بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم)

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

‌‌‌ای یار مرنجان این جان بی جان را ..!
‌‌‌
#او (:

[sober]

تو داشتی می رفتی و من جرعه جرعه از قهوه‌م می خوردم، قهوه‌ای که مزه‌ی زهر می داد.
فنجونی که به لب‌های تو آغشته نشده بود. تو با کفش‌هایی می رفتی که هیچ گل زردرنگ کوچکی بهشون بوسه نزده بود.
من جوری به رفتنت نگاه می کردم که انگار با هر قدمت زندگی ازم فاصله می گرفت و سایه مرگ بهم نزدیک‌تر می شد.
و تو حتی توی این لحظات دردناک هم زیبا بودی.
تو حتی اگه می رفتی هم هنوز مال من بودی.

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

در میان این همه اگر تو چقدر بایدی ♡

#قیصر امین پور

[Đęąđ.ğïřł]

من از خود،به خود متواری ام((:

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

خاطره شاید تنها چیز روی زمین باشد که ما می‌توانیم آن را به نفع خودمان دست‌کاری کنیم، به این منظور که وقتی به عقب نگاه کردیم به خودمان نگوییم عجب عوضی بی‌شرفی!

#استیو_تولتز
✍جزء از کل

[Ɗєя_Mσηɗ]

+شبت رنگ چشآش ]

[_ƇRAƵƳ_]

با هر رنگی رفاقت کن
اما رفاقت را رنگ نکن

[sober]

ای‌کاش مثل یه رهگذر معمولی تو خیابون از کنارت رد می شدم
برق نگاهت اسیرم می کرد
و تمام تلاشمو می کردم تا به دستت بیارم
ای‌کاش من آدم بده‌ی قصه‌مون نبودم!

[armitaarmita]

باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند
بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند
هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند
هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند
حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند
آیینه های دور و برم را شکسته اند
گل های قاصدک خبرم را نمی برند
پای همیشه ی سفرم را شکسته اند
حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو
با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

چشماش بدون هیچ سرنگی مورفین تزریق میکنه