
❤
یادت باشه
فقط دوست داشتن کافی نیست
عشق مراقبت می خواد ...
❤
❤
❤
چه احساس خوبیه وقتی می شنویم کسی می گوید :
مواظب خودت باش اما خیلی بهتر از اون اینه که می شنویم
کسی می گوید : خودم همیشه مواظبتم !
❤
❤
❤
گاهــی حــ ـس مـی كنـم
عشـ ــق را نِسیـ ــه به مـ ـن داده ای!
بی تـابــ ـم !
نقـ ـد می خــواهـمــ ـت . . .
❤
❤
❤
خــُــבا
یاבَتـــ باشـב
براے بـَعضے وَقتـــ ها که خیلے خَسـتـﮧ ام
یک بـَغـل مُحکـَم ، بـﮧ مـَن بـבهکارے ...!
❤
❤
❤
نگذار دیگران نام تو را بدانند
همین زلال چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست... " شاملو
❤
❤
❤
پاک ترین هوای دنیا،
هوایی است که در وجود ماست!
چرا که هر لحظه دلمان،
هوای هم را می کند!!!
❤
❤
❤
بــگـــــذار آغــــــوشـــــــــم . . .
بــــــراے هــمــیـــشــــــﮧ یــــــخ بــــــــزنـــــــــد . . .
نـــمــــــــے خـــــــــواهـــــــــــم ڪـــســـــــــے . . .
شــــــال گـــــــــــردن اضــــــــافـــــــے اش را . . .
دور گــــــــــردن احــســـــاســــــــم بــیــــــانــــــــدازد .
❤
❤
❤
دلم یک جای دنج میخواهد
آرام و بی تنش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد !…
مثلا آغوش تو!
❤
❤
❤
בر آغـפּشَـم که مے گیــرے
آלּـقــَــבر آرآم مے شَـפּم
که فـَـرآمـפּش مے کُـלּـم
بـآیــَב לּـفَس بِکِشَم ..
❤
❤
❤
اگـــَـــر בیـوانگے نـیـسـت پَــسـ چیســت (؟)
وقتـے בر ایــטּ בنیــاے بـہ ایــטּ بزرگــــے
בلــم فــقط هـــــَــواے یــڪ نفــر را مےڪُنـב (!)
❤
❤
❤
"غصه" ها
فرزندان نا مشروع "خاطرات" و "افکار" ما هستند...
گاهی اونقدر زیاد می شن که تو دل مون جا نمی شن
و اونوقته که حس می کنیم "دلمون تنگـ ـه"
❤
❤
❤
واژه کم دارم
الفبای من، دو حرف بیشتر ندارد
"تـــــ ـــو"
❤
❤
❤
پیراهن نگاه مرا مکش از پشت
که بر می گردم
و بی خیال عزیزهای مصری و یعقوب های چشم به راه
چنان به خود می فشارمت
که هفتاد و هفت سال تمام
باران ببارد و گندم درو کنیم..!
❤
❤
❤
از دور دوستت داشتم !
بی هیچ عطری
آغوشی
نگاهی
یا حتی بوسه ای
تنها دوستت داشتم …
اما حالا اگه دور شی …
چه کنم با اینهمه وابستگی
❤
❤
❤
گاه کن! آن دور دستها ... یکی تنها به انتظار ایستاده
لبخندی عاشقانه را !
دستی برایش تکان بده
تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش!
❤
❤
❤
در خیالم می نشینی
به نرمی هوای مه آلوده
در دلم اماّ
رودخانه می ریزی
لحن بارانت
پاهای مرا شاعر می کند
در تو می چرخم
آن سان که آسمان هم
نمی داند
رقصنده یا رقص کدامند !
❤
❤
❤
با تمام هوس ام
بالشتکم را در آغوش می کشم...
بالش ام آبستن همه اشک های من
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
نیمـﮧ ﮮِ ِ گمشــــ❤ـده ام نیستـﮯ ؛
ڪـﮧ بآ نیمـﮧ ﮮ ِ دیگر بـﮧ جستُ جویت برخیزم ...
تــــ❤ــــو ؟
تمآم ِ گمشــده ﮮ ِ منـﮯ !
تمــــــــــــ❤ــــآم ِ
گمشـבه ﮮ ِ
مــن
.
.
.
פֿُـבآیـــ ــآ !
█
ж פֿَـستــــــِہ اَمـ اَز פֿَـستـِگــــ ـے هــآ..
█
ж בلـَمـ گِرفتــــــِہ اَز בلـَمـ..
█
ж صـَبــــ ــر نـَفـَسـَمـ رآ بـُریــבه..
█
ж اَمــ ــآטּ بـבه..
█
ж בَرב هـآیــَ ـمـ هـَـمـ בَرב مــــ ـے ڪـُنـَنـב .
.
.
.
خیانت..!!!
همه را از پا در می آورد......
از خدا که قوی تر نیستیم....ببین...
خیانت شیطان...با او چه کرده است.....
که اینطور بیخیال دنیا شده است....
.
.
.
دختر:سلام عشقم خوبی؟کجایی؟
پسر:خسته ام میخوام بخوابم
پسر:توکجایی نفسم؟
دختر:تو پارک پشت سرت دستشو ول کن.