<×♣بُغــ~ــضِ قَلـَ♥ــم نــُ×ــسخه ِ ✘ ωــہ × 3 ✘ ♣ ×>

[ashkyakhee]

این جا ، آنقدر شاعرانه دروغ می گویند

و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند

که نمیدانم ، در این سرزمین ، با اینهمه فریب ،

چگونه ست که دلم هنوز

خواب باران را دوست دارد!!!

[τοxικ]

یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد / وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد

---

توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی ، ابر باش که منتظرت باشند که ببیاری

[bahare_021]

ﺩﺭ ﻣﺮﺩﻫﺎ حسی ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ ” ﻏﻴﺮﺕ “
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ “ﺣﺴﺎﺩﺕ “
ﺍﻣﺎ…
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻢ ” ﻋﺸـــــــــــﻖ “
ﺗﺎ ﻋﺎشـــق نباشی

نه غیرتی میشی نه حـســود!

[*GANDOM*]

خدایا یادت هست؟دستشوگرفتم اوردمش پیشت گفتم من اینو میخوام
گفتی:اینکه چیزی نیست بهترازاینو واست کنار گذاشتم
پاموکوبیدم زمین وبا اشک گفتم:خدایا من فقط همینو میخوام
ولی گفتی:اخه نمیشه قول اینو به کس دیگه ای دادم...!!!

[bahare_021]

هرکس بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا می کند

و هر کس نخواهد کاری را انجام دهد ، بهانه اش را . . .

[MONA-GH]

ذهن را درگیر باعشقی خیالی کرد و رفت
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت
چون رمیدن های آهو ناز کردن های او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت
کهنه ای بودم برای دست های این و آن
هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت

[Snow-Girl]

چشمانش ارتش هیتلر بود

و دلم لهستان بـی دفاع

[bahare_021]

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند.......

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.....

"سهراب سپهری"

[*GANDOM*]

شب است کلنجارمیروم باخودم...باقلب له شده ام...
باغرورشکسته ام...
سراغش را بگیرم...؟
نگیرم...؟
نزدیک صبح است...دل را به دریا زدم...
"مشترک مورد نظر درحال مکالمه می باشد"!!

[bahare_021]

دستم را بگیر
مرا به دور دست هایی ببر
که در دسترس هیچ دستی نباشم