ازخداخواستم

[zahra1377]

ااز خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد. خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد. فرمود: لازم نیست ،روحش سالم هست ،جسم هم که موقت است ازاو خواستم لااقل به من صبر عطا کن. فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست ، آموختنی است. از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند. فرمود: رنج از دلبستگی های دنیایی جدا وبه من نزدیکترت می کند. از او خواستم روحم را رشد دهد. فرمود : نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی. از خدا خواستم تا کاری کند که از زندگی لذت ببرم. فرمود: برای این کار من به تو زندگی داده ام. از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد، من هم دیگران را دوست داشته باشم. خدا فرمود: آها ، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد!

[M3SHP]

جالب بود.

[zahra1377]

جالب بود.

پس چرا سپاس نمیدی

[×ThundeRBolT×]

به جای استفاده ازکلماتی مثل ((قشنگ بود))، ((جالب بود))، ((ممنون)) ازدکمه ی ((سپاس)) استفاده کنین.



باتشکر...

[zahra1377]

به جای استفاده ازکلماتی مثل ((قشنگ بود))، ((جالب بود))، ((ممنون)) ازدکمه ی ((سپاس)) استفاده کنین.



باتشکر...

بالاخره یکی حرف منو فهمید

[AMIRHOSSINE7]

عالیییییییییییییییییییییییییییییییی بود.