امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چند داســـــتان کوتاه ولی پُــر محتوا و زیبا....! (4)

#1
روزهـای تکرار نشــدنی .....!
ادیسون در سنین پیری پس از کشف چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد . این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند آزمایشگاه پدرش در آتش می شوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است.
آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود.
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند ولذا از بیدار کردن پیرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند.
چسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد. ناگهان پدر سرش را برگرداند وپسر را دید و با صدای بلند وسرشار از شادی گفت :
پسر تو اینجایی می بینی چقدر زیباست .!
رنگ آمیزی شعله ها را می بینی ؟
حیرت آور است !
من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است !
وای ! خدای من خیلی زیباست !
کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت.
نظر تو چیه پسرم ؟
پسر حیران و گیج جواب داد :
پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی ؟ چطور می توانی ؟ من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای ؟
پدر گفت : پسرم از دست من وتو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند.در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد.
در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نوسازی آن فردا فکر می کنیم.الان موقع این کار نیست.به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت !
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع نمود
پاسخ
 سپاس شده توسط ツClas$i☪ J☯ ツ ، شاه سلطان ، هاناجون ، sabaza ، سام عفيفي ، samira malik ، پيشي ي ملوس
آگهی
#2
عزیزم موضوحات عالیه حیف هیچکس قدرشو نمی دونه خیلی عالی بودHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط شاه سلطان ، پيشي ي ملوس ، ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ
#3
واقعا ممنون........p336p336p336p336
پاسخ
#4
Heart 
Big Grinمن مطمئم تو کتاب تو توئی یا من منم رو خوندی چون این داستان ارز توی اون کتابه من مطمئم

به هر حال عالی ممنون  اگه ون کتابو نخونده بودی دقیا عین او کلمات رو به کار نمی بردی
پاسخ
#5
(07-11-2013، 1:40)jasamin نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
Big Grinمن مطمئم تو کتاب تو توئی یا من منم رو خوندی چون این داستان ارز توی اون کتابه من مطمئم

به هر حال عالی ممنون  اگه ون کتابو نخونده بودی دقیا عین او کلمات رو به کار نمی بردی
تو تویی...... من منم؟؟؟؟؟؟؟HuhHuhHuh
نه از یه سایت برداشتم..... مگه مغز خر خوردم که بشینم تایپ کنم؟؟؟؟Tongue
پاسخ
#6
خیلی قشنگ بود خیلی مرسی عزیزم
7
پاسخ
 سپاس شده توسط ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ
#7
خیلی خواهش میکنم!TongueBig Grin
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
  نکاتی درباره‌ی نوشتن داستان کوتاه، داستان بلند و رمان
  داستان کوتاه خیانت سام
  داستان|طنز کوتاه|
  داستان کوتاه|ادیسون|
Minioni وب ناول(رمان)زیبای *نفرین زیبا*طنز و عاشقانه
Subarrow رمان کوتاه تلافی تا خیانت
Minioni داستان_گردنبند زیبا
Minioni داستان کوتاه(پنجره)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان