11-12-2013، 22:53
من تو مدرسه با بچه ها عشق بازی می کردیم
|
بهترین خاطرتون از مدرسه چی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟ |
|||||
11-12-2013، 22:53
من تو مدرسه با بچه ها عشق بازی می کردیم
12-12-2013، 11:17
پنچر کردم ماشین معلما
فرار از مدرسه
15-12-2013، 22:17
ممنون ازنظرات قشنگتون
16-12-2013، 13:39
یادم نیــــــــــ
ولی تاجایی که میدونـم... مدرسع همیشه نـــحسع...
16-12-2013، 13:46
فرار ازمدرسه
رفتم باشگاه مسابقه ديدم
16-12-2013، 14:12
من اون موقع ابتدایی بودم ............ابتدایی ها و راهنمایی ها تو مدرسه شورش کردیم حتی مدیرم نتونست جلومونو بگیره مدرسه رو اوردیم پایین اتق مدیریتو ترور کردیم:cool::cool::cool:
13-04-2014، 16:33
من ی بار مدیرمون وایستاده بود فک کردم دوستمه اخه پشت کلش مثل یکی از دوستام صافه زدم تو سرش
07-07-2014، 0:21
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-07-2014، 0:23، توسط hanie directioner.)
جاری هامو پیدا کردم .
آهنگه وان دایرکشنو برای کله مدرسه اجرا کردیم . گوشیمو جا گذاشتم دوستم رفت آورد ولی آماره کله دوست پسرامو در آورد یه روز معلما جلسه داشتن از اول روز تا زنگه آخر بعد منم جای معلم تدریس میکردم . بعد از یه ربع کتابارو بستیم و روی دیتا آهنگه تصویری پخش کردیم و رقصیدیم . یه بارم دوستم معلممونو با من اشتباه گرفته بود بعد جفت پارفته بود تو کمره معلممون
20-09-2014، 19:58
یه دفعه قرار شد از سازمان آتش نشانی بیان مدرسه امون
هیچی دیگه خلاصه بعد از 1/2 ساعت که از رفتنمون به مدره گذشت اومدنو مام رفتیم تو حیاط آقا چشمتون از این چیزا زیاد ببینه در باز شد و یه گله پسر جوون و جذاب ریختن تو یه دونه اشون که از همه سر تر خوشگل تر بود چشمم و گرفت هی با دوستام مسخره بازی در آوردم و اینا...... تا این که سرم پایین بود اومدم از بغل دست پسره رد بشم پام گیر کرد به این سکو های مدرسه افتادم تو بغله پسره آقا دیگه من مردم از خجالت هی تند تند زیر لب میگفتم توبه توبه هیچی دیگه دوستامم همشون دیدن چه اتفاقی افتاد خلاصه دیگه شرفم رفت کف پام موقع ایی که می خواستن برن پسره ی .......... الاغ یه برگه بهم داد رفتم پیش دوستام بازش کردم تو شو خوندیم متنش دقیقا این بود: سلام الان که داری نامرو میخونی حتما دوستاتم پیشتن (دقیقا ) دهنشون باز مونده از این که من بهت نامه دادم (دقیقا همین طور بود) حیف نون هستم اگه می خوایی باهم باشیم بم بزنگ(حالا واقعا اسمش حیف نون نبودا) از همه بیشترش از اونجاش خوشم اومد که برگه هرو سوزوندم و هیچ وقت به پسره زنگ نزدم
20-09-2014، 20:36
سر کلاس زیست با هم قطاری ها ورق بازی میکردیم ...!
| |||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|