<×گُــفـتـــــــ×ــــگـوے آزاد نــ×ــسخه پـَـنجـ~ــآهُ✘ شـِش ×>

[Mïņ̃†êR]

مرمر بز کمتر خاطره بگو منم شرو میکنماااااااااااااااااااااااااا انغد تند پست میدی نمیرسم بخونم

[pink devil]

نه فرید ، هستی دوس پسرشو آورد جلو دره مدرسه!:|
منو آیدا و صدف میدونسیم ...
زینب دید ، رفت لُو داد!-_-
بعد مدیرمون فکر کرد مالِ منه!0_0
بعد داد این پسره مالِ کیه؟!
من گفتم واااا .. مگه اشیا هس که صاب داشته باشه!0_0
گفت ها پس مالِ خودته !!! :|
منم گفتم هاع؟!0_0
به من میخوره؟!0_0
صدف زورش گرفت گفت نه مال هستی هس ...
و هستی اخراج شد!-_-

[FARID.SHOMPET]

+ پسوند فرید موافقه ؟ -__-

آره دیگه!

ی بار دم مدرسه ما بکی از بچه ها ک دوس پسرش اومده بود دنبالش،دخترخ یهو دم مدرسه پرید بغل پسره!!!!!
تازه مدیرمونم جلو در بود!!!!
اخراجش کردن.....

چه کادر انضباطی نامردی! شوهرای خودشون از اسمون اومدن حتما!

[сÜтε Đévìł ツ]

پووووووووف

باز یکی کار بد بد کرد؟

کادر امضا و آواتار آمادس :|

یه جور میگی انگار من اینجا ادمین هستم! خو به صابر بگو دیگه!

هووووووف

[pink devil]

مرمر بز کمتر خاطره بگو منم شرو میکنماااااااااااااااااااااااااا انغد تند پست میدی نمیرسم بخونم

چشم شیویدم!

[Wanton]

شوهرای خودشون از اسمون اومدن حتما!

نمیتونم در برابر این جمله با استفاده از قوانین زیست سکوت کنم :|

[сÜтε Đévìł ツ]

+ پسوند فرید موافقه ؟ -__-

آره دیگه!

ی بار دم مدرسه ما بکی از بچه ها ک دوس پسرش اومده بود دنبالش،دخترخ یهو دم مدرسه پرید بغل پسره!!!!!
تازه مدیرمونم جلو در بود!!!!
اخراجش کردن.....

چه کادر انضباطی نامردی! شوهرای خودشون از اسمون اومدن حتما!

تازه پسر خود مدیره همش میاد تو مدرسه،ما رو دید میزنه آشغال

[pink devil]

دوستان ، بِرَم عایا!؟ /0_0

[FARID.SHOMPET]

نه فرید ، هستی دوس پسرشو آورد جلو دره مدرسه!:|
منو آیدا و صدف میدونسیم ...
زینب دید ، رفت لُو داد!-_-
بعد مدیرمون فکر کرد مالِ منه!0_0
بعد داد این پسره مالِ کیه؟!
من گفتم واااا .. مگه اشیا هس که صاب داشته باشه!0_0
گفت ها پس مالِ خودته !!! :|

منم گفتم هاع؟!0_0
به من میخوره؟!0_0
صدف زورش گرفت گفت نه مال هستی هس ...
و هستی اخراج شد!-_-

چه نامردن این ناظم ها و مدیرای مدرسه دخترونه ها!

ناظم گوشی منو سال پیش گرفته + گوشی یه سری از بچه ها دیگه. بهش گفتیم اقا گوشی ما که نه فیلم میگیره نه چیزی نشون میده. بدید که بریم خونه. برگشت با خنده گفت زرنگ هستید ها. اینا گوشیه دختر بازیه! در پایان همون روز هم گوشیمون رو داد با این که استفاده اون گوشی ها رو می دونست! یا ناظم که گوشی منو دید و ازم گرفت تا چند روز و نداد. به گوشیم چندین بار زنگ زده بودن و اس ام اس دادن بودن دخترا. ولی ناظم انقد با شعور بود که حتی یکیشون رو هم چک نکرد و باز نکرد!

[mfire44]

یه دفعه تو اردو دوستم واسمون تخمه خرید.......
فرداش اومد سر کلاس در حضور دبیر داد زد هوی « هوی ، اون (ببخشید)تخمایی که خوردین رایگان نبودا»