12-10-2013، 15:33
«دیگر نمی خواهم فرصتها را از دست بدهم. من هر چند عاشق ایرانم ولی میخواهم اینجا (آمریکا) بمانم».
گلشیفته فراهانی جنجالهایش را اینگونه آغاز کرد. جنجال کشف حجاب یک بازیگر نامآشنا که بی سروصدا به آمریکا رفت و ناگهان هوس کرد برای همیشه در آنجا بماند. فکر میکرد تضمین حضور همیشگیاش در بلاد غربت، له کردن یک روسری زیر پایش است و تمام!
همان روزها عدهای معتقد بودند که او باز میگردد، اما فراهانی هر روز مصاحبه میکرد و با لبخند به دوربینها خبر از رضایتی میداد که دور از وطن کسب کرده و میخواهد آنجا ماندگار باشد. او خودش را تضمین شده میدید! تضمینی که البته در نامش هم «دروغ» وجود داشت؛ مجموعه دروغها (body of lies) نام اولین فیلمی بود که خانم بازیگر در کسوت یک چهره بینالمللی در آن حضور یافت. فیلمی با موضوع جنگ و البته بر ضد مردم عراق به کارگردانی «ریدلی اسکات» و بازی «لئوناردو دی کاپریو». نام این دو غول سینمایی کافی بود تا فراهانی بازی را تمام شده ببیند. اما بازی آنگونه که فراهانی میخواست پیش نرفت.
«مزخرف»! این عنوانی بود که منتقدان به اثر ریدلی اسکات دادند. انتقادها از هر طرف به سمت این فیلم روانه شد و همه چیز حتی بازی لئوناردو دیکاپریو مورد انتقادهای شدید قرار گرفت. مجموعه دروغها فروش تاسف باری داشت و حتی خود کارگردان معتقد بود شکست سنگینی خورده و اصلا نباید این فیلم را میساخت. این نظری بود که دیکاپریو هم داشت و در چند گفتگو از بازی در این فیلم احساس پشیمانی کرد.
فراهانی اما تسلیم نشد. شانس خودش را به هر شکل که میتوانست آزمود تا بلکه نشان دهد به آنچه میخواسته رسیده و در بیرون از مرزهای وطنش بهتر میتواند خودنمایی کند. در تئاترهای گمنام مختلف بازی کرد، با خوانندههای فراری دسته چندمی همآواز شد، برای چند مجله ناآشنا، مد لباس شد و یکی دو باری هم برای «مادام فیگارو» عریان شد تا یک فیلم کوتاه از او بسازند و به این واسطه چند وقتی دوباره به یادش بیافتند!
در این میان، خانواده گلشیفته تلاش کردند تا حدودی فعالیتهای غیراخلاقی دختر خود را توجیه کنند. مثلا بهزاد فراهانی هر خبر و عکسی که از دخترش منتشر میشد را رد میکرد و میگفت: اگر من گلشیفته را بزرگ کردهام بهتر از هرکس به این امر واقفم که دخترم اهل اینچنین خودنماییها و خودفروختگیهایی نیست و به شما با قاطعیت میگویم این عکسها واقعی و متعلق به دختر من نیست.
قصه هزار رنگ گلشیفته تنها یک چیز کم داشت؛ شایعه مرگش! خبری که هر چند مثل برهنه شدنش جنجال نیافرید اما به هر حال برای چند روزی دوباره او را به تیتر یک رسانههای زرد تبدیل کرد؛ خبری که خیلی زود تکذیب شد.
باری! گلشیفته ای که یک روز برای بازی مقابل دی کاپریو روسری از سرش انداخته بود حالا دیگر چاره ای نداشت جز این که هر پیشنهادی را برای بازی قبول کند. از یک نقش چند دقیقه ای در جای پای اژدها تا بازی به عنوان رقاص در فیلم درست مثل یک زن و این اواخر هم نقش یک زن روسپی افغانی در فیلم سنگ صبور
در ایران ما مشکل اجباری بودن حجاب را داریم. حتی در فیلمها هم باید با حجاب ظاهر شویم. خیلی زود فهمیدم من نمیتوانم با این وضع فیلم بازی کنم. من با حجاب مشکل بنیادی دارم. از حجاب متنفرم. در اسلام حجاب را برای جلوگیری از شهوت مردان مقرر کردهاند اما من دوست ندارم در چنین اجباری قرار بگیرم. مشکل اینجا است که بعضیها فکر میکنند ما از شکم مادرمان با لباس و حجاب بیرون آمدهایم.
