ارسالها: 4,356
موضوعها: 41
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 11500
سپاس شده 26576 بار در 10700 ارسال
حالت من: هیچ کدام
یا تو زیباتر شدی یا چشام بارونیه .. این قفس بازه ولی قلب من زندونیه
من پشیمون میکنم جاده رو از رفتنت .. تو نباشی میپره عطرتم از پیرهنت
میخوام آروم شم تو نمیذاری .. هر دو بی رحمن عشق و بیزاری
همه دنیامو زیر و رو کردم .. تو رو شاید دیر آرزو کردم
A Friend is nothing but a known enemy
ارسالها: 2,158
موضوعها: 89
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 12094
سپاس شده 17465 بار در 8411 ارسال
حالت من: هیچ کدام
نه ذهنم خاموش و نه دلم ...
گویی نجواهای شیرین گذشته شان را فراموش کرده اند
دیگر آزارگونه می سرایند
و مرا زیر نجواهای زشتو پستشان
له می کنند ...
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!
ارسالها: 435
موضوعها: 54
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 5404
سپاس شده 2820 بار در 908 ارسال
حالت من: هیچ کدام
شاید برای تازه شدن دیر نیست . . .
کویرم
آنقدر کویرم که دریا در نگاهم تبخیر می شود
آفتابی تفدیده در سینه ام نفس می کشد
و اشتیاقی به وسعت دیدار
مسافرم
آنقدر مسافرم که تمام جاده های دنیا،
در زیر لحن قدمهایم سکوت می کنند
کوله بارم پر از شعرهای توست
نگاه عاشقت را برمی دارم
و برای تو صدای گرمم را جا می گذارم
دعایت را بدرقه راهم کن
حلالم کن
ای صمیمی
ای قدیمی ترین حادثه خوب ، در دوردست آشنا
کویرم
به ملاقات اقیانوس می روم
تا آنسوی پرچین سیراب شدن از عشق
برایت «باران» هدیه می آورم ،
با ابرهایی از جنس خدا
بعد از این
می توانی از من بپرسی
خانه دوست کجاست ...
ای صمیمی
ای قدیمی
حلالم کن.
ارسالها: 542
موضوعها: 131
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 8577
سپاس شده 6103 بار در 2686 ارسال
حالت من: هیچ کدام
لحظاتی که دلم از زمین و زمان گرفته و بغض گلویم را می فشارد و
بی رحمی سرنوشت قلبم را به درد می آورد و در تنهایی خود در گوشه ای
خلوت و بی صدا می نشینم و سر به روی دو زانوی خویش می گذارم .
و او را می فشارم و با او درد دل می کنم .وقتی حرفهایم را به او می گویم
آرام می گیرم گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است .و جز این دو زانوی من
چه کسی است تا مرا دریابد . آری به راستی هیچ کس نیست ٬هست
من تنها هستم تنهای تنها ...
آنان که با زندگی میسازند زندگی را میبازند
ارسالها: 4,356
موضوعها: 41
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 11500
سپاس شده 26576 بار در 10700 ارسال
حالت من: هیچ کدام
مرا چه به تنهایی و سکوت ؟
نقاشی می کشم
دنیای وارونه ام را ،
از اینجا تا بی انتهایی تو
رنگ در طرح
بوسه ای بر باد
درختی در آغوش خاک
آسمانی بی ماه
طبیعتی برهنه
و من
چشمانم حکایت ها دارد ...
مرا چه به تنهایی و سکوت ؟
زندگی باید
A Friend is nothing but a known enemy