31-12-2013، 20:05
(آخرین ویرایش در این ارسال: 31-12-2013، 21:24، توسط ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥.)
حرف های دلم را هرگز کسی نمیفهمند
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید
روزی که در زیر خاک گلویم
را به تاراج میبیرند...
بعضی ” آه ” ها را
هر چقدر هم که از ته دل بکشی
باز هم سینه ات خالی نمیشود
امشب سینه ی من پر است از آن ” آه ” ها
این روزها
حسرت یک نگاهت را
جرعه جرعه مینوشم...
نگاهی که در چشمان خدا زاده شده
و در عبور از همه ی نیلوفرهای قرن هم ، نمی میرد..
و آن هنگام که به من میرسد ،
چون یک شمع ، ذره ذره آبم میکند...
تو نگاهت
یک راز بزرگ است میان ما !
که حتی باران هم محو تماشای من است
وقتی در حجمه ی چشمانت
گم میشوم
آیینه ها را عاجز میکنم
و سرتاپای هستی را ، پراز گل سپید...!
و همه ی عاشقان را ، میبینم ک آسیمه سر میپرسند:
"معشوق تو کیست..؟!"
باران
زیرِ بارِ سنگینِ رشک
ریزتر و ریزتر ، میشود.
اخرش که چی ای خـــــــــــــــــدا):
دختر استـ دیگر
گاهــے دلش میخواهد بهانــہ های الکــے بگیرد
به هواے آغوش تو...شآنــہ هاے تو
که بعد تو آرام.....خیلــے آرام
در گوشش زمزمه کنـے :
ببین...من عآشقتم
گاهی نیاز داری به یه آغـــــــــــــوش بی منت
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهایی هستی
با چشماش بهت بگه
هسـتم تا آخرش!!!
برای خودم مردی شدم...!
این روزها درسکوت سرسخت،بی صدا گریه میکنم.....
ولی.................
دنیا.......
مواظبم باش....!
قلبم هنوز زنانه می تپد...!
دلــم می خــواهد بـــاور کنم
زندگــی مـن و تـو بــه هم ربـط دارد ...
اگــر بی ربــط بــود ،
هیــچ وقت خــدا ما را به هــم نشــان نمــی داد !
زندگی فقـط یـه لحظه اش قشنگه
سـوت پایان!
خدایــــــــــــــــا
عجیب منتظــــر اون لحظه ام!
بزن اون سوتِ پایانُ
داغـــــونـــــم.........
اعـتراف تـلخی اسـت ؛
ولــی...
عـشقم و آن غــریبه به هـم می آیــند....!!