اینها بخشی از مصاحبه خانم بازیگر با روزنامه النهار لبنان بود که به بهانه بازی در نقش یک روسپی و انتخاب به عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره ابوظبی منتشر شد. آن روزها هر وقت خبری از گلشیفته می رسید عده ای می گفتند: زندگی شخصی خودش است! به هیچ کس ربطی ندارد که او در خارج از مملکت چه می کند.
و بالاخره بازی در فیلم سینمایی گلاب آخرین خبری است که از این زن به دست ما رسید. پروژه گلاب براساس فیلمنامهای از جان استوارت مجری یهودی برنامه تلویزیونی دیلی شو طراحی شده است. این فیلم به عنوان اولین گام برای ورود این مجری یهودی به عرصه فیلمسازی محسوب میشود و با اقتباس از کتاب سپس آنها به دنبال من آمدند: یک داستان خانوادگی از عشق، اسارت و بقا نوشته مازیار بهاری قرار است در چند کشور مختلف جلوی دوربین برود.
گلاب روایتگر بخشی از زندگی یک زندانی سیاسی است که سال 88 به عنوان یک روزنامهنگار و مستندساز ایرانی کانادایی به ایران سفر میکند ولی در جریان اغتشاشات آن سال به زندان اوین میافتد و 118 روز را در آنجا سپری میکند. او طی این مدت، به ادعای خودش زندانبانش را بدون آنکه ببیند از روی بوی گلابی که میداده، میشناخته و به همین خاطر به او لقب گلاب میدهد. نام پروژه در دست ساخت نیز برگرفته از لقب زندانبان اوست.
سخن آخر
امروز گلشیفته فراهانی همداستان با صهیونیستها، علیه ایران همکاری میکند. اگر به فرض بعید بخواهیم کشف حجاب یا عریان شدن در مقابل دوربین را نادیده بگیریم، اگر بخواهیم همخوانی با محسن نامجو و بازی در نقشهای نامناسب را نادیده بگیریم! دیگر بازی در یک فیلم ضد ایرانی که به تحریف تاریخ کشورش کمک می کند را نمی توانیم نادیده بگیریم. او الان مقابل ماست و اگر برای سری سوم 300 یک بازیگر زن بخواهند او حتما جزء اولین داوطلبان است.
گلشیفته فراهانی جنجالهایش را اینگونه آغاز کرد. جنجال کشف حجاب یک بازیگر نامآشنا که بی سروصدا به آمریکا رفت و ناگهان هوس کرد برای همیشه در آنجا بماند. فکر میکرد تضمین حضور همیشگیاش در بلاد غربت، له کردن یک روسری زیر پایش است و تمام!
همان روزها عدهای معتقد بودند که او باز میگردد، اما فراهانی هر روز مصاحبه میکرد و با لبخند به دوربینها خبر از رضایتی میداد که دور از وطن کسب کرده و میخواهد آنجا ماندگار باشد. او خودش را تضمین شده میدید! تضمینی که البته در نامش هم «دروغ» وجود داشت؛ مجموعه دروغها (body of lies) نام اولین فیلمی بود که خانم بازیگر در کسوت یک چهره بینالمللی در آن حضور یافت. فیلمی با موضوع جنگ و البته بر ضد مردم عراق به کارگردانی «ریدلی اسکات» و بازی «لئوناردو دی کاپریو». نام این دو غول سینمایی کافی بود تا فراهانی بازی را تمام شده ببیند. اما بازی آنگونه که فراهانی میخواست پیش نرفت.
«مزخرف»! این عنوانی بود که منتقدان به اثر ریدلی اسکات دادند. انتقادها از هر طرف به سمت این فیلم روانه شد و همه چیز حتی بازی لئوناردو دیکاپریو مورد انتقادهای شدید قرار گرفت. مجموعه دروغها فروش تاسف باری داشت و حتی خود کارگردان معتقد بود شکست سنگینی خورده و اصلا نباید این فیلم را میساخت. این نظری بود که دیکاپریو هم داشت و در چند گفتگو از بازی در این فیلم احساس پشیمانی کرد.
فراهانی اما تسلیم نشد. شانس خودش را به هر شکل که میتوانست آزمود تا بلکه نشان دهد به آنچه میخواسته رسیده و در بیرون از مرزهای وطنش بهتر میتواند خودنمایی کند. در تئاترهای گمنام مختلف بازی کرد، با خوانندههای فراری دسته چندمی همآواز شد، برای چند مجله ناآشنا، مد لباس شد و یکی دو باری هم برای «مادام فیگارو» عریان شد تا یک فیلم کوتاه از او بسازند و به این واسطه چند وقتی دوباره به یادش بیافتند!
