02-09-2013، 23:51
من تونستم بخونم:cool:
|
ببین این توانایی خارق العاده رو داری یا نه |
|||||
02-09-2013، 23:51
من تونستم بخونم:cool:
03-09-2013، 0:09
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-09-2013، 0:36، توسط تاراااااااااااااااااااااا.)
من تونستم ولی این جمله ها من رو یاد یه داستان میندا زه یه دختر بوده که توانایی شو باورداشته ولی وقتی عاشق شده ... اگه میخای بقیش رو بدونی سپاس بدید تا بگم
من خواندم ولی این جملات من را یاد ان داستان میندازه که شنیدم دختره توانایی زیادی داشته ... اخرش دیوونه میشه اگه گفتی چطور ؟! پس ایمیل بفرست تابگم داستانش چی بود تازه میتو نید هدس بزنید چرا دیوونه شد در ایمیل بگووووووو!!!!!:cool:
07-09-2013، 6:43
مثل این که دختره دانشگاهی بوده اینقدر هم خوشگل بوده که حد نداره پسرای دانشگاه برااش همدیگرو میکشتن ولی دختره پوریارو دوست داشته کلی باهم خوش میگزروندن تازه کلی داستان داره که خنده داره من دستم خسته میشه بنویسم پس اخراشو میگم یک روز پوریا با محمد با مصومه که دوستای این دختره بودن میرن شمال یک روز که داشته از دم خونه ی محمد و مصومه رد می شدن کلی ادم دم در ان ها بودند دختره پیاده میشه یک دفعه محمد و مصومه رومیبینه دختره میگه سلام مهمون دارین محمد میگه اره توهم بیا دختره هم میگه شما چی مصومه میگه ما داریم خرید میکنیم دختره ازاونا خدا حافظی می کنه میاد دم رد خون ی اونا میبینه چراغ سبزی روشنه میره جلو اعلامیه ی فوت محمد و مصومه رو میبینه باورش نمی شد داشت دیونه میشد نمیدونست باید چیکار کنه سریع رفت خونشون به مادر وپدرش نگاه کرد مادرش گفت اره دیدیم بیچاره ها از اون روز میگزره دختره میخواسته بره دانشگاه که همکلاسی هاشو میبینه همکلاسی هاش میگن بیا بریم سرد خونه وقتی رفتن اون جا جسد پوریا اون جابود ایندفعه دیگه از ناراحتی نمیدونست چیکار کنه بعله پوریا و محمد و مصومه تو راه شمال تصادف کرده بودند و میدونستین دختره روز دیدن اعلامیه محمد و مصومه همون موقع پوریارو دیده بوده اون تو اتاقش داشته گریه میکرده که ازاینه یکهو پوریارو میبینه ولی وقتی سرشو برمیگردونده نبود باهاش از تو اینه حرف میزنه میگه پوریا دیدی اون اعلااااااااااااا اره میدونم دلت براشون تنگ میشه دختره میگه الان مامانم بیاد تو رو ببینه دعوام میکنه ها بدو برو الان دختری تنها تو تیمارستان گوشه ی پنجره نشسته گوشاشو چسبیده چشاشو بسته تا چیزی نبینه و نشنوه اون دختره همین دختر زیبای دانشگاه بودددددددددددد
07-09-2013، 7:35
ازنوشته های عادی راحت تر خوندم
07-09-2013، 7:35
خیلی راحت بود
ولی به قول خودت بیهوده:cool:
07-09-2013، 7:36
مثل خوندن از روی کتاب دوم دبستان که خیلی اسونه خوندم
08-09-2013، 8:52
08-09-2013، 9:05
(03-08-2013، 13:56)هما خوشگله نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.هما کجایی شماره ت رو هم که جواب نمیدی
08-09-2013، 9:31
همرو خوندم
08-09-2013، 9:41
آسون بود
| |||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|