در این میان، خانواده گلشیفته تلاش کردند تا حدودی فعالیتهای غیراخلاقی دختر خود را توجیه کنند. مثلا بهزاد فراهانی هر خبر و عکسی که از دخترش منتشر میشد را رد میکرد و میگفت: اگر من گلشیفته را بزرگ کردهام بهتر از هرکس به این امر واقفم که دخترم اهل اینچنین خودنماییها و خودفروختگیهایی نیست و به شما با قاطعیت میگویم این عکسها واقعی و متعلق به دختر من نیست.
قصه هزار رنگ گلشیفته تنها یک چیز کم داشت؛ شایعه مرگش! خبری که هر چند مثل برهنه شدنش جنجال نیافرید اما به هر حال برای چند روزی دوباره او را به تیتر یک رسانههای زرد تبدیل کرد؛ خبری که خیلی زود تکذیب شد.
باری! گلشیفته ای که یک روز برای بازی مقابل دی کاپریو روسری از سرش انداخته بود حالا دیگر چاره ای نداشت جز این که هر پیشنهادی را برای بازی قبول کند. از یک نقش چند دقیقه ای در جای پای اژدها تا بازی به عنوان رقاص در فیلم درست مثل یک زن و این اواخر هم نقش یک زن روسپی افغانی در فیلم سنگ صبور
در ایران ما مشکل اجباری بودن حجاب را داریم. حتی در فیلمها هم باید با حجاب ظاهر شویم. خیلی زود فهمیدم من نمیتوانم با این وضع فیلم بازی کنم. من با حجاب مشکل بنیادی دارم. از حجاب متنفرم. در اسلام حجاب را برای جلوگیری از شهوت مردان مقرر کردهاند اما من دوست ندارم در چنین اجباری قرار بگیرم. مشکل اینجا است که بعضیها فکر میکنند ما از شکم مادرمان با لباس و حجاب بیرون آمدهایم.
اینها بخشی از مصاحبه خانم بازیگر با روزنامه النهار لبنان بود که به بهانه بازی در نقش یک روسپی و انتخاب به عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره ابوظبی منتشر شد. آن روزها هر وقت خبری از گلشیفته می رسید عده ای می گفتند: زندگی شخصی خودش است! به هیچ کس ربطی ندارد که او در خارج از مملکت چه می کند.
و بالاخره بازی در فیلم سینمایی گلاب آخرین خبری است که از این زن به دست ما رسید. پروژه گلاب براساس فیلمنامهای از جان استوارت مجری یهودی برنامه تلویزیونی دیلی شو طراحی شده است. این فیلم به عنوان اولین گام برای ورود این مجری یهودی به عرصه فیلمسازی محسوب میشود و با اقتباس از کتاب سپس آنها به دنبال من آمدند: یک داستان خانوادگی از عشق، اسارت و بقا نوشته مازیار بهاری قرار است در چند کشور مختلف جلوی دوربین برود.
گلاب روایتگر بخشی از زندگی یک زندانی سیاسی است که سال 88 به عنوان یک روزنامهنگار و مستندساز ایرانی کانادایی به ایران سفر میکند ولی در جریان اغتشاشات آن سال به زندان اوین میافتد و 118 روز را در آنجا سپری میکند. او طی این مدت، به ادعای خودش زندانبانش را بدون آنکه ببیند از روی بوی گلابی که میداده، میشناخته و به همین خاطر به او لقب گلاب میدهد. نام پروژه در دست ساخت نیز برگرفته از لقب زندانبان اوست.
سخن آخر
امروز گلشیفته فراهانی همداستان با صهیونیستها، علیه ایران همکاری میکند. اگر به فرض بعید بخواهیم کشف حجاب یا عریان شدن در مقابل دوربین را نادیده بگیریم، اگر بخواهیم همخوانی با محسن نامجو و بازی در نقشهای نامناسب را نادیده بگیریم! دیگر بازی در یک فیلم ضد ایرانی که به تحریف تاریخ کشورش کمک می کند را نمی توانیم نادیده بگیریم. او الان مقابل ماست و اگر برای سری سوم 300 یک بازیگر زن بخواهند او حتما جزء اولین داوطلبان